ای حجت حق، مونس جان شاه ولایت ای مظهر ایمان و شرف بحر عدالت
مولای عرب، میر عجم، نور دو عالم دردانه دین، نور دل حضرت خاتم
زهراست ترا را مادر و خود خون خدایی حیدر بودت باب وتو شاه شهدایی
بر خیز و ببین ای پسر سید بطحا زینب شده در دشت بلا یکه و تنها
ای خون خدا، حامی قرآن و عدالت حج را بنمودی تو رها سوى شهادت
تا دین خدا را به جهان باز نمایی وز صفحه تاریخ ستم را بزدایی
اصغر شده از تیر عدو حنجره اش چاک افتاده تن شبه پیمبر به روی خاک
افتاده به دریاچه خون پیکر سقا پوشیده شد از خون رخ چون اختر سقا
حر گشته جدا از صف آن قوم ستمکار آمد بسوی خیمه آن سید ابرار
حنظل سپر شاه شد و نقش زمین گشت صد پاره تنش از ستم قوم لعین گشت
دستان وهب در ره دلدار جدا شد فرزند مظاهر به ره یار فدا شد
قاسم که بود شیر ژیان همچو ابوالفضل زد بر صف روبه صفتان همچو ابوالفضل
هرگز نشود نام ابوالفضل علمدار در صحنه تاریخ فراموش ز افکار
ای آنکه فلک قامتش از هجر تو طاق است اینک که جهان یکسره میدان نفاق است
شو واسطه تا مهدی موعود بیا ید بر روی جهان باب عدالت بگشاید
باشد چو رجالی به حسین خادم وجان سوز خواهد ز خدا بخشش و ایمان به شب و روز
- ۹۴/۰۳/۱۷