زندگی نامه و تجارب و خاطرات دکتر علی رجالی
مد تی بود که فرصت نشده بود به باغ رضوان رفته و بر سر قبر مادر حمد و سوره و قرآن بخوانم.روی سنگ قبر ایشان شعر زیر نوشته شده است.
ای تراب تیره این یکدانه گوهر مادر است
نیک میدارش که از دلدادگان حیدر است
بود بیرق دوز شاه تشنه کام کربلا
زین سبب جمله امیدش آن شهید بی سر است
لذا تصمیم گرفتم خاطراتی را از ایشان بیاورم.
1- ایشان تنها دختر از خانواده ای بود که والدین خود را زود از دست داد.بعد از ازدواج با پدر صاحب نه فرزند شد.پنج پسر و چهار دختر.از بین آنها من تحصیلات عالی تر داشتم.
2- احساس می کنم که مادر علاقه خاصی به من داشت .سعی می کرد که بهترین مدرسه و دبیرستان درس بخوانم.از نطر غذا نیز بطور ویژه به من توجه می کرد.
3- پدرم چند سالی بود که دچار بیماری اعصاب شده بود و در تابستان ها تشدید می شد.مادرم با چندین بچه جهت بستری و معالجه پدر به بیمارستانی در تهران می رفت.بسیار وفادار به پدر بود.فرزندان را در دوران بیماری پدر سر پرستی می کرد.
4- مادرم بسیار شیر زن و شجاع بود.علاوه بر خانه داری پرچم دوز اهل بیت نیز بود.بسیاری از پرچم های مرحوم غزالی که در عزاداری ها موجود است را مادر ،پس از خطاطی،می دوخت و آماده می کرد.
5- در زمان حیات پدر ،معمولا هر سال به مشهد می رفتیم.مادر می گفت پدر مقدار زیادی از پول همراه خود را برای ساختمان حسینیه اصفهانی ها می داد.بعصا ما دچار زحمت می شدیم.
6- بعد از فوت پدر ،معمولا ایشان را بنده باتفاق خانواده به مسافرت بالاخص مشهد می بردم.علا قه خاصی به زیارت چهارده معصوم داشت.
7- مادر را با ویلچر جهت زیارت به عراق و برای حج تمتع به مکه بردم.او عاشق زیارت امام حسین و امام رصا بود.
8- اگر چه سواد خواندن و نوشتن نداشت.ولی تلاش کرد در کلاس های خود آموزی شرکت کند.بسیار علاقه مند بود که بچه هایش کسب علم کنند.
9- در تابستان ما را تشویق میکرد که کار کنیم.بنده در هر تابستان ،تا قبل از دانشگاه در کارهای گوناگون شاگردی می کردم.بعضی اوقات هم در مغازه پدر کمک می کردم.
10- در تربیت کودکان بسیار کوشا بود.الحمد الله فرزندانی صالح و کوشا تحویل جامعه داد.روحش شاد.
11- علاوه بر خانه داری،در کارهای پدر نیز مشارکت داشت.با توجه به شغل پدر ،رب گوجه و ترشی و سرکه و آبلیموگیری را در منزل انجام می داد.
12- در کارهای ادا ری توانا بود و نفوذ کلام بالایی داشت.در زمان بیماری پدر,اقدام به ساخت منزل جدید نمود.
13- نقش مادر در زندگی اینجانب ،بسیار تاثیر گدار بود.اگر تلاش های شبانه روزی و تدبیر و همت او نبود ،معلوم نبود که بتوانم درجات عالی را بگذرانم.بدینوسیله از زحمات او سپاسگزارم و هر گز او را فراموش نخواهم کرد.
14- با طرح زحمات ایشان خواستم الگوی یک زن فداکار و وفادار و ایثار گر را بعنوان سرمشق دیگران معرفی نمایم.اگر چه سواد و درس مهم است ولی فهم و شعور و دانایی چیز دیگری است.
در ذیل به خلاصه ای از فعالیت های خود در شبکه های مجازی می پردازم.
1- در ذیل به خلاصه ای از فعالیت های خود در شبکه های مجازی می پردازم.
2- شبکه های مجازی ،دارای کاربردهای گوناگون می باشد.چنانچه استفاده بهینه شود .بسیار مفید و مطالب مورد نیاز سریعا قابل دسترس می باشد.
3- بعضا شاهد هستیم،که در این دنیای مجازی ،استفاده های غیر اخلاقی می گردد.با قرار دادن مطالب محرک و بی ارزش ذهن و روح افراد صدمه می بیند.
4- با توجه به جذابیت و اینکه مردم بخاطر گرفتاری های روزمره ،نیازهای خود را از شبکه های مجازی تامین می کنند.لذا شناخت شبکه های مجزا لازم است.
5- چنانچه اهل قلم و هنر و خطابه،مطالب خود و اهل بیت و مفید را در قالب هنر به تحریر یا نمایش به نحو احسن کنند.کمتر کاربران وقت خود را به شبکه های غیر اخلاقی می گذرانند.
6- بنده با اینکه در گیر کارهای علمی هستم.ولی احساس تکلیف کردم و در حد توان به فعالیت فرهنگی در شبکه های اجتماعی پرداختم.
7- ابتدا با فیس بو ک آشنا شدم.در این شبکه اجتماعی افراد گوناگون با سلایق گوناگون فعالیت دارند. لذا با ایجاد یک صفحه اجتماعی و یک گروه اجتماعی ،علاوه بر صفحه شخصی، به فعالیت های فرهنگی و اجتماعی پرداختم.آدرس آنها در سایت شخصی می باشد.
8- با عنایت به اینکه دست رسی به فیس بو ک برای عموم سخت بود.لذا تصمیم گرفتم در شبکه های مجازی داخلی فعالیت نمایم.
9- ابتدا یک وبلاگ ایجاد و کلیه اشعار و مطالب خود و مفید دیگران را در آن قرار دادم.دسترسی به مطالب آسان و آدرس آن در سایت اینجانب می باشد.
10- کلیه مطالب علمی خود را در سایت ریسر چ گیت قرار دادم.کلیه کتاب ها و مقالات ریاضی بنده در آنجا ارایه شده است.
11- به منظور جمع آوری کلیه فعالیت های علمی و دسترسی آسان ،اقدام به ایجاد یک سایت جامع علمی و فرهنگی نمودم.که آدرس آن alirejali.ir می باشد.
12- یک کتابخانه مجازی در زمینه آنالیز هارمونیک مجرد شامل کلیه مقالات و کتاب های مفید در سایت ایجاد نمودم.میزان مراجعین جهت بهره برداری از سایت حدود 500 نفر می باشد.
