سمه تعالی
یاران پیغمبر
مالک اشتر
غزل۵
می رود بهر صدرات ، تیغ بران خدا
مالک اشتر بود، همراه و یار مرتضی
می کنند مسموم وی را، ناکثین در بین راه
لیک میثاقش بماند، خط و مشی اولیا
می کند دعوت مردم را، به بیعت با علی
می کنند تبعید او را، یاور شمس الهدی
می شود در شام تبعید و سپس شهر دگر
می پذیرد دعوت مردم، امیر و مقتدا
والی کوفه بگردد، با قیام کوفیان
می شود بر پا عدالت، از قدوم اوصیا
می زند دشمن دو دست مرتضی را در نبرد
چون که عمار است و مالک، در مصاف اشقیا
جنگ صفین و جمل را می کند فرماندهی
می کنند با خدعه و نیرنگ، آشوبی به پا
او ندارد سازشی با مارقین و قاسطین
زین سبب تبعید می گردد ، به امر اقویا
میثمی جهل و حیل در جنگ صفین شد عیان
جلد قرآن می شود بر نیزه ها، در ماجرا
هست او ثابت قدم، در جبهه و جنگ و جدال
چون رجالی او شجاع است و ولیش مرتضی
سروده شده تو سط
علی رجالی و مهدی میثمی