رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

رسالت

به سایت شخصی اینجانب مراجعه شود
alirejali.ir

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عهد نامه منظوم حضرت علی به مالک اشتر» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

گگ

 

باسمه تعالی
فرازهایی از نامه حضرت علی به مالک اشتر
قسمت اول
قصیده (۲۶)


 ویژگی های حکومت از امیر مومنان
آمده در نامه ی مولا به مالک در فشان


می دهد حکم صدرات را به مالک مرتضی
تا شود او حاکم مصر و قلمرو آن زمان


حاوی حق و حقوق مردمان و حاکم است
می کند تبیین اصولی را برای حاکمان


ابتدا باید زمام نفس خود گیری بدست
وانگهی فرمان دهی بر مردم و بر این و آن


گر بخواهی عزت و جاه و مقام و منزلت
پیروی کن از فرامین خدا در هر مکان


مردمان را محترم بشمار در کار و امور
طعمه ای حیوان مپندار و گرامی دارشان


می کنی آباد آنجا را برای ساکنین
می کنی پیکار با اهل نفاق و دشمنان


مردمان گویند سخن چون تو اگر کردی ستم
انچه خود گویی بود در انتظارت بی گمان


با مروت با محبت با مدارا کن عمل
این امانت باشد و حفظش به خدمت هر زمان


 هرکه با آل محمد در بیفتد، شد هلاک
در شقاوت باشد و گمراهی و گردد دخان


گر کنی یاری خدا را ، می دهد پاسخ تو را
می شوی نزد خدا محبوب و گردی در جنان


موجب قدرت شود ، هر کس که حق یاری کند
نفس خود گیری بدست و می دهی فرمان چنان


نفس ما سرکش بود ،فرمان دهد بر کار زشت
گر کنی یاری خدا را ، نصرت حق در میان


حق بود قادر ، کند شهوت مهار از سر کشی
رحمت حق می رسد بر سالکان و عارفان


چون خدا توبه پذیر است ،کن تاسی بر خدا
او ببخشد مردمان را ، از گناه و فکر آن


چشم پوشی کن خطای جزیی و آسان بگیر
 انتظار مردمان عفو است و بخشش توامان

َ
گفت حضرت بین عملکرد سلاطین قبل خود
گه ستمکارند و گاهی دادگر در بینشان


می کنند مردم قضاوت چون تو را اندر امور
سعی کن از سالکان باشی و مردم در امان


 مردمان یا هم عقیده با تو هستند یا که غیر
لیک هر دو مشترک در خلقتند ، یکسان بدان


 مالک اشتر مشو خشنود از هر سرزنش
گر ببخشی مر دمان را ، تو مشو نادم ز آن


جنگ با یزدان مرو ، مغلوب گردی از خدا
نا توانی در جدال و خشم او ، قطعا بدان


 گر غرور و سرکشی آید تو را اندر امور
دان خدا بالاتر از هرکس، در این کون و مکان

 


با عدالت کن قضاوت در امور دنیوی
بهترین کار تو در عدل و شفقت هر زمان



 عامه ی مردم مدافع می شوند در وقت خود
تا توانی کن محبت بر عموم مردمان


گر ستمکاری کنی ، خشم و غصب بینی ز حق
کن تو پرهیز از غرور و جنگ با خالق هر آن


چون خدا جبار و قهار و توانا در امور
کن تو نیکی بر خلایق در مصائب همچنان


می دهد تسکین تو را این نحوه ی دید و نگر
سر فرو آری به یزدان ، او خداوند جهان


مهربانی بر رعایا کن ، نما الطاف خویش
دوستی را پیشه کن، همواره بر پیر و جوان


گر شود برپا حکومت با ملاک مرتضی
میثمی قسط و عدالت را ببینی در جهان


می رسد روزی که بیند عدل مهدی را همه
می شود بینی رجالی ، صاحب عصر و زمان؟


سروده شده توسط
 علی رجالی و مهدی میثمی

 

 

باسمه تعالی
فرازهایی از نامه حضرت علی به مالک اشتر
قسمت دوم
قصیده (۲۷)
 

این که پنداری همه طاعت کنند امرت چنان
چون که حاکم هستی و دارای قدرت هم سنان
 

این تفکر ناصحیح و ناثواب است و غلط
موجب تضعیف ایمان و غروری در کسان

 