13- در اینستاگرام،هم مدتی فعال بودم.حدود300 تصویر و مناظر طبیعی زیبا در این مجموعه جمع آوری شده است.
14- در چندین کانال و گروه عضو می باشم.بعضا از مطالب ا زشتند آنها برای کانال خود استفاده میکنم.
15- یک گروه بنام دانشجویان و فارغ التحصیلان ریاضی دایر نموده ام. تا امکان بهره مندی از نظرات استادان و دانشجویان ریاضی از سراسر کشور مقدور گردد.در این گروه مباحث علمی و فرهنگی مورد بحث و تباد ل نظر قرار می گیرد.
16- معمولا بین ساعت 11 الی 1 شب در شبکه های مجازی فعالیت دارم.در طول روز اگر فرصت پیدا کنم سر میزنم.
17- با خواندن اشعار و مطالب سایت ها، خوراک لازم برای سرودن اشعار فراهم شده است.حدود 300 رباعی در طول دو سال سروده ام.
18- یک کانال در تلگرام دایر نمودم.در این کانال کلیه رباعیات اینجانب که به تدریج سروده ام ،به صورت زیبا در قاب آمده است.در این کانال مطالب مفید و گوناگون در زمینه های اجتماعی و فرهنگی آورده شده است.
آنکه نبست بار خود،توشه ره چه می کند
توشه ره چه می بری ،مرگ خبر نمی کند
بار سفر تو بسته ای ،تا که شود نجات تو
هر که بود اسیر خود،بار سفر چه می برد
به پیشنهاد دوستان مبنی بر نوشتن تجارب اجرایی خود،در ذیل نکاتی را که حضور ذهن دارم تقدیم می نمایم.امید است برداشت های غلط از طرح آنها نگردد.اگر کاری کردم انجام وظیفه بوده و انشالله مورد رضای حق تعالی قرار گرفته باشد.تمایلی هم به انجام کار های اجرایی ندارم.مایلم تجارب کسب شده را در زمینه های گو ناگو ن تدوین و در اختیار نسل های آتی قرار دهم. امید است قابل استفاده قرار گیرد.
1- پس از اخذ مدرک دکتری در گروه ریاضی مشغول شدم.چند ماهی نگذشته بود که معاونت آموزشی دانشگاه اصفهان پیشنهاد گردید.با توجه به عدم آشنایی با کارهای اجرایی کمیته برنامه ریزی از پیش کسوتان و صاحب نظران دانشگاه تشکیل و در خصوص آینده دانشگاه و مسایل جاری تبادل نظر می کردم.
2- یکی از کارهایی که پی گیری کردم راه اندازی مقاطع تحصیلات تکمیلی بود.در آن موقع گروه های آموزشی آمادگی لازم برای دایر کردن دوره های دکتری نداشتند.با بورسیه نمود ن حدود صد نفر از فارغ التحصیل های کارشناس ارشد ممتاز ،به تدریج
حدود 15 دوره دکتری را اخذ مجوز نمودم.تعدادی را در دوران مسیولیت و تعدادی بعد از آمدن بورسیه ها دایر گردید..
3- اولین گروه هایی که همت به پذیرش دانشجو نمود،گروه ریاضی بود.آقای دکتر اعظم کارشناسی ارشد خود را با نمره 20،که تا کنون به کسی بیست نداده ام،با پایان نامه ای با بیش از 200 صفحه دفاع نمود.و آقای امینی اولین دانشجوی دکتری دانشگاه،تحت راهنما یی اینجانب شروع به تحصیل نمود.تا کنون چندین مقاله چاپ نموده است،ولی هنوز به خاطر گرفتاری های جنبی پایان نامه خود را تدوین نکرده است.
4- به تدریج خود باوری و توانایی های علمی اعضای هیات علمی شکوفا و به بار نشست.مدیریت تحصیلات تکمیلی و متعاقب آن معاونت تحصیلات تکمیلی تشکیل گردید.ساختار اداری و آموزشی به تدریج سازماندهی جدید پیدا کرد.
5- اکثر روزها تا دوازده شب به کارهای اداری مشغول بودم.مراقب بودم کارهای اجرایی ،لطمه ای به کار های علمی ام نزند.لذا تصمیم گرفتم برای فرصت مطالعاتی عازم کانادا دا شوم.متاسفانه مدیریت وقت از تامین مالی خود دار ی کرد.لذا با هزینه شخصی رفتم.پس از مدتی با پرداخت شش ماه موافقت شد.
6- در دوران مدیریت سعی کردم همانند پدری مهربان با زیر مجموعه خود رفتار کنم.همواره از حقوق آنها دفاع و پی گیری میکردم.هیچ گاه پست و مقام برایم ارزش نبود.تنها به ادای وظیفه به نحو احسن فکر می کردم.در ابتدا همه چیز را اید آل می خواستم و ناراحت از بعضی از عملکرد ها می شدم.در مدیریت های بعدی متوجه شدم مردم را همین طور که هستند بپذیرم و با توجه درک و فهم و فرهنگ و توانایی از آنها انتظار داشته باشم.
7- سعی می کردم در برخورد با همکاران کمال ادب و احترام را بکار برم.نکند خدای نکرده موقعیت اجرایی ،مرا فریب دهد.همواره تواضع را پیش گر فته ام. مسایل را با فکر و تدبیر و حوصله و برنامه ریزی با حداقل تنش و اصطکاک انجام می دادم.
8- هیچ گاه دنبال کسب مدیریت نبودم و همواره عزیزان پیشنهاد می کردند.هر زمان احساس می کردم،امکان ادامه کار ندارم،استعفا میدا دم.تا آخرین لحظات در مسیولیت به نحو احسن انجام وظیفه می کردم.
9- نوع منصب برای من مهم نبود.روزی مدیریت گروه ریاضی ،روزی ریاست پیام نور اصفهان،روزی معاونت پژوهشی دانشگاه اصفهان ،روزی رفتن به شهر کرد در سمت معاونت آموزشی و پژوهشی و امروز در مسیولیت در جذب هیات علمی و نماینده جذب در کمیسیون ماده 1.آنچه مهم بود ادای تکلیف و اینکه چه کاری به زمین هست و امکان انجام آن هست.
10- در هر مسیولیت سعی کردم کار های اساسی و زیربنایی انجام دهم.برای مثال،در سمت معاونت آموزشی هدف را راه اندازی مقاطع تحصیلات تکمیلی گذاشتم.در سمت معاونت پژوهشی،آنجا را در مدت یکسا لی که بودم سازماندهی نمودم و کتب قدیمی را اسکن و ثبت وشروع به انتشار کردم.بطوریکه انتشارات دانشگاه رتبه نخست در کشور را کسب نمود.
