رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

رسالت

به سایت شخصی اینجانب مراجعه شود
alirejali.ir

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
  • ۰
  • ۰

حجاب از دید زن آلمانی


خیلی دلم گرفته بود که با اینهمه فشن و برهنگی بازهم دلم آرام نمی گیرد و احساس میکنم که خودم را گم کرده ام و یا اینکه نه ارزش من در برهنه شدن نیست زیراکه همه با من از دیدی نگاه می کنند که گویی هیچ ارزیشی جز غرایض نفسی برایم بیش قایل نیستند.


من در بیمارستان نرس بودم و به نوبه خودم بیماران را تر خشک نموده ولی همیشه عصبی مزاج که گویی با همه قهرم , در قسمتی که من کار میکردم یکی از بیماران شیمایی که مرد جوان بود وجود داشت ولی از اینکه مسلمان و مقید به عبادت و نماز بود ازش خیلی خیلی بدم می آمد و تا جایکه از آزار دادنش لذّت می بردم.


او خیلی صبور , بردبار و متین بود و هیچگاه در برابر آزار و اذّیت من عکس العمل نشان نمی داد و روزی ازش سوال کردم که تو آدم هستی یا چیزی دیگر که با اینهمه فشار بازهم خودت را نمی بازی؟ در جواب گفت" من در حال امتحان پس دادن هستم تا دیده شود که اراده خداوند در چیست. گفتم امتحان؟ گفت آری امتحان.


ایشان مدت مدیدی بستری بود و مقید با عبادت و دعا و نیایش دو جلد کتاب داشت یکی قرآن و دیگری مفاتح که در خواندن آنها سخت مقید بود و سایر کتُب های دیگری را نیز مطالعه می کرد.

روزی گفتم که این کتابها با تو چه می کند که اینهمه سر حال هستی؟ گفت قرآن کلام الهی گفتم قرآن؟ گفت بلی گفتم به آلمانی هم چاپ شده است گفت بلی حتماً پیدایش کن , همان روز بعد از ختم کار در کتاب خانه ها آن را دنبال نموده و خریدم و در خانه صفحاتی را مطالعه نمودم ولی خیلی برایم سنگین بود رفتم دوش گرفتم ولی قلبم آرامش نداشت و دو باره به قرآن رو آورده و در برابر قرآن اولین کاری که کردم بدن برهنه ام را پوشاندم و ملافه ی بر سر کشیدم و قرآن را باز نمودم و دیدم که خواندن قرآن چه قدر آسان است.


فردا برای ملاقات بیماران وارد بیمارستان شدم و اولین بار به دیدن بیمار شیمیایی رفته و سلام نمودم گفت چه خبر؟ گفتم از هرکه مسلمان هست متنفرم گفت اشکال ندارد , درست می شود گفتم چه درست میشود گفت که به ظاهر تو خودت را گم کرده ی و ان شالله که روزی خودت را خواهی یافت. گفتم یعنی چه؟ گفت بازهم اگر قرآن را باز کردی بدنت را بپوشان , گفتم تو از کجا میدانی؟ گفت امتحانش کن حتماً گم شده ات را بدست خواهی آورد.


با شنیدن این سخنان عجب حالی برایم خلق شد و شیشه زندگی شکست و این احساس برایم خلق شد که چرا گم شده ام و علت آن چیست؟ بعد از کار به خانه برگشتم و می خواستم که قرآن را باز کنم ولی جرأت نکردم دوباره دوشی گرفتم و خودم را پوشاندم و به خواندن شروع نمودم و تا نصف شب همه چیز خاموش الا سخن گفتن من با قرآن بود.


صبح که آمدم دیدم بیمار شیمیایی حالش خوب است سلام کردم و با مهربانی با او سخن گفتم و دیدم که با تبسم گفت به مرور خودت را پیدا می کنی اشک در چشمانم حلقه زده و گفتم که دیشب تا نصف شب با خدای تو سخن گفتم و امروز احساس میکنم که سبک هستم ولی نمیدانم که علت در چیست؟ بیمارم خیلی خیلی خوش حال شد و دست بدعا برداشته و گفت الحمدالله رب العالمین انشالله که مبارک است گفتم یعنی چه؟ گفت آهسته آهسته با خودت آشنا می شوی و خواندن قرآن را ادامه بده.


بالآخره خواندن قرآن ادامه یافت و خدا را شکر که در هر روز تحوّل و تغیّر در من ایجاد می شد و تا جایکه نفرتم از مسلمانان کم شد و حال و احوالم در برابر بیماران تغیر یافت و در انتها بیمار شیمایی گفت که به کشورم برمی گردم میخواست خدا حافظی کند ولی نگذاشتم که بدون من از آلمان خارج شود. او در جواب یک جمله گفت که من ممکن دیر زنده نمانم ولی عمر تو ضایع میشود در جواب گفتم که میخواهم فقط خدمت گذارت باشم.


هردوی ما رهسپار ایران شدیم و بعد از ورود امام خمینی رحمت الله علیه رهبر انقلاب عقد ما را بست و خداوند بزرگ به لطف قرآن فرزندی بمن عطا کرده است ولی شوهرم به گفته خودش مرا تنها گذاشت و رفت.


الان من به عنوان یک زن مسلمان خودم را باز یافته و درک نمودم که گمشده ام را بخوبی بدست آورده و ایمان دارم که حجاب و حفظ بدنم در وقار من نقش فوق العاده دارد و افتخار دارم که محجبم و چادرم دژ محکم برای حفظ شخصبت من است.

در انتها پیامم به همه ی زنان مسلمان اینست که نعمت حجاب را اندک نگیرید و بخدا قسم هر مقدار برهنه باشید به همان اندازه عظمت و شخصّیت انسانی خویش را رایگان از دست داده خود را قربانی کرده اید. 



  • ۹۴/۰۶/۱۴
  • علی رجالی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی