شد مهیا بهر حج خون خدا تا کند جان را فنا اندر لقا
ناگهان فهمید، مکر آن عدو حج خود را وانهاد، آن ماهرو
نا تمام بگذاشت حجش بی درنگ تا دهد درسی به ما ، در حین جنگ
حج او با خون شده آلاله رنگ تا بگوید کعبه او باشد نه سنگ
درس او آزادگی و عزت است راه او حق و نفی ذلت است
مقسد ش فردوس و راهش حیدری است راه او حق است و نی غاصب گر ى است
گر چه در ظاهر به خون شد غو طه ور نهضتش، اما نگشته بی ثمر
مکتبش تقوا وایمان و عمل هست او را مرگ، الحق چون عسل
دین او برپایی عدل است و داد تا که حق را زنده سازد با جهاد
او به ما درس عدالت مى دهد درس ایثار و شهادت مى دهد
او کتابی داشت هفتادو دو برگ هر ورق آغشته در خون، برگ برگ
مى رود از خانه سوى کربلا تا دهد درسی به ما در نینوا
کعبه عشقش زمین کربلاست مقتل جانش کویر نینوا ست
در میان خاک و خون سر شد جدا نور چشم مصطفی، شمس الهدی
از براى حفظ ایمان و شرف تیر باران شد حسین از هر طرف
او چو مظلوم گشته اندر کربلا جان نثار و اهل او در نینوا
چون که خونش ریخت آن شمر لعین خاک شد رنگ افق اندر پسین
او شعارش حفظ قرآن است و دین چون بود آموزگار مسلمین
او قیامی کرد از بهر نماز آن نمازی را که باشد چاره ساز
او بود مستضعفین را رهنما قره العین نبی، خون خدا
او شفیع شیعیان در روز نشر او پناه بی پناهان روز حشر
گر رجالی را بود الگو حسین مى شود افلاکیان را نور عین
- ۹۴/۰۳/۱۷