چون که موجب می شود تغییر در عزم خدا
حق بگیرد نعمت خود را  یقینا بی گمان
 

تا توانی کن مدارا با رعایا در امور
می دهد آسایش و آرامش روح و روان
 

این مقام و منزلت همچون امانت نزد توست
تا توانی کن تو خدمت  بر خلایق هر زمان
 

 تا توانی کن تو نیکی و محبت بر عموم
چون بخواهی  لطف حق در عالم و کون و مکان
 

ای که هستی حاکم مصر و دهی فرمان بسی
دان خدا اول ولی باشد به ما و دیگران
 

بین خدا آگاه و قادر باشد و بالاترین
گر تو را آمد غرور و نخوتی هم در میان
 

قدرت حق بر جهان افضل بود از قدرتت
هر چه خواهد حق تعالی می شود آنی عیان
 

کن تو پرهیز از ستم بر مردم شهر و دیار
چون خدا جبار و برتر  بر تو و هم بر شهان
 

هر که باشد ازستمکاران ، بگردد او هلاک
حامی مستضعفان است ، صاحب کون و مکان
 

هر که دارد مسلک خود کامگی در زندگی
او ندارد عزت و جاه و جلالی در فشان
 

دان که میزان حق بود در هر امور و هر کجا
تا توانی کن عمل بر شرع و قرآن هر مکان
 

در امور دنیوی ، انصاف شرط اول است
چون رضای حق تعالی دارد و عز و جنان
 

حق بود حامی مظلوم و ستمدیده ز خصم
نیست ظالم هم ستمگر در دو عالم  درامان
 

گفت مولا در خصوص حفظ انصاف و شرف
هست والا تر ز جان ، در هر شرایط توامان
 

من نخواهم زندگی بی مهر و احسان و امید
مرگ خواهم ،گر بخواهد جان من گردد خزان
 

کن حراست از حقوق دیگران همسان خویش
می کند تاکید حضرت بر رعایا در جهان
 

در امور دنیوی هم اخروی کن اعتدال
گر بخواهی حب مردم هم خدای مهربان
 

بهترین کار تو در خشنودی رعیت بود
آن محقق می شود با عدل و انصاف و امان

 

 عامه ی مردم به پا خیزند در وقت نیاز
تا توانی کن محبت بر عموم مردمان

 

لیک اقشار مرفه همچو نزدیکان به وقت
در حوادث ها و سختی می کنند آه و فغان

 

گر بخواهی حق بپوشاند عیوب چون تو را
سعی کن محفوظ داری سر و اسرار نهان
 

عیب مردم را مکن افشا و آن مخفی بدار
تا توانی آن بپوشان و مکن روزی عیان

 

دان سخن چین خائن و باشد خطاکار و دو رو
او جنایتکار باشد ، او حسود و بد گمان

 

گر به ظاهر می کند اظهار حب و کار نیک
لیک کارش مو جب گمراهی و بغضی چنان

 

تا توانی از بخیلان و حریصان شو به دور
باز دارند از عطا و بخشش و جود سران


 

ریشه ی هر کینه از مردم بخشکان و بریز
کن برون از دل عداوت ها و افکاری چنان

 

میثمی خواهان عز است و جلال و مرتبت
از خدای بی نظیر و خالق روزی رسان
 

ای خدا روح رجالی را غنی کن از خضوع
وسعت دل ده ، نباشم خود پرست و بی امان

 

 سروده شده توسط
علی رجالی و مهدی میثمی

 

باسمه تعالی
فرازهایی از نامه حضرت علی به مالک اشتر
قسمت  سوم
قصیده (۲۸)

 

بدترین همکار در سطح وزارت ، بی گمان
در میان صاحبان قدرت و زور و سنان


 

چون وزیران و مدیران وزارت ، قبل تو
تا توانی کن تو دوری از مرام و خویشان



 

جملگی همدست ظالم در صدارت بوده اند
چون که آنان خود ستمکارند ، در جمع سران


 

تا توانی کن حذر از نصب اینان در نظام
در سمت های وزارت، می کنند فتنه چنان


 

مطمئنا می توان افراد لایق را شناخت
وانگهی منصوب گردند ، در صدارت نزدتان

 

تا نگردد در صدارت خدشه در کار و امور
دان که آنان دور باشند از خطا و هر زیان


 

بین مردم  بهترین کس در مناصب را گزین
تا نماند کار مردم بر زمین ، با حذفشان


 

می کنند آنان تو را یاری به از افراد قبل
چون نباشد بستگی در قدرت  پیشینیان


 

رنج اینان بر تو اندک باشد و همراه تو
دوستی با تو نمایند ، در مصاف دیگران


 

تا توانی کن محبت بر عموم خادمان
دوستی کن هم به خلوت هم به جلوت بی امان


 

بهترین همکار تو باید بود اصلح ترین
چون تواند حق بگوید بر امیر و هم سران


 

گر چه تلخ است انتقاد و موجب ناراحتی
حرف حق را بشنو از مردان خوب هر زمان
 

 
از ستایش های بی جا و تملق شو به دور
باعث خود برتری و سرکشی گردد هر آن

 

همنشینی با بزرگان صدیق و بی ریا
می برد بالا تو را در عالم و کون و مکان


 

جاهلان و عاقلان یکسان نباشند نزد تو
شخص بد کاره نباشد ، چون فهیم و سالکان


 

گر چنین کردی ، بدان هر گز نباشد رغبتی
از برای طالبان خدمت و همسنگران


 

حسن ظن رعیتان با خدمتت گردد سبب
تا نگردد موجب رنجیدن و آه و فعان

 

دور گردد رنج و آسیب همه با حسن ظن
تا توانی کن تو نیکی بر رعایا همچنان

 

گر نمایی خوار و تحقیر و ذلیل و هم زبون
دان نماند حس ظن بر آمران  و بر سران

 

سنتی بر پا مکن بر ضد آداب و سنن
کن گرامی سنت و آئین و رسم مردمان

 

