خدایا مصطفی گوید سخن چند
برای مردم و اصحاب در بند
کتاب دین و آیین خدا را
کلام وحی و آیات خداوند
خدایا مصطفی گوید سخن چند
برای مردم و اصحاب در بند
کتاب دین و آیین خدا را
کلام وحی و آیات خداوند
اگر خواهی شوی محبوب جانان
تلاوت کن مکرر ذکر یزدان
قرایت کن کلام حق ز تدبیر
به تعلیمش شود دنیا چو رضوان
کتاب دین و دانش،باب رحمت
هدایتگر بود ما را ز غفلت
کتاب حق بود آن لوح محفوظ
بود هر آیه اش اسرار خلقت
قیام آیت مبین، به پا شود
دشمن مرتضی علی ، فنا شود
روح و روان و جسم من،کشته شود
چه خوش که در ره خدا ،فدا شود
قیام آخرین ولی، ندای حق
قیمت روی دیدنت،رضای حق
ظهورحجت خدا،دعای دل
کشتن نفس دون بود ،لقای حق
رمز نوای قلب من،شفای من
مستی و شورو عشق من،نوای من
فزون ز ارزش گهر،بهای تو
هست حروف شعر من،جزای من
زمزمه های قلب من،ندای من
مانع رشد کار من،هوای من
روح و روان عشق من ،برای تو
گنج گران عشق من،خدای من
به دنیا آمد آن نور الهی
درون کعبه با اذن خدایی
دل هر شیعه را مسرور گرداند
وجود پاک و زیبای ولایی
تا به کی سر خم کنی جز بر خدا
تو گدایی می کنی پیش گدا
روح تو خواهان حق هر آن ودم
سر فرو آری به پیش بینوا
ای که ندارم کسی، غصه و غم ها بسی
کشت مرا عشق تو،داد مرا کی رسی
ای که شدم مست تو، شیفته ی روی تو
بی خود و دیوانه ام ،هیچ ندارم کسی