11- در این یاد داشت قصد معرفی فعالیت های خود را ندارم.آنچه می دانم اینکه در انجام وظیفه کو تا هی نکردم.تلاش کردم جوان ها را در مدیریت های گوناگون آشنا به کارهای اجرایی کنم.امروز شاهد هستیم، که در سمت های مختلف مشغول بکار هستند.
12- در محل کار حضور مرتب و فعال و به مو قع داشتم.کارها را بین افراد تقسیم و نظارت می کردم.کارها کلیدی را بیشتر خو د به عهده می گرفتم. تاکید در حل سریع مشکلات ارباب رجوع و راهنمای و گره گشایی در کارها داشتم.
13- در دوران مدیریت گروه ریاضی بیشترین جذب هیات علمی در گروه و راه اندازی ریاضیات کاربردی و انتقال به ساختمان جدید را پی گیری نمودم.
14- در دوران مدیریت پیام نور ،سه واحد پیام نور شاهین شهر و کوهپایه و دولت آباد را ایجاد و با نداشتن بودجه مصوب و با صرفه جویی یک ساختمان جدید برپا نمودم.و تحولات اساسی و ساختاری در آنجا انجام دادم.
15- در شهر کرد،آنجا تازه به دانشگاه تبدیل شده بود.لذا با مستقر شدن در آنجا و با همکاری عزیزان در جذب هیات علمی و بورسیه نمودن آنها و ایجاد ساختاری دانشگاهی اقدام نمودم.
16- در مسیولیت صلاحیت عمومی اعضای هیات علمی،گونه ای عمل می شود که هر گز انتظار ندارند.ابتدا با دلهره و در پایان با روی خندان.به هیچ عنوان نگرش های شخصی و سلیقه ای را در بررسی صلاحیت عمومی افراد اعمال نکردیم.همواره خدا را شاهد بر امور قرار داده و از او خواهان هدایت جهت تصمیم گیری در سرنوشت یک عمر تلاش علمی افراد شدیم.
17- بخاطر پی گیری حقوق زیر مجموعه،بعضا دچار تنش و دل خوری دیگر مسیولین می شدم.اینقدر که به زیر مجموعه و ارباب رجوع احترام می گذاشتم،کمتر از مقامات بالاتر در بر آورد کردن نظرات تحمیلی و غیر متعارف اعتنا می کردم.
18- در همه دولتها با سلایق گوناگون،دارای مسیولیت اجرایی بودم.بعضا برای ریاست دانشگاه برای سایر شهرها،پیشنهاد شد.اما به خاطر داشتن دانشجویان دکتری و لطمه به کارهای علمی نپذیرفتم.
فکر کنم در این حد کافی باشد.وقت عزیزان را بیش از این نگیرم.التماس دعا از شما عاقبت بخیر ی را از خدای متعال خواهانم.
درزیر نکاتی را درتدریس و پژوهش به اطلاع علاقه مندان می رسانم.امید است مفید و راهنمای عزیزان در فعالیت های علمی قرار گیرد.
1- در ابتدای استخدام در دانشگاه،میزان محتوای که در کلاس درس ارایه می کردم بسیار زیاد بود.لذا فرصت کمتری برای توضیح و بحث مطالب و در گیر کردن دانشجویان برای یادگیری نمی ماند.لذا در ترم های بعد از حجم مطالب کاستم .
2- به خاطر داشتن لهجه اصفهانی،دانشجویان دیگر شهرستان ها به سختی صحبت های مرا تعقیب می کردند.لذا تصمیم گرفتم در کلاس بیشتر ادبی و شمرده و آرام صحبت کنم.
3- اکثر دروس مربوط به رشته خود را تدریس نموده ام.فکر کنم بیش از سی درس متنوع تدریس کرده باشم.پس از آنکه درسی جدید نبود،کتابهای جدید و به روز را تدریس میکردم.
4- در طول ترم قبل به فکر دروس ترم بعد بودم.معمولا مطالب برای درس را به صورت طرح درس به تدریج در طول ترم تهیه می کردم.بطوریکه در زمان ارایه با دلهره و عجله سر کلاس نروم.
5- برای آماده شدن برای تدریس،زودتر از منزل حرکت میکردم،بطوریکه حدود یک ساعت قبل از کلاس در گروه آموزشی حضور داشتم.همواره راس ساعت شروع به تدریس می کردم و تا پایان وقت در کلاس می ماندم.بعضا کلاس های تمرین مسایل را خود بعهده می گرفتم و توضیحات اضافی را آنجا ارایه می کردم.
6- به تجربه آموختم،در جلسات ابتدایی لازم است یک شمای کلی از درس ارایه گردد.بعلاوه لازم است از سوابق تحصیلی افراد آشنا و پیش نیاز لازم برای شروع درس ارایه نمود تا امکان همراه کردن دانشجویان با خود در ارایه درس مقدور گردد.
7- دانشجویان عادت کرده اند دروس را بعضا حفظ و تلاش برای یادگیری کم شده است.لذا در مقاطع تحصیلات تکمیلی افت تحصیلی کاملا مشهود است.سعی میکنم ،در بین تدریس روشهای مناسب برای حل مسایل و اینکه چگونه مطالعه و تحقیق کنند را بیاموزانم .
8- بعضا عدم تامین نیاز های مالی و روحی و مشکلات شخصی باعث افت تحصیلی می گردد.لذا دانشجو با دغدغه های گوناگون تحصیل می کند.لذا سعی میکنم بطور غیر مستقیم مشاورت و راهنمایی های لازم را به آنها بنمایم.
9- کمک هزینه تحصیلی کافی در دوران تحصیل و اصلاح روش های آموزش می تواند موثر باشد.بعضا در کلاس انسان حتی ی دانشجو مستعد و علاقه مند و کوشا نمی یابد.استاد را خسته و بی انگیزه میکند.
10- دانشجو با چنین سوابقی در مقاطع تحصیلات تکمیلی شروع به کار میکند.پایه آموزشی ضعیف،گرفتاری های گوناگون،دغدغه مدرک و. ...موجب افت علمی کشور می شود.به نظر می رسد ابتدا باید علاقه ها و توانمندی ها شناسایی و با توجه به نیاز جامعه تامین مالی و برنامه ریزی کرد.
11- در مدتی که در مقطع دکتری فعالیت دارم.دانشجویان با توانایی های گوناگون داشته و دیدم.یک دغدغه اصلی نبود فرصت کافی برای تحقیق است.در رشته ریاضی با عنایت به چاپ دو مقاله در مجلات معتبر و داشتن یک پایان نامه خوب،حدود شش سال لازم است.دانشجویان که در ابتدا فارغ التحصیل نمودم،همانند دکتر نصر،نزدیک ده مقاله داشت ،یا دکتر ابطحی چه در دوره دکتری و پس از آن درخشید،حدود سی مقاله در مجلات معتبر به چاپ رسانده است.