سنت نیکوی امت آمده از اهل ذوق
گه بزرگان ادب ،گه عالمان هر زمان


 

تا توانی با حکیمان در امور مملکت
گفتگو کن ، مشورت کن ، بی امان

 

جامعه دارد صنوف مختلف با کار خاص
جملگی وابسته بر یکدیگر اند ، در کارشان

 

عده ای مشغول صنعت ، عده ای مشغول کار
تا نباشند سفره ی مردم ، تهی از قوت و نان


 

عده ای مشغول تحصیل علوم اند و نجوم
تا رصد گردد جهان ، در عالم و هم کهکشان



 

با خراج و مالیات و هم عوارض از صنوف
می شود تامین مالی هر حکومت در جهان

 

مجریان لشکری و کشوری هم در نظام
خادمانی پاک باشند ، از برای مردمان

 

زینتی باشند آنان از برای جامعه
چون دژی محکم ، برای حاکمان و والیان


 

میثمی راه خدا را طی نما در طول عمر
کار نیکو تا قیامت ماندگار است در جهان

 

این قصیده می کند تبین مرام مرتضی
تا توانی کن رجالی راه خوبان را بیان

 

 

 سروده شده توسط
علی رجالی و مهدی میثمی

 

 

 

 

 

باسمه تعالی
فرازهایی از نامه حضرت علی به مالک اشتر
قسمت  چهارم
قصیده (۲۹)

 

نقش هر صنفی مشخص باشد و گردد بیان
تا نباشد شبهه ای در کار آنان در میان

 

بر اساس سنت و قرآن و احکام مبین
سهم و نقش آمران و خادمان گشته عیان

 

کن تو تجهیز از خراج مردمان اسباب جنگ
تا که دشمن را برون رانند با حرب و سنان

 

گر کنی لشکر مجهز بر فنون و علم روز
باعث قوت شود ، تجهیز آنان بی گمان

 

می دهی تشکیل گردان و سپاه مسلمین
از برای حفظ ناموس و کیان و مردمان

 

تا توانی بهترین رزمندگان را کن بسیج
امنیت حاصل شود در پرتوی تجهیز آن

 

آن کسی باید گزینی راس لشکر در نظام
اهل تقوا باشد و ایمان راسخ در جهان

 

اهل اکرام و سخاوت باشد و هم معرفت
از دلیران و جوانمردان بی نام و نشان

 

معتقد باشد به یزدان  هم اطاعت بر رسول
پاک دامن باشد و صالح ،  میان سالکان

 

از سلحشوران و مردان خدا در جبهه ها
تا کند فرماندهی بر مردم  پیر و جوان

 

شرح صدر باشد نیاز حاکم و فرماندهی
تا نگردد خدشه ای بر پیکر و روح کسان

 

هم بود خوش نام در بین سپاه و عرصه ها
سخت باشد در تعرض ، از هجوم روبهان
 

اهل بخشش باشد وحامی سربازان خویش
تا نباشد دلهره در خرج و نوش افسران

 

این سبب گردد سکونی در نبرد و در جدال
حمله ور گردند سربازان به دشمن با توان


 

در مقابل با رعایا و ضعیفان روی خوش
خلق و خویش کم نظیر و بی ریا ومهربان


 

قشر های مختلف در جامعه هر یک مفید
می کنند تامین نیاز مملکت  را بی گمان

 

عده ای مشغول تدوین امور مملکت
همچو تنظیم قرار و عهد و پیمان با کسان

 

می شود حاصل درآمد پیرو هر کسب و کار
زندگی بهتر شود با کار و تدبیر سران

 

چون خدا داده به ما عقل و توان بهر امور
تا کنی تحصیل رزق و معرفت در هر مکان

 

با شکیبایی نما اصلاح کار هر صنوف
خواه باشد بر تو سنگین ، در ادای کارشان

 

تا توانی کن نظر همچون پدر در جامعه
نیست فرقی بین آنان ، جز به تقوا و توان
 

 

قشرهایی ناتوان از کسب مال و هم معاش
خرج آنان بر حکومت باشد و هم والیان


 

مردمان  مملکت از هر گروه و قشر خاص
کن حمایت بابت احقاق حق از دیگران

 

در امور زندگی و مملکت غره مشو
گر شود احسان و نیکی بر خلا یق هر زمان


 

این نباشد چون تو مشغول اموری بس کلان
غافل از مردم شوی در کار کوچک هر زمان


 

حسن ظن گردد سبب ، در پرتوی حسن نظر
تا توانی کن کمک در ظاهر و هم در نهان

 

گر توانی کن به پا عدل و عدالت بهر عام
این بود از بهترین کار و ، بود اجرش جنان
 

می شود موجب امید و شادمانی و صفا
گر نمایی آن عمل در بین مردم هر زمان
 

بهر کسب دانش و کسب معارف ، میثمی
دائما مشغول تحصیل علوم است و زبان

 

تا توانی کن رجالی در ره یزدان تلاش
توشه ای را کن فراهم ، از برای روح و جان

 

 سروده شده توسط
علی رجالی و مهدی میثمی

 

