السلام ای زینت جان بتول زینب ای آلاله باغ رسول
ای تو بر افلاکیان نور بصر در شداید خلق را امداد گر
بود صدیقه لقب بر مادرت در حجاب ومعرفت هم سنگرت
مادرت صدیقه کبری بود در صداقت کنیه ات صغری بود
ای تو عنقای شرف بر کوه قاف حافظ حجب و نگهبان عفاف
ای پرستار پدر با اشک و آه بر ولایت یاور و پشت و پناه
راه تو چون مادرت راه خداست شاهد این مدعا در کربلاست
کاخ را با نطق خود کردی خراب بر یزید آمد نمودی از عذاب
تو زبانت تیغ عریان بود و تیز همچو شمشیری بود اندر ستیز
ای که هستی هم وصی هم ختم راه مشعل اسلام بر دستت گواه
بر تو ای دارنده صبر عیوب حبذالله هر پگاه و هر غروب
مر ترا آمد سوال ای دل پریش در خصوص حب حق و حب خویش
داد پاسخ این چنین شیر خدا کای عزیز خالق هر دو سرا
حب تو در نزد من حب خداست مهر تو از مهر خالق کی جداست
نور چشم حیدر صفدر تویی بر رجالی شافع محشر تویی