12- عوامل مختلفی باعث تربیت یک دانشجوی دکتری قوی میگردد.
الف) داشتن یک موضوع تحقیقاتی ارزشمند که امکان کار خوب و امکان فراغت از تحصیل در طول سنوات تحصیلی باشد.
ب )داشتن استاد راهنما آشنا به موضوع تحقیقاتی و در صورت لزوم مشاوران و متخصصان نزدیک به موضوع پایان نامه.
ج )نداشتن عجله در چاپ مقاله و تلاش در ارایه یک پایان نامه پر محتوا ،بطوریکه پس از به نتیجه رسیدن پروژه،گل چینی از کارهای خود را در قالب مقاله چاپ کند.
د )کارهای گروهی با مدیریت استاد راهنما و حضور مشاوران و صاحب نظران در موضوع و فعالیت دانشجویان دکتری بعنوان کارگزار و تقسیم کار و تشکیل جلسات هفتگی منظم در پیشبرد و حل مسایل تحقیقاتی بسیار مفید و موثر است.
زندگی گاه چه شیرین به لب و کام من است
زندگی گاه پر از زیور و آن دام من است
زندگی در گرو همت ماست ،می گذرد
زندگی اندک و تنها اثر و نام من است
در ذیل پا ره ای از تجربیات خود را در زمینه تحقیق و تدریس که در دوران عمر خود کسب نموده ام ،آمده است. امید است برای عزیزانی که تازه می خواهند این راه را طی کنند مفید باشد.
1- در دوران دبیرستان به ریاضی علاقه مند شدم.در کلاس معمولا بهترین نمر ه ریاضی را اخذ می کردم.بعد از تعطیلی مدرسه به کتابخانه های عمومی می رفتم و به خواندن روزنامه و کتاب های ریاضی جنبی و مطالب غیر درسی می پرداختم.
2- در دوره کارشناسی نیز مطالب غیر از کتب درسی می پرداختم که این امر موجب اشراف بنده به مطالب درسی می شد .در این دوره شاگرد اول دوره شدم .در کلاس مسایل ریاضی راحل تمرین میکردم.
3- کارشناسی ارشد را در دانشگاه صنعتی شریف شروع کردم.پس از یک ترم تحصیل مصادف با انقلاب فرهنگی دانشگا هها شد.لذا با استفاده از بورس وزارت عازم انگلستان به دانشگاه شفیلد رفتم . این دوره را آنجا به اتمام رساندم.
4- دوره دکتری را در دانشگاه شفیلد زیر نظر دکتر بیکر در آنالیز هارمونیک مجرد به پایان بردم.و موفق به اخذ جایزه فلت شدم،که معمولا به بهترین فعالیت پژوهشی سال اختصاص می یابد.
5- در سال 1357 کارشناسی را در دانشگاه اصفهان اخذ و پس از فراغت به عنوان کمک مربی استخدام و پس از اخذ دکتری در سال 1367 در گروه ریاضی به عنوان استاد یار مشغول به کار شدم.
6- به عنوان ریاضی دان جوان از طرف انجمن ریاضی جهان انتخاب و مقاله خود را در ژاپن ارایه نمودم.نزدیک به 10کشور جهت فرصت های علمی و ارایه سخنرانی در کنفرانس ها شرکت نمودم.
7- در هر ترم تحصیلی بطور متوسط یک درس جدید یا یک کتاب جدید را تدریس می کردم.انواع روش ها را در نحوه آموزش و پژوهش در ریاضی بکار بردم.به نظر اینجانب آنچه دانشجو با راهنمایی استاد بطور مشترک و گروهی انجام می گردد،موفقیت آمیز بوده است.
8- یکی از رسالت های اساتید شاگرد پروری است.خداوند توفیق داد که 10 دانشجو ی دکتری در زمینه آنالیز هار مو نیک در شاخه های مختلف راهنمایی کنم که بعضا به مرتبه استادی رسیده اند چندین نفر دیگر انشالله در سال های آتی فارغ التحصیل می شوند.
9- نقش استاد در بعضی از مراحل بسیار حساس و تعیین کننده است. یکی در ابتدا که دانشجو سر در گم و نیازمند موضوع تحقیق مناسب بطوریکه بتواند در پایان دوره دفاع کند.دیگری پایان دوره است که دانشجو خسته و منتظر دیدن نتیجه کار خود است.
10- زمان و صرف وقت و هدایت پایان نامه دانشجو،بسیار مهم است. زیرا دانشجو از طرفی می خواهد مقاله بنویسد و از طرفی یک کار ارزشمند انجام دهد.لذا همواره نگران است که جریمه برای طول سنوات نگردد.از طرفی بعضا متاهل هستند و مسیولیت خانواده دارند. آینده شغلی را در ابهام میبینند.
11- با توجه به تجربیات خود در آموزش و پژوهش مشغول تهیه یک دایره المعارف در زمینه آنالیز هار مو نیک هستم.این کار را با تدوین چندین کتاب و ترجمه شروع نمودم.یک کتابخانه تخصصی مجازی با حدود 4000 مقاله و کتاب ،که خود نوعی دایره المعارف مجازی است ،جهت بهره برداری عموم در سایت شخصی قرار دادم.بطوریکه بطور متوسط حدود 500 بازدید کننده دارد.
12- یک مجله تخصصی بین المللی در زمینه آنالیز هار مو نیک مجرد مشغول راه اندازی هستم.امید است با همکاری ریاضی دانان جهان شاهد مجله ای پر بار باشیم.این باعث اعتبار و اعتلای کشور می گردد.
13- در تربیت دانشجویان تحت راهنما یی سعی شده در شاخه های گوناگون افرادی تربیت شوند که در مجموع یک هسته علمی قوی در زمینه آنالیز هارمونیک مجرد تشکیل گردد.و حرفی برای گفتن داشته باشند.
فعالیت های فرهنگی و اجتماعی
در ذیل به پاره ای از آنها می پردازم.
1- در دوران دبستان در کلاسهای قرآن شرکت می کردم.پدرم یک روحانی را بطور هفتگی در منزل دعوت می نمود.همه اعضای خانواده حدود دو ساعت به صحبت های او گوش می کردیم و سوالات خود را می پرسیدیم.
2- در دوران دبیرستان علاقه به مشاعره داشتم.با هم کلاسی های خود مشاعره می کردم.شعر های خوب زیادی حفظ بودم.