 

 

 

 

 

باسمه تعالی
فرازهایی از نامه حضرت علی به مالک اشتر
قسمت  پنجم
قصیده (۳۰)

 

تا توانی کن تو یاری و کمک بر دیگران
در خصوص رهبری  بر مردم و بیچارگان

 

گونه ای باید عمل گردد که بر مردم ستم
یا فشاری را نباشد محتمل بر دوششان

 

در امور زندگی ، هم در امور مالیات
کن مدارا بر رعایا و عموم بندگان

 

تا نباشد صدمه ای در کسب کار و در معاش
این سبب گردد تلاش و کوشش آنان چنان

 

رنج و شادی خلایق را ، به یاد آور همی
موجب تحریک گردد ، در تلاش و کارشان

 

کار مردم را گرامی دار ، در هر حرفه ای
ارزش هر کار تبیین و نما پاداش آن

 

کارها ی مردمان یکسان نباشد در تلاش
اجر آنها در تقلا باشد و فکر و توان
 

گر توانی ده تو پاداشی به اصحاب هنر
رنج آنان را بها ده در نظام و در جهان

 

رنج اندک را مده ارزش به سان کار سخت
تا نباشد خوب و بد یکسان به دیدص مردمان

 

گر دچار شبهه گشتی در امور مملکت
رو به سوی سنت و قرآن و حی بی کران

 

می نماید حق طریق و راه خود را بر نبی
از برای مسلمین و مردمان ، اندر جهان

 

هست قرآن هادی انسان به سوی معرفت
آن شده نازل ز عرش و آن بود دری گران

 

کن اطاعت از خدا و از رسول و هم  ولی
چون بخواهی راه یزدان و سعادت هر زمان


 

گر نمایی مشورت با اهل تقوا در قضا
نیست شک و شبهه ای در بین مردم بی گمان

 

در قضاوت بهترین قاضی نما در راس کار
تا نباشد خدشه ای در حکم او هم در میان

 

فرد قاضی دور باشد از هوا و نفس دون
تا نماید حکم خود را بر حقایق ، نی گمان

 

قاضیان باید فهیم و مستقل اندر امور
تا نباشد خاطیان را در صدارت ، در امان
 

 سعی گردد در قضاوت ، دقت کافی شود
بر ادله حکم گردد ، نی به حرف شاکیان

 

قاضی منصوب حق گوید ، نترسد جز خدا
تا نباشد حرف و نقلی در امور پیروان


 

گفت مولا مرتضی در وصف مالک این سخن
او بود چون من برای مصطفی ، در هر زمان


 

گفت حلی در خصوص مالک اشتر چنین
او جلیل القدر باشد ، همچو خورشیدی عیان

 

از بزرگان قبایل باشد و مردی شجاع
او دلیر است و قوی اندر مصاف خود سران


 

می شود مسموم مالک ، بین راه و در عریش
می کند یاری علی را در نبرد ناکثان

 

مرگ مالک یک مصیبت بر امیر المومنین
مردم کوفه عزادار و حزین و در فغان

 

بهترین یار علی اندر  سفر گردد شهید
این بود یک ضایعه بر امت و بر شیعیان

 

هست مالک بهترین در بین اعراب و عجم
در جهات مختلف ، بعد از  امیر  مومنان

 

او ندارد خواب در وقت جدال و هم نبرد
هست مالک همچو شمشیر خدا بر مشرکان

 

او بود از حامیان مرتضی در جنگ و صلح
در مصاف دشمنان او سخت باشد ، بی امان


 

میثمی خواهان قسط است و عدالت در جهان
در قیامی تحت امر مهدی صاحب زمان

 

از خدا خواهد رجالی کسب ایمان و یقین
عمر با عزت به همراه صفای روح و جان

 

 سروده شده توسط
علی رجالی و مهدی میثمی



 

باسمه تعالی
فرازهایی از نامه حضرت علی به مالک اشتر
قسمت  ششم
قصیده (۳۱)


 

می نماید مرتضی پند و نصیحت بر سران
تا نباشد لطمه ای بر آمران و بر کیان


 

بر اساس امتحان و تجربه هم مشورت
بر گزین از بهترین ها در مناصب بی امان

 

گر گماری مردمان را بر اساس میل خود
می شود اسباب حزن و ناله و آه و فغان


 

تا توانی کن حذر از نصب بی جا  بی دلیل
چون ستم گردد به مردم پیرو اعمالشان



 

بین سوابق را ز حیث حسن خلق و هم حیا
چون که آنان از طمع دور و امین مردمان


 

بهترین را بین افراد توانا در امور
بر گمار و کن نظارت از طریق دیگران


 

آن که باشد از تبار مسلمین با خلق نیک
اصلح است در انتخاب و در تصدی بی گمان


 

تا توانی کن کمک بر ناصبان با وصف فوق
کن گزینش مردم صالح، امین و هم جوان

 
 

تا نباشد حجتی بر کار خلف و کار زشت
پیرو کمبود در روزی و رزق خود چنان

 
 

همچنین مانع شود از کسب مال بی جهت
چون که بیت المال باشد در خیار والیان


 

