گفت پیغمبر به زهرا این سخن در خصوص امر حق بر مرد و زن
در خصوص جان و قرآن و نماز از طبیعت تا قیامت هست راز
پانزده رنج و بلای جانگداز آیدت گر سست انگاری نماز
شش به عالم سه به وقت مردنت همچو زنجیری فتد بر گردنت
سه دگر در قبر اید مر ترا سه دگر در وادی محشر ترا
تشنه و خوار و گرسنه جان دهد بی نماز آخر ز کف ایمان دهد
کسر عمر و رزق و خشم کردگار جملگی رنج وبلای روزگار
قبر تو در ظلمت و ضیق و عذاب تا به امر حق شود وقت حساب
اندر این دنیا دچار ظلمتى وندر آن عالم نباشد رحمتی
اندر آن عالم حسابت مو به مو گر نباشی بهره مند از لطف هو
چونکه اعمال دگر مقبول نیست لطف حق دیگر ترا مشمول نیست
ای که سیمایت نمایان خطاست چهره خاطی کجا نور خداست
ای که از صورت به خاک افتاده ای تا به کی، جز بر خدا تن داده ای
چون سبک کردن حضور بی دل است نفس آدم گر نباشد چون گل است
چون مکبر در اذان تکبیر گفت گوهر دل با زبان ذکر جست
چونکه تسبیحات زهرا از نبی است موجب آرامش ام ابی است
گر بخواهی این جهان وآن جهان بهره مند از لطف حق در هر زمان
در نماز ت الگویی همچو نبی پیشه کن چون فاطمه ام ابی
کس نگوید جز محمد این سخن تا که امت بشنود از جان و تن
ای خدا یک لحظه لطفت کم مکن تو رجالی را دچار غم مکن
- ۹۴/۰۳/۱۷