3- با دوستان دوره دبیرستان در فعالیت های فرهنگی شرکت داشتم.علاقه به خواندن روزنامه داشتم.
4- دوستان صمیمی از انگشتان دست تجاوز نمی کرد.عصرها در کوچه با بچه ها فوتبال بازی میکردم.
5- تنها درسی که نمره تک در دبیرستان گرفتم.نمره ورزش بود.معلم ورزش اصرار داشت که باید لباس ورزش ببپوشم و با شورت ورزش کنم .من هم خود داری می کردم.تا اینکه در شهریور ماه با تک ماده کردن آنرا گذراندم.
6- در دوره لیسانس،در نماز جماعت در مسجد شرکت داشتم.با دانشجویان مذهبی در کنار فعالیت های علمی دوست بودم.تا اینکه اعتراضات دانشجویی شروع شد.بنده هم در اعتصاب و امتناع از شرکت در کلاس شرکت داشتم.این امر باعث شد یک ترم دیرتر فارغ التحصیل شوم.
7- در تظاهرات خیابانی و راهپیمایی ها شرکت داشتم.قبل از پیروزی انقلاب،در گشت های شبانه شرکت می کردم.در منزل دوستان برای هماهنگی کارها فعالیت ها داشتم.
8- پس از پیروزی انقلاب،با عنایت به رتبه اول کارشناسی قرار بود به آمریکا در دانشگاه UCLA ادامه تحصیل دهم.اخذ ویزا،
مصادف با اشغال لانه جاسوسی شد.لذا تصمیم گرفتم در ایران ادامه تحصیل دهم.
9- در آزمون های ارشد در شیراز و اهواز و صنعتی شریف شرکت کردم.در همه آنها قبول شدم.لذا کارشناسی ارشد را در صنعتی شریف شروع کردم.پس از یک ترم انقلاب فرهنگی پیش آمد و دانشگاه تعطیل شد.لذا تصمیم گرفتم با استفاده از بورس وزارت علوم ،جهت ادامه تحصیل به خارج روم.
10- به عنوان کمک مربی ،در دانشگاه اصفهان در گروه ریاضی ،مشغول به کار شدم.در طول انقلاب فرهنگی به ترجمه کتاب و تدریس در دبیرستان دانشگاه مشغول بودم.
11- فرصت مناسب بود ،که ازدواج کنم.وزارت هم شرط اعزام را داشتن همسر و داشتن شرایط عمومی قرار داده بود.پس از حدود یک سال بعد و قبولی در مصاحبه که توسط وزارت انجام می گردید.امکان اخذ بورس مقدور گشت.
12- با اخذ ویزا در کشور ترکیه و رفتن به انگلستان به دانشگاه شفیلید ،دوره کارشناسی ارشد را پس از یک سال به پایان رساندم.
13- در کنار فعالیت های علمی،فعالیت های اجتماعی و فرهنگی داشتم.دانشجویان بورسیه شب های جمعه دور هم جمع می شدند.به دعا و تفسیر قرآن و تجزیه و تحلیل اخبار می پرداختیم.
14- در سخنرانی های که در منچستر و لندن برگزار می شد ،بالاتفاق خانواده شرکت می کردیم. در مراسم راهپیمایی به مناسبت های گوناگون در لندن حضور داشتم.
15- پس از اتمام دوره دکتری،بعد از دو هفته به ایران مراجعت و در گروه ریاضی مشغول به کار شدم.با توجه به مرخصی بدون حقوق از دانشگاه،حدود یک سال طول کشید تا حکم استاد یاری صادر گردید.
16- با توجه به مشکلات و نیاز کشور به داشتن تحصیلات تکمیلی،تصمیم گرفتم در این قسمت فعالیت نمایم.پس از حدود یک سال به سمت معاونت آموزشی دانشگاه منصوب شدم.لذا اولین دانشجوی دکتری را سر پرستی کردم.
17- در راه اندازی بسیج اساتید در دانشگاه اصفهان نقش داشتم و در هسته مرکزی حضور داشتم.در تهیه و تدوین اساسنامه شرکت داشتم.بعد از مدتی بسیج اساتید کشور تشکیل گردید.اینجانب بعنوان استاد نمونه بسیجی از طرف سازمان بسیج اساتید کشور و استان معرفی شدم.
18- حضوری فعال در جلسات هفتگی و اردوها ی فرهنگی داشتم.با توجه به مشغله های گوناگون اخیرا،فعالیت کمتری دارم.
19- در مدت که ریاست مرکز پیام نور اصفهان را داشتم.به عنوان دبیر برگزاری مسابقات دانشجویی قرآن فعالیت داشتم.
20- در طول یک سالی که معاونت پژوهشی دانشگاه را بعهده داشتم.به عنوان دبیر علمی ،کنفرانس های علمی تحت عنوان اصفهان پایتخت فرهنگی جهان اسلام داشتم.
21- چند سالی هم عضو هیات امنایی مسجد امام جعفر صادق فعالیت داشتم.در آن مدت به تکمیل ساختمان مسجد همت گماردیم .حدود 2000 متر مکعب ساختمان سازی داشتیم.
در ذیل سفرهای خود به کشور های گوناگون و خاطرات خود را بطور خلاصه بیان می کنم.
سفر به انگلستان
1- برای ادامه تحصیل برای اخذ مدرک دکتری عازم انگلستان در سال 1362 شدم.زمانی که وارد شدم مصادف با شروع تحصیلی دانشگاه شفیلد بود.لذا فرصتی برای رفتن به کلاس زبان نداشتم.بنابرین پس از ثبت نام دوره کارشناسی ارشد را شروع کردم.پس از یک سال موفق به اخذ مدرک کارشناسی ارشد شدم.
2- دوره دکتری حدود چهار سال بطول انجامید.ابتدا از بین اساتید موجود دکتر بیکر را بخاطر اخلاق خوب و توانایی و تواضع به عنوان استاد راهنما بر گزیدم.در هر هفته کارهای تحقیقاتی خود را به استاد ارایه و حدود دو ساعت بحث های علمی داشتیم.
3- ایشان چند موضوع تحقیقاتی برای دوره دکتری پیشنهاد نمودند.پس از دو هفته بررسی و مطالعه موضوع منظم پذیری جبر های اندازه وزن دار را به عنوان موضوع تحقیق بر گزیدم.
4- هر روز حتی روزهای تعطیل از صبح ساعت 8 الی 2 بعد از ظهر در گروه بودم.پس از دو ساعت استراحت و ادای نماز و خوردن غذا تا ساعت 10 شب در دانشگاه مطالعه و تحقیق می کردم.