عده ای را چون چراغ و رهنمای خود گزین
تا گزارش ها رسد از جانب آنان هر آن


 

کن تفقد در امور مملکت بی واسطه
از طریق عاملین با وفا ، هم در نهان

 

چون نظارت بر امور کارشان افزون شود
کی بود مخدوش کار عاملان و خادمان

 

همچنین از تهمت و هم از خیانت در امور
می شوی آسوده و گردی به دور از هر گمان


 

گر شود محرز خیانت بر امور مسلمین
خوار گردان خاطیان را بهر عبرت بی امان

 

گونه ای باید عمل گردد اموری اینچنین
تا شود درسی برای جامعه هم خاطیان


 

می کنی تنبیه خاطی و مجازاتی شدید
ننگ تهمت را زدایی از حکومت بی گمان


 

تا سبب گردد عدالت در دیار  مسلمین
با قضاوت های شفاف و عیان اندر جهان

 

خادمان پاک و مردان خدا را دان عزیز
کن محبت بر عزیزان بی درنگ و ناگهان



 

از برای حفظ اینان و امان از شر غیر
منزلت ده آنچنان بر آمران و خادمان


 

مرتفع کن حاجت آنان برای زندگی
تا کنند با طیب خاطر خدمتی در هر مکان


 

تا توانی دین احمد را عیان کن در نظر
 دین یزدان گشته اسباب معیشت هر زمان


 

گر کنی تامین نیاز مردمان از هر جهت
نیست عذری بر تخلف در امور آمران
 

قبل اخذ مالیات و هم خراج مسلمین
کن زمین آباد از بهر زراعت ، همچنان

 

گر نباشد کشت و کاری در زمین و مزرعه
نیست محصولی برای مالیات و کسب  آن
 

تا توانی کن شفقت ، از خراج خود بکاه
گر شود کاهش ز محصول رعایا ناگهان

 

می کنی مردم هلاک و اندکی یابی دوام
گر شود ظلم و تعدی بر امور مردمان
 

گر شکایت نزد تو گردد ز انواع خراج
کن مدارا با جماعت ، در خصوص رنجشان
 

میثمی هشیار و بیدار و بود اهل خرد
کی بریزد برگ سبزی غیر پائیز  وزان


 

دان رجالی قادر منان کند فرماندهی
بر جمیع مردمان و بر خلایق همچنان
 

 سروده شده توسط
علی رجالی و مهدی میثمی

 

باسمه تعالی
فرازهایی از نامه حضرت علی به مالک اشتر
قسمت  هفتم
کاتبان و تجار
قصیده (۳۲)

 

بهتر ین را برگزین از حیث اخلاق و توان
تا شود دوران تو اندر حکومت در فشان
 

مردمان قادر به انجام امور مملکت
بالاخص در اقتصاد و در زراعت همچنان

 

تا توانی بستر لازم مهیا کن چو زرع
تا عیان گردد توان و قدرت مردم هر آن

 

گر به فکر خود بباشی جای احسان و تلاش
تنگدستی می شود حاصل ، یقینا بی گمان

 

چون نمایی مشکلات مردمان را مرتفع
موجب شادی مردم گردد و روح و روان

 

کن نظر بر کاتبان و قاصدان و نامه ها
تا نگرد خدشه ای در نشر اسرار  نهان

 

بر گزین شایسته فردی از جهات مختلف
تا بود قادر به تنظیم قوانین در جهان

 

جایگاه خود بداند بس مهم است و بزرگ
گر نداند قدر خود ، هر گز نداند دیگران

 

در نوشتن از حقایق  صادق و پرهیزکار
غفلتش باعث نگردد گفته ای گردد نهان


 

کن تو اسرار حکومت را به دور از  اهل جور
تا نگردد صدمه ای بر مردم و بر این و آن

 

عده ای با ظاهر خوب و درونی ناثواب
می کنند رخنه درون حاکمیت هر زمان

 

کن گزینش بهترین افراد از بهر امور
دقت کافی نما در انتخاب خادمان

 

کاتبان باید امین باشند ، در هر منصبی
قبل هر حکمی نظر کن بر عملکرد و توان

 

از میان کاتبان  اصلح ترین کاتب گزین
در وفاداری اسرار نهان ، کن امتحان

 

کاتبان باید امانت دار باشند و امین
این بود هم مرضی حق ، هم عموم مردمان
 
 

عهد و پیمان را چنان تنظیم کن در مملکت
تا نباشد لطمه ای بر ملت و هم حاکمان

 

گر خطا شد در قرار و عهد و پیمان با کسی
قابل اصلاح باشد ،  خبط بی جای کسان


 

بر سر هر شغل و هر کار حکومت یک نفر
کن تو منصوب و نظار ت کن به کار  آمران

 

گر خطایی در حکومت از کسی آید به گوش
مردمان از چشم تو بینند نی از عاملان

 

انتخاب و انفصال خادمین  باشد مهم
پس نما دقت به وقت عزل و نصب هر نشان

 

کن سفارش آمران و عاملان را روی خوش
با همه از جمله افراد ضعیف و ناتوان

 

