عید آمد و بلبل ز قفس نغمه زنان رست
طوطی دل از بند بدن رقص کنان جست
هر کس که در این ماه ز بیگانه جدا شد
با دلبر دیرینه خود طرح دگر بست
نا خورده طعام است و ننوشیده مى آب
هر کس که به این خوان کرم یک دله بنشست
فرهاد صفت تیشه زده کوه بدن را
آن گه که به یکباره ز امیال درون رست
هر کس که بنوشاند ورا ساقی کوثر
با جرعه ای از آب شود عاشق وسر مست
- ۹۴/۰۳/۱۶