5- کنار درس خواندن فعالیت های فرهنگی نیز داشتم.شب جمعه در جلسات خانگی که بطور مرتب تشکیل می شد،در دعای کمیل و تفسیر قرآن شرکت می کردم.
6- دانشجویان بورسیه با هم یک انجمن اسلامی تشکیل دادند.بعدا با انجمن های اسلامی دانشجویان در اروپا همکاری می کردند.
بنده مسئولیت دفاعی تشکل را داشتم و خانواده ها را برای شرکت در جلسات مذهبی در داخل شهر و خارج شهر هماهنگ می کردم
7- در راهپیمایی که در لندن به مناسبت های گوناگون بر پا می شد شرکت و خانواده ها را جهت شرکت در آن بسیج و با کرایه نمودن اتوبوس بطور دسته جمعی عازم می شدیم.
8- همسران دانشجویان بورسیه رفت و آمد خانگی داشتند.خرید های جزیی را با هم انجام می دادند.در هفته یک بار خرید های عمده خانه را انجام می دادم.
9- دانشجویان بورسیه در ابتدای ورود معمولا در منزل
ما اسکان پیدا می کردند.بنده به اتفاق سایر دوستان در مستقر شدن آنها و کمک و راهنما یی های لازم دریغ نمی کردیم.
10- برای ملاقات با خانواده دو بار به ایران ،حدود یک ماه،آمدیم.خانواده ها از دوری فرزندان دلتنگ می شدند.اما به خاطر آینده فرزندان صبر و تحمل می کردند.
11- سال آخر استاد راهنما خواست نتایج تحقیقات را توسط اینترنت،چک کنم.تازه بطور محدود اینترنت در کتابخانه مرکزی فعال شده بود.پس از مدتی نتایج بررسی به من منعکس شد.آن موقع استاد راهنما اجازه تدوین پایان نامه را داد.
12- تاریخ دفاع،پس از ارایه پایان نامه حدود 9 ماه طول کشید.اما جلسه دفاع حدود یک ربع شد.از من خواستند قضیه کلیدی پایان نامه را با جزییات ارایه کنم.پایان نامه اینجا در آن سال برتر گزیده شد و جایزه فلت را دریافت کردم.
13- اولین مقاله خو د را در فاصله بین ارایه پایان نامه و دفاع به طور مشترک با استاد راهنما تنظیم و در مجله لندن چاپ شد .جمعا از پایان نامه هشت مقاله به چاپ و استخراج گردید.
14- برای اخذ ویزا عازم کشور ترکیه شدیم.حدود ده روز در ترکیه اقامت کردیم.انگلستان به خاطر بورسیه بودن زود ویزا داد.
15- در پایان دوره تحصیل بورس ما تمام شده بود.کارهای علمی در خصوص پایان نامه به اتمام نرسیده بود.از خدا کمک خواستم.اوهم مرا یاری کرد.هر روز دعای توسل و زیارت عاشورا را می خواندم.پس از سی روز پایان نامه قابل ارایه شد و بعد از 9 ماه دفاع کردم.
16- یاد آمد از طفلی که تا گریه نکند،مادر معمولا شیر نمی دهد.من در مقاطع مختلف رتبه اول بودم.لذا خدا خواست مرا به خود برگرداند.از آن به بعد سعی کردم من هم وقف او باشم.دکتری خود را از او دارم.
سفر به کانادا
1- پس از حدود 5 سال از فراغت از تحصیل ،جهت دوره فرصت مطالعاتی عازم کشور کانادا شهر آلبرتا ، باتفاق خانواده ،شدیم.حدود هفت ماه در دانشگاه آلبرتا به فعالیت های علمی می پرداختم.
2- پرو فسور لا یو ،از اساتید صاحب نظر ،در آنجا در زمینه آنالیز هار مو نیک مجرد فعال بود.هفتگی سمینار های علمی توسط ایشان و مدعوین و دانشجویان دکتری بطور مرتب تشکیل می شد.
3- روزها از صبح تا عصر در گروه ریاضی مطالعه و تحقیق می کردم.سعی می کردم روزی حداقل یک قضیه یا یک مطلب جدید بدست آورم.در طول این دوره موفق شدم سه مقاله آماده چاپ کنم.که بتدریج در مجلات معتبر چاپ گردید.
4- پس از برگشت از فرصت مطالعاتی،موفق شدم که تقاضای دانشیاری کنم.الحمد الله مورد پذیرش قرار گرفت.فرصت های مطالعاتی،فرصت خوبی برای آشنایی با مطالب جدید و تجدید قوای علمی برای هر بهتر بر گزار کردن دوره های تحصیلات تکمیلی است.
5- در دوره دکتری متمرکز روی جبر های باناخ با زمینه نیم گروهی بودم.در فرصت مطالعاتی روی فضاهای توابع روی گروه ها متمرکز شدم
6- در بدو ورود در خانه یکی از دانشجویان دکتری که برای ملاقات خانواده به ایران رفته بود ،مستقر شدیم.پس از مدت کوتاهی یک منزل اجاره کر دیم.
7- هوا در آنجا بسیار سرد می شد.بعضا سی درجه زیر صفر.سیستم گرماییشزاز طریق پنجره های که در کف زمین تعبیه شده بود ،تامین می شد.پنجره ها چند جداره بود.بطوزیکه دمای داخل منزل بالای صفر می شد.
8- داخل اتوبوس و ساختمان ها نیز دارای دمای بالای صفر داشت.اتو بوس ها یک جدول حرکت داشتند،لذا افراد حرکت خود از منزل به ایستگاه اتوبوس طوری تنظیم می کردند که دچار سرما زدگی نشوند.
9- با توجه به مسافت بین منزل و محل خرید ،معمولا همسران دانشجویان خرید های جزیی را با اتوبوس یا ماشین های شخصی بطور مشترک انجام می دادند.خرید های عمده نیز با تاکسی و بعضا با دوستان انجام می دادیم.
10- اخذ ویزا ی کانادا ،زمان بر است. مجوز پزشک معتمد کانادا لازم است.حدود 4 ماه طول کشید . تا امکان اخذ ویزا مقدور شد.
11- مسیر هوایی طولانی ،دو روز ،از فرودگاه اصفهان به تهران.سپس از تهران به لندن.بعد از توقف چند ساعته به تو ر نتو رفتیم. از تور نتو پس از چند ساعت به آلبرتا رفتم.
12- با توجه به میزان تغیر ساعت بین ایران و کانادا.وقتی آنجا رسیدیم، روز بود و مصادف باشب ایران بود.زمانی که پروفسور لا یو به منزل ما جهت دیدار اولیه آمد،ما در حالت خواب بودی
سفر به استرالیا
1- به درخواست اینجانب،جهت فرصت مطالعاتی، برای بار دوم و موافقت پروفسور ویلیس باتفاق خانوا ه به شهر نیوکاسل استرالیا به مدت 9 ماه رفتیم.