عده ای  داد و ستد دارند در اقصی نقاط
همچو تجار بلاد و کاسبان در هر مکان

 

خواه ساکن در محل باشد چه در حال سفر
می کنند تامین مایحتاج مردم بی گمان

 

باعث آسودگی گردند با سیر و سفر
با عبور از خشکی و بحر و زمین در هر زمان

 

داد حضرت در خصوص تاجران چندین پیام
نیست فتنه بر حکومت ، جانب زحمتکشان

 

عده ای با احتکار و عده ای با سود بیش
می زنند صدمه به اقشار ضعیف و هم سران

 

این گروه از کاسبان تضیع گردانند حقوق
موجب ننگ حکومت  باشد و هم والیان

 

تا بدست آرند مالی از طریق ناصحیح
حق دولت حفظ باشد در مصاف خاطیان

 

میثمی نذرت ادا کن ، حاجتت گشته روا
نیست شکی در ادای خالق روزی رسان

 

کن رجالی عهد خود را با خدای خود ادا
وقف کردی خود ،  برای خالق کون و مکان

 

 سروده شده توسط
علی رجالی و مهدی میثمی

 


 

باسمه تعالی
فرازهایی از نامه حضرت علی به مالک اشتر
قسمت  هشتم
مستمندان
قصیده (۳۳)

 

کی گدا کرده گدایی از گدا و سائلان؟
ما همه از بندگان حق تعالی هر زمان
 

مستمندان و فقیران  در نظام و شرع و دین
هر یکی دارای حقند و حقوقی در جهان

 

از مساکین کن تو دلجویی و کن رفع نیاز
آبرومندند افراد ضعیف و ناتوان
 
 

عده ای در فقر سوزند و خجالت می کشند
از بیان فقر خود نزد امیران و کسان

 

سهم آنان از خزانه کن جدا و کن ادا
تا توانی کن محبت بر فقیران در نهان

 

مردمان بعضا زمین گیرند با فرط نیاز
هر کسی در فکر خود باشد ، کمک کن سائلان


 

هر تمنا از بشرموجب شود ذلت ورا
آدمی دارد مقامی بس بلند و در فشان

 

قبل هر عجز و نیاز سائلان کن مرتفع
تا نریزد آبرویش نزد مردم ، این و آن

 

از میان اهل تقوا و ریاضت برگزین
نایبانی را که ناظر بر امور ماندگان

 

تا گزارش از شرایط را کنند در امر خیر
کن تو تامین هر نیاز و فقر مردم بی امان
 

قسمتی از گندم و غلات را در هر بلاد
ده به مسکین و فقیر و سائل و درماندگان

 

با غرور و با تکبر بر ضعیفان کن حذر
تا توانی کن تفقد ، مهربانی همچنان

 

کارهای بس بزرگ و اشتغالت در نظام
هم نگردد مانعی در رفع حاجات عیان

 

مردمان را کوچک و اندک مپندار و حقیر
تا توانی دان عزیز و کن محبت تا توان

 

در ادای حق مظلومان  تلاشی کن فزون
می رسد روز حساب و وقت پاسخ آن زمان

 

پیشگاه حق نمایان می کند اعمال تو
نیست عذری در قیامت از حقوق دیگران

 

کن یتیمان را گرامی در نظام و عرصه ها
همچنین پیران افتاده ز قدرت بی امان

 

تا توانی کن رعایت وضع و احوال ضعیف
کی نمایند دست حاجت بر تو و بر والیان؟

 

کن تلاش و نیتت باشد ستمدیده کمک
دان خدا راحت نماید سختی بیچارگان

 

وعده ی حق در حمایت باشد و قطعا شود
می رسد روزی حکومت ، دست اینان بی گمان
 

  کن معین وقت دیداری صمیمی ، مردمی
بشنو حرف مردم و حرف دل پیر و جوان

 

مجلس عامی نشین دور از نگهبان و پلیس
تا که مردم خود  سخن گویند بی پروا چنان


 

گفتگو کن ،جستجو کن مشکلاتَ مملکت
گرخوشایندت نباشد تیغ بران زبان



 

بر اساس گفته ای احمد عمل باید شود
منع گردد محتکر از احتکار و هم زیان


 

گر شود اجرا فرامین خداوند و رسول
شادمانی می شود حاصل ، برای مردمان

 

گونه ای باید عمل گردد خرید و هم فروش
تا نباشد صدمه ای در کسب و یا در کارشان

 

بر موازین و عدالت گونه ای گردد عمل
تا نگردد مانع کار و تجارت هر زمان

 

محتکر را کیفری ده بر اساس حکم شرع
از برای عبرت و هم از برای غاصبان

 

اینهمه حرص و ولع در زندگی از بهر چیست؟
میثمی دانی خدا رزاق و او روزی رسان

 

فقر مردم دان رجالی گه ز انفاس زبون
سخت باشد آدمی آسوده گردد توامان

 

 سروده شده توسط
علی رجالی و مهدی میثمی

 

 


 

 

باسمه تعالی
فرازهایی از نامه حضرت علی به مالک اشتر
قسمت   دهم
نزدیکان حاکم
قصیده(۳۵)

 

