چو آمد به دنیا ز زهرا حسن جهان گشت یکباره پر یاسمن
نکو کودکی صورتش قرص ماه هدایت گر خلق و هادی راه
ز میلاد او عالم اندر خروش زمین گشت زیبا و آلاله پوش
روان گشت صد چشمه بر مرغزار جوان گشت دشت و دمن کوهسار
یکی گفت کای شیر حق مرتضی یکی نام نه این نکو طفل را
علی مصطفی رامقدم شمرد پس این کار را بر پیمبر سپرد
به اذن خدا جبرییل امین بیایید ز جنت به سوى زمین
بگفتا که سرمد خداوند جان گزیده شبر نام بر طفلان
به دنیا چو آمد حسین شهید نسیمی ز جنت به عالم وزد
به وجد شعف جمله قدسیان به شور و نوا یک به یک خاکیان
بگفتا دگر بار شیر خدا مراو را چه نامیم مصطفی
پیمبر بفرمود ای بوالحسن که سبقت مجویم من از ذوالمنن
علی جان از این پس به اذن خدا شبیر است نام شه سر جدا
شبر نزد اعراب یعنی حسن مصغر چو شد باشد این پاره تن
حسین و حسن حیدر و مصطفی صدیقه زمان مادر اولیا
همه پنج تن نور یزدا نیند به راه خدا جمله قربانیند
نکو نامشان ناجی نوح بود علی مصطفی راچو یک روح بود
خداوند جان کرده تطهیرشان به خلقت پذیرفت تا ثیرشان
حسین و حسن همچو یک گوهرند چو یک نور واحد ز یک مظهرند
زمانی شهادت طریق خداست زمانی رسالت مسیر ولاست
هدف هر دو را قرب یزدان بود لقای خدا اجر خوبان بود
رجالی که در وصفشان شعر گفت عجب گوهری را به یکباره سفت
- ۹۴/۰۳/۱۷