2- در ابتدای ورود در منزل یکی از دوستان،یکی از همکاران دانشگاهی،مستقر شدیم.مدتی دنبال اجاره منزل بو یم.ولی بعلت داشتن چهار فرزند و ضوابط استرالیا امکان تهیه مسکن مقدور نبود.تا اینکه پروفسور ویلیس یک منزل برای ما اجاره کرد.
3- پس از استقرار در منزل جدید و خرید وسایل لازم،جهت انجام کارهای تحقیقاتی به گروه ریاضی دانشگاه نیو کاسل رفتم.روزها از صبح تا عصر در دفتر کار خود مشغول کارهای علمی و تحقیق بودم.
4- مو ضوع پیکر بندی گروه ها را مورد تحقیق قرار دادم.کار های مشترک با پروفسور ویلیس شروع نمودم.در پایان دوره منجر به یک مقاله گردید.
5- به موازات کارهای تحقیقاتی خود،دو مقاله تدوین و پس از باز گشت در مجلات معتبر چاپ گردید.
6- سه دانشجوی دکتری موضوع پیکر بندی را موضوع تحقیق دوره دکتری قرار دادند.بیش از 6 مقاله چاپ و سه مقاله در حال بررسی برای چاپ قرار دارد.
7- دوره های فرصت مطالعاتی ،می تواند بسیار مفید برای اساتید باشد.علاوه بر تجربیات خود با آخرین دستاورد های روز آشنامی گردد.بعلاوه کمک می کند با اساتید در خارج از کشور مکاتبات علمی داشت و در تربیت دانشجویان دکتری موثر باشد.
8- پرو فسور ویلیس و همسرش نسبت به مسایل دینی مقید بودند.با خانواده ایشان رفت و آمد داشتیم.از نظر علمی توانا و با استعداد و بسیار متواضع بود.
9- یک بار باتفاق دکتر قهرمانی و دو نفر مدعو دیگر برای تفریح و جنگل پیمایی باتفاق خانوا ه به سفر رفتیم.صبح از ابتدای یک جنگل آقایان پیاده روی را شروع کردند و عصر به محل اسکان خانواده رسیدیم.
10- برای ارایه یک مقاله باتفاق پروفسور ویلیس ،به پایتخت استرالیا رفتیم.در آنجا با پروفسور رندی و پروفسور دیلز و پروفسور لوی از نزدیک آشنا شدم.
11- در مجموع سفر بسیار خوبی بود.بنده در هر فرصت مطالعاتی با یک مو ضوع جدید آشنا شدم.می توان گفت که مشابه یک دانشجوی دکتری مشغول کارهای علمی بودم و از فرصت بدست آمده حد اکثر استفاده را می کردم.
12- در فرصت مطالعاتی ،مقالات مورد نیاز برای ادامه کار های تحقیقاتی را جمع آوری نمودم.
13- پسر بزرگترم پس از گذراندن دوره زبان وارد دانشگاه نیوکاسل شد.او دو سال با هزینه شخصی ادامه تحصیل در دوره کارشناسی برق بود.سپس به ایران مراجعت و در دانشگاه اصفهان کارشناسی خود را به پایان رساند
14- پسر دومم ،پس از چند ماه اقامت، به ایران برگشت.او دوره دبیرستان را در ایران ادامه داد.چند ماه در دبیرستان استرالیا رفت ولی علاقه ای به ادامه تحصیل در آنجا نداشت.
15- تنها دخترم با رعایت حجاب درد بستان مشغول به تحصیل شد.
16- همسرم با همسران سایر دانشجویان آشنا شده بود و خرید های جزیی را دسته جمعی انجام می دادند.معمولا ماهی یک مرتبه دوستان دور هم باتفاق خانواده ها جمع می شدیم.
17- آب و هوای آنجا بعضا شرجی و بسیار گرم می شد.با دوش گرفتن مقداری آرامش حاصل می شد.
18- پس از بازگشت از سفر فرصت مطالعاتی تقاضای مرتبه استادی نمودم.الحمدالله مورد موافقت قرار گرفت.ارتقای علمی اینجانب مرهون زحمات خود در دوره دکتری و دوره های فرصت مطالعاتی است.
سفر به ژاپن
1- پس از اخذ مدرک دکتری ،انجمن ریاضی دانان جهان مرا بعنوان ریاضی دان جوان برگزیدند.در آن موقع یک مقاله در مجله لندن به چاپ رسانده بودم . دو مقاله دیگر هم از پایان نامه استخراج شده بود.
2- قرار شد یک سخنرانی در کنفرانسی که از طرف انجمن ریا ضی دانان در ژاپن بر گزار می شد ارایه کنم.لذا با تعدادی از همکاران عازم ژاپن شدیم.
3- در مسیر بر گشت چند روزی در چین اقامت کردیم.در این سفر آقایان دکتر زعفرانی و دکتر محمدی حضور داشتند.
4- به نظر می رسد که فرهنگ غرب در مردم ژاپن اثر خود را گذاشته است.
5- فرود گاه چین که وارد شدیم قدیمی بود.به نظر می رسید مردم از رفاه مناسبی در آن زمان برخوردار نبودند.
6- کنفرانس ریاضی در ژاپن ،شرکت کنندگان زیادی از کشور های گوناگون آمده بود ند و بسیار منظم و خوب بر گزار شد.محل برگزاری مخصوص برگزاری مراسم و کنفرانس ها بود.
7- یک شب که همه را به مهمانی دعوت کرده بودند.غذاهای گوناگون با فرهنگ های متفاوت را آماده کرده بودند
سفر به عربستان
1- سه بار برای حج عمره و یک بار برای حج تمتع عازم کشور عربستان شدم.
2- برای یک سفره عمره ثبت نام کرده بودم.در زمان اعزام همسرم سکته کرد و پس از مدتی فوت کرد.لدا سال بعد عازم شدم.
سال بسیار سختی را طی نمودم.نمی دانم این چه امتحانی بود.در هر صورت راضی هستم به رضای خدای متعال.
3- سفر حج را بسیار دوست دارم.بسیار ارزشمند است.اگر دنبال کار فرهنگی هستیم،افراد برای یک بار هم شده است به حج روند.دو سفر من در ایام ماه مبارک رمضان بود.روزی از خدا خواستم،فرصتی پیش آید که بتوانم در ماه مبارک رمضان با او خلوت کنم.چند روزی نگذشت که یک بار از طریق سهمیه اساتید از دانشگاه شهرکرد و سال بعد از طریق دانشگاه اصفها عازم شدم.