ا ز برای دوری حرف و سخن از این و آن
دور کن اقوام خود را در مناصب همچنان

 

می شود از نام تو هم موقعیت بی دلیل
ظلم و جور و هم تعدی بر رعایا بی گمان

 

کن نظارت بر امور خادمان از هر جهت
منع گردان آمران را  از ستم یا هر زیان
 

بهره برداری کنند اقوام در کسب زمین
یا تعرض بر حقوق همجوار خود چنان

 

در صدارت دقت کافی شود در عزل و نصب
ریشه کن کن بستگی را در مقام و جایشان

 

با عدالت کن عمل در بین مردم بی درنگ
نیست فرصت تا کنی جبران خطای دیگران


 

ثبت گردد خبط آنان بهر تو در مملکت
می شود لرزان حکومت در قبال کارشان

 

نهی بنما قوم و فرزندان ز کسب مال غیر
ان حرام است و زند آتش به جان و خانمان

 

خوی برتر جویی و گردن کشی آید پدید
بین اقوام خود و هم والیان در هر مکان

 

فرق و تبعیض و رفاقت موجب افسردگی
کن رعایت حق مردم در حکومت هر زمان


 

گر سخاوندی چرا دوری ز مردم می کنی
کن عیان از بهر مردم کار نیکت با بیان

 

چون که مخفی باشد از والی اموری در نظر
حق و باطل  را جدا کن با حضورت در میان

 

دان حقایق بی نشان است و ندارد ظاهری
حق شود  با کار و اعمالت عیان بر مردمان

 

انتظار مردمان باشد عدالت در نظام
تا نباشد ظلم و جوری در امور والیان

 

با عمل گردد مشخص نیت و مقصود تو
پس چرا پنهان نمایی با نگفتن بر کسان

 

گر نباشد پاسخی سوی امیران در نظام
می شوند نومید مردم از امور حاکمان

 

تا توانی حاجت هر کس روا کن بی درنگ
تا نگردد باعث رنج و عذاب مردمان

 

میثمی دوری نما از فتنه ی اهل نفاق
نیست تقوایی در این قشر دو رو و ناتوان

 

کن حذر جانا رجالی از هوای نفس خویش
می زند لطمه تو را در هر زمان و هر مکان


 

 سروده شده توسط
علی رجالی و مهدی میثمی

 

 

 


 

 

باسمه تعالی
فرازهایی از نامه حضرت علی به مالک اشتر
قسمت   یازدهم
خون ریزی
قصیده(۳۶)

 

گر بریزد خون ناحق در مصاف مردمان
سست سازد هر حکومت را، نباشد درامان

 

موجب کیفر شود ، هر خون ناحق برزمین
کن تو دوری از جدال و جنگ و خونریزی هر آن

 

می کند یزدان قضاوت روز محشر هر عمل
خون یکدیگر اگر ریزد به ناحق هر مکان

 

کن تو پرهیز از جدل با مردمان اندر امور
تا نریزد خون بی جا در جدال خود سران

 

خون ناحق را خدا آگاه باشد در قضا
اولین حکم خدا در داوری باشد ، بدان

 

حق دهد کاهش نعائم پیرو  قتل کسی

می دهد کیفر کسی را موجبش گردد چنان


 

می شود ساقط حکومت ، ناتوان گردد چه زود
گر بریزد خون مردم را به ناحق  هر زمان

 

قدرتت مانع نگردد از ادای خون بها
گر شود غفلت زقتل آدمی هم در میان

 

قتل عمد دارد قصاص و حق نمی بخشد تو را
پس نما پرهیز از آن  ، تا شوی دور از زیان

 

گر بود کاری نکو ، لیکن زمان خواهد بسی
کن تامل هم صبوری ، تا بری محصول آن

 

پایداری عامل پیروزی و خود باوریست
کن تو تدبیر امور و کن تحمل دیگران

 

کار اگر باشد  زمان بر  , لیک دارد آن ثمر
بهتر از کار ضعیف است و نتایج با گمان

 

قدرتت مانع نگردد در ادای حکم حق
گر شدی باعث خطایی ، کن تقبل همچنان

 

ده دیه بر هر خطا و هر عمل دارد جزا
نیست فرقی در حقوق حاکم و هم شاکیان

 

دان ستایش های بی جا و تملق هم خطاست
خود پسندی موجب خسران شود بر والیان

 

تا توانی کن حذر از  مردمان دون سرشت
نیست زیبنده تملق سوی مردم، این و آن
 

 بهترین فرصت بود از بهر شیطان رجیم
می کند نابود اعمال نکویت بی گمان

 

گر نمودی لطف و احسان بر رعیت یا که غیر
اندکش بشمار آن را ،  حق دهد اجرت چنان

 

وعده ای خود را عمل کن ، گر نمودی تو قرار
خلف وعده باعث خشم خدا و مردمان

 

گر نهی منت برای کار خیر و کار نیک
می کنی باطل تو احسان خودت بر دیگران

 

حق بزرگ است و بزرگی مختص ذات خداست
نور حق خاموش گردد ، گر کنی همچون شهان
 

باعث خشم خدا باشد اگر قولی دهی
لیک در انجام آن گردد تعلل از سران

 

