باسمه تعالی
اشعار امام موسی کاظم(ع)
۲۵۵.امام موسی کاظم
می شوم در سوگ آن دردانه شب ها بی قرار
با نماز خاصه ات عالم شود شب زنده دار
مذهب شیعه به صبرت می شود برجا همی
کاظمین چون می روی،هر دیده باشد اشکبار
امام رضا(۱)
زاده ی موسی ابن جعفر نور چشم حیدر است
او بود شمس الشموس و نور حق را مظهر است
ملجا درماندگان است و پناه بی کسان
چنگ زن بر مرقدش ، زیرا شفیع محشر است
امام موسی کاظم(۱)
گر بخواهی رمز و اسراری فراوان در دعا
کن قرائت یک مناجات و نیایش با خدا
حضرت موسی ابن جعفر می کند راز و نیاز
او به یاد آرد خدا را در ستایش هر کجا
امام موسی کاظم(۲)
در رهایی و برون رفت از خفا و انزوا
می نماید او مثل ها در حیات و بر شما
ای که بیرون آوری اندر میان سنگ وخاک
یک درختی راکه گردد در پی امرت به پا
امام موسی کاظم(۳)
از خدای خود طلب کرده رهایی از جفا
کن اجابت حاجتم را، ای خدای جان فزا
آن امام متقی دارد تقاضایی ز حق
حاجت خود رانماید،بعد آن حمد و ثنا
امام موسی کاظم(۴)
مطمئنم گر بخواهی، من بگردانی رها
او بود در حصر هارون ، امر حق گردد ادا
حق پذیرد حاجت حضرت ، کند آزاد وی
لیک هارون می کند او را شهید و شد رضا
امام موسی کاظم(۵)
حق رهاند چون منی ، از بند و گردم من رها
مغفرت خواهم خدایا، گر بود لغزش مرا
تو مبرا از عذابی، تو امامی و شفیع
چون که معصومی و دوری از گناهان و خطا
امام موسی کاظن(۶)
ایمنی بخشی خدایا، تو بیامرزی مرا
من نکردم در اطاعت خود پرستی و خطا
من موحد هستم و یکتا پرست و حق پرست
تو عظیمی و کریمی و رحیمی بهر ما
امام موسی کاظم(۷)
می نماید او سخن از رزق و از روزی ما
مطمئن است از خدایش، می دهد رزق ورا
گاه باشد مستقیم و گه طریقی بی گمان
تکیه گاهم باشد وتنها امیدم هر کجا
امام موسی کاظم(۸)
هفتمین اختر بود آگاه از بند و جفا
این پیام احمد است بر آن امام و مفتدا
گفت هارون قاصدی آمد به خوابم با سلاح
کن رها فورا امام هفتم از رنج و بلا
امام موسی کاظم(۹)
می کند کاظم عبادت قبل هر ذکر و دعا
حاجت خود را سپس گوید با نام خدا
رو به قبله می رود بعد از طهارت هم وضو
تا کند باحق مناجات و نیایش در خفا
امام موسی کاظم(۱۰)
گفت کاظم با خدای خود چنین در انزوا
در خصوص یک جنین در حال رشد و در خفا
طفل را بیرون کنی از پرده ای اندر رحم
می کنی او را رها در قید و بندش از خفا
سراینده
دکتر علی رجالی