4- در سفر حج تمتع مادر خود را با ویلچر جهت زیارت خانه خدا بردم.پدرم در اواخر عمر بیمار شد.مادرم 9 فرزند را با زحمات زیاد بزرگ کرد.مرا در بهترین دبیرستان ثبت نام کرد و بهترین تغذیه را برای من فراهم می کرد تا درس بخوانم.خدا او را بیامرزد.
5- به خاطر دارم بزرگترین گوسفند خریداری شده برای من قربانی شد.بعد از آن سر خود را تراشیدم. به خاطر بیماری مادر زود تر از دیگران اعمال حج را انجام دادم.
6- در آخرین سفر حج ،همسر دوم حامله بود.خداوند فرزندی دختر به ما داد.مادرش می گفت وقتی اولین بار به زیارت خانه خدا رفتم.فرزند تکان بزرگی در شکم خورد.نام او را نیایش قرار دادم.بسیار با هوش است.علاقه زیادی به صدای اذان دارد و همراه والدین می خواهد نماز بخواند و حرکات نماز را انجام می دهد.
7- خاطرات خود را در سفر حج در قالب یک مثنوی سروده ام. در مجموعه اشعار نوای دل آمده است.
گفت مولایم رضا اسرار حج نیست تاخیری روا در کار حج
آنکه از حج تمتع وا شود در قیامت کور و نابینا شود
حج فقط سعی و طواف و قصر نیست حاجیان را خانه حق قصر نیست
حج طواف سنگ بر دیوار نیست جز رضای ایزدی درکار نیست
حج نشان دین ابراهیمی است یادی از آیین ابراهیمی است
حج طواف خالق یکتا بود شکر معبودی که بی همتا بود
طوف و قربانی ز حج اصغر است طوف حق اما ز حج اکبر است
در مطاف حق هر آنکس پا نهاد جملگی امیال خود را وانهاد
حاجیان مشغول ذکر و چرخشند قدسیان جانانه اندر گردشند
حج بود لبیک بر امر خدا همچو هفتادو دو تن در کربلا
حج بی اخلاص باشد بی جواب گوییا تشنه لبی سوی سراب
حج رها کردن بود امیال را وا نهادن جملهء آمال را
حج صفای روح را طى کردن است نفس دون را کشتن و پی کردن است
حج تجلی گاه روز محشر است خود مثالی از سرای دیگر است
در حقیقت حج ظهور وحدت است حج خلوص است و صفا و قدرت است
هست اعلام برایت از ستم نیست فرقی مر عرب را با عجم
حاجیان را رمی شیطان ها به سنگ پاک گشتن باشد از هر ریب و رنگ
حج نمودی از حضور امت است حج مطار مومن خوش سیرت است
جامه احرام خود باشد کفن آخرین تن پوش از بهر بدن
هفت را باشد نشان بر مسلمین هم نماز و حسن خلق و اصل دین
کعبه بنیانش ز سنگ کعبه نیست حاجیان را کعبه همچون دکه نیست
کعبه از مهر و محبت پا گرفت از ولایت و ز نبوت پا گرفت
کعبه قربانگاه اسماعیل دل قبله گاه و مقتل هابیل دل
کی شود یارب که حج ما رسد وقت لبیک همه اعضا رسد
گر رجالی وصف حج را گفت چند لیک کی گنجد سخن در چند بند
سفر به عراق
1- خداوند به ما توفیق داد که دو مرتبه به عراق جهت زیارت امامان معصوم برویم.
2- در سفر هوایی با مادرم،عازم شدم.در آن سال از فرصت مطالعاتی از خارج از کشور ،کانادا،بر می گشتم.به خاطر دارم در آن سال توفیق حاصل شد چهارده معصوم را زیارت و بعدا سفر حج توفیق شد.
3- معمولا سالی دو بار به زیارت امام رضا مشرف می شوم.پس از سفر به مشهد به عراق و در سفر برگشت در سوریه مدتی اقامت داشتیم.سپس به عربستان برای حج عازم شدیم.
4- خداوند توفیق داد تا اشعاری در و صف چهارده معصوم بسرایم.که در مجموعه نوای دل در سایت ووبلاگ شخصی آمده است.طبع شعر را احساس می کنم که از مراقبت از پدر و مادر بالاخص در پایان عمر دارم.
مرغ دلﭘﺮ ﻣﯽ ﺯﻧﺪ هر دم بسوی کربلا تا ببیند مرقد پاک شهید سرجدا
کربلا یعنی کتاب عشق و ایمان و امید هاله ای آغشته در خون عزیزان شهید
کربلا یعنی که هفتاد و دو تن مرد غیور پاره تن خونین بدن افتاده در دریای نور
کربلا یعنی طواف اهل بیت مصطفی در زمین نینوا بر گرد راس مقتدا
کربلا یعنی هجوم روبهان در نینوا بر حسین و زینب وآل علی مرتضی
کربلا یعنی ابوالفضل رشید با وفا خط شکن در جبهه کفر و عناد و اشقیا
کربلا یعنی پریشان زینب خونین جگر میکند رسوا یزید کینه جوی فنته گر
کربلا یعنی گلوی طفل و تیر ذوشعب جسم خونین کام عطشان کینه و جهل عرب
کربلا یعنی عطش یعنی شراره اشک وآه کربلا یعنی غل و زنجیر و شام و سنگ و کاه
کربلا یعنی به وصل ایزدی محرم شدن با حبیب ومونس دلدار خود محرم شدن
کربلا یعنی لب خشکیده خون خدا راس پر خون قلب محزون گریه های بی صدا
کربلا یعنی سر سر خدا اندر تنور گوییا موسیی عمران بر فراز کوه طور
کربلا یعنی که بیعت باعلی وآل او پیروی از مرتضی هم در عمل هم قال او
کربلا یعنی نیاش با خدای لایزال دل سپردن در حریم پاک حی ذوالجلال
کربلا یعنی جلال وعزت و آل رسول شد تجلی در وجود زاده پاک بتول
کربلا ى یعنی هدایت در صراط مستقیم با شهادت راه بردن سوی جنات النعیم
کربلا یعنی حسین خون خداوند مجید خون او اطهر کند خاک وشود بر ما سعید
کربلا یعنی صلاه و درس دین آموختن شعله های عشق اندر سینه ها افروختن
کربلا یعنی شهادت در ره قران ودین جلوه حق و حقیقت تا ابد بر مومنین
کربلا یعنی که تفسیر کلام حا و قاف یا که پروازی چو عنقا از زمین تا کوه قا
کربلا یعنی رجالی راه رهبر داشتن در رضای حق تعالی یک قدم برداشتن