کارها در وقت خود گردد عمل، دانی نکوست
کن تو پرهیز از شتاب و سستی اجرایشان

 

کارها دارد زمان و ، وقت خود گردد تمام
کن تامل تا رسد پایان ، زمان و وقت آن

 

نیست سستی جایز و مشروع در اتمام کار
می رسد وقت و قرار و عهد و پیمان ناگهان
 
 

از لجاجت در امور بی ثمر پرهیز کن
بالاخص کاری که پایانش نمی باشد عیان

 

عدل باشد گر گماری هر کسی در جای خود
کن عمل هر کار را در وقت خود بهر کسان


 

کن تو پرهیز از تعلق ، مال مردم را به خود
آن حرام است و ندارد ارزشی اندر جهان

 

کار نیکو میثمی  موجب شود  خشنودیت
هم رضای حق تعالی دارد و هم مردمان
 

خود نمایی هم خیانت ، موجب آزردگی است
کن تو دوری از خطاکاران رجالی ، هر زمان
 

 سروده شده توسط
علی رجالی و مهدی میثمی

 

 

 

  
باسمه تعالی
فرازهایی از نامه حضرت علی به مالک اشتر
قسمت دوازدهم
عهد نامه
قصیده (۳۷)
  
در خصوص عهد و پیمان با امیر مومنان
کن عمل حکم خدا را ، گر کنند پیشینیان


می نگارد نامه ی مولا به مالک در امور
تا نباشد شک و شبهه  در صدارت بی گمان
  
پیروی کن از مفاد نامه و عهد و قرار
تا نگردد نفس تو پیروز  با عزم و سنان 
  
کن تو پرهیز از هوای نفس وامیال درون
چون نماید وسوسه ، آتش زند روح و روان 
  
نفس ما سرکش بود ، استاد توجیه و خطاست
کن تو دوری از هوای نفس و شیطان نهان 
  
تا توانی یاد حق کن در مصائب ، مشکلات
 جز خدا نبود کسی آرام سازد ، جسم و جان 
 
کن اطاعت امر حق را ، در اصول و فرع آن
کن عمل حکم خدا را ، آن بود دری گران 
  
سنت نیکو اگر باشد ز مردم یا که غیر
واجب است بر پا بداری ، از برای مردمان 
  
کن تو تدبیر و تدبر در امور قبل خود
پیروی کن از فرامین خدا در هر زمان
  
اقتدا کن تو به آئین رسول و انبیا
کن عمل احکام نورانی قرآن ،  تا توان 
  
حافظ ما دان خدا باشد ، نباشد دیگری
می دهد توفیق ما را ، بهر خوبی همچنان 
  
امر حق بینی تو در رسم و بیان مصطفی
در کتاب حق شده تدوین‌ و گویا و عیان 
  
از اهانت کن تو دوری و مگو الفاظ زشت
خشم خود را کنترل کن در مصاف دیگران 
  
داد مظلومان ستانند ، گر شود ظلمی به کس
خویشتن داری نما ، در عالم هستی چنان
  
این مقام و عزت و شکوت ، نکرده کس وفا 
نیست پاینده حکومت،  از تو و هم غاصبان
  
کن عمل بر حکم خود ، در عهد و پیمان منجلیست
این بود احکام اسلام و قوانین در جهان 
 
کن حجاب از دیدگانت برطرف  اندر امور
تا که حق بینی ز نزدیک و شود بر تو عیان 
  
تا توانی یاد حق کن تا نگردی دل پریش
خشم تو آرام گیرد در پناه حق ، چنان 
  
دور شو از صحنه ی خشم و غضب بهر سکون
شو مسلط بر خودت از تیغ بران زبان 
 
حق مطلب را بیان کرده  امیر المومنین
این قصاید چلچراغ و رهنمای شیعیان 
  
گفت مولا از نبی این گفته را در انتها
کن گرامی مردم بیچاره و درماندگان 
 
بالاخص خدمتگزاران و غلامان فقیر
کن محبت ، مهربانی هر زمان و هر مکان 
  
دین احمد حافظ ما باشد از آلودگی
رابط ما با خدا اندر نماز  است ،بی گمان
  
تا توانی آن به پا دار و اقامه کن صلات
توصیه گردد زکات مردمان‌ در هر زمان 
  
قدرت ما از خدا باشد ، نباشد قدرتی
فوق هر قدرت بو د ، یزدان پاک بی کران
  
می رسد پایان به بهمن این سروده دلپذیر
همزمان گشته قصیده با قیام مردمان
 
  
این قصیده آخرین باشد ، نباشد بعد آن
می کند روشن اصولی از حکومت را عیان 
 
می برم پایان پیام حضرت مولا علی
تا شود درسی برای حاکمان و والیان
  
می سراید میثمی اشعار آئینی مدام
اجر خود گیرد ز حی مطلق روزی رسان 
  
می رسد پایان رجالی نامه ی حضرت به شعر
تا شود الگوی ما اندر حکومت هر زمان
  
سروده شده توسط 
علی رجالی و مهدی میثمی 
 

 

 

 



 

  • علی رجالی