رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

رسالت

به سایت شخصی اینجانب مراجعه شود
alirejali.ir

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
  • ۰
  • ۰

باسمت تعالی

مثنوی  اصحاب فیل

در حال ویرایش

 

  1.  

ابرهه با لشکر فیل و سپاه
کرد رویِ کعبه، با خشم و جَناه

  1.  

ساخت در صَنعا بنایی سخت نغز
کاخی از زر، پُر ز نقش و پُر ز مغز

  1.  

گفت: اینجا آیتِ پروردگار
کعبه‌ی پیشین، ندارد اعتبار

  1.  

خلق رو کردند سوی آن مکان
نام آن، بالاست در عرشِ جهان

  1.  

کرد مکری، پر ز تزویر و فریب
ساخت محرابی ز زر، بی‌عیب وریب

  1.  

لیک آن تدبیر بی‌فرجام شد
دل به کعبه، همچنان آرام شد

  1.  

خشمگین شد، نعره زد با کینه‌خو
می‌کنم ویران حرم را بی‌درنگ و گفتگو

  1.  

لشکری آراست از فیلان قوی
صف‌شکن، با خشم و چنگ و ناخُنی

  1.  

ره سپردند از یمن تا سوی شام
هرکجا رفتند، بستندش نظام

  1.  

مکه شد در چنگ لشکر بی‌امان
خلق بودند از ستم بی‌آشیان

  1.  

کعبه پیشِ لشکرِ خون‌ریز و خَشم
فتنه‌اش در دست و خنجر گشته رسم

  1.  

پیر دانایی پیامی بر زبان
داد تا مردم شوند اهل امان

  1.  

یا که تسلیم، یا اسارت در نبرد
در گزینش مانده بودند، بی‌سپر، فرد

  1.  

گفت عبدالمطلب، آن پیرِ راز
کعبه را باشد خدایی بی‌نیاز

  1.  

رزمِ فیل و کعبه با پروردگار
اوست حامی، من ندارم زَهره‌کار

  1.  

ابرهه گفتا: کجاست آن خدات؟
این سخن وهم است، باطل یا خطات!

  1.  

بامدادان داد فرمان حمله را
تا بجوشد خشمِ لشکر چون وبا

  1.  

ناگهان آمد صدایی سهمگین
برگشوده آسمان را نعره‌چین

  1.  

مرغ‌واره فوج‌فوج آمد ز دور
پر زدند از اوج، تا قلبِ عبور

  1.  

هر یکی سنگی ز سجّیلِ خدا
در کفش آماده‌ی فتحِ جفا

  1.  

بر سرِ ظالم، چو بارانِ شرار
سنگ‌ها بارید از عدلِ جبار

  1.  

سنگ‌ها آتش، تنِ کین‌جوی خاک
سوخت آن لشکر ز داغِ اشتیاق

  1.  

فیل‌ها در خون فتادند از قضا
هر یکی نالان، زمین‌گیر و فنا

  1.  

ابرهه افتاد چون برگِ خزان
تن پر از درد و دلش از جان گران

  1.  

هیچکس را ز آن سپاهِ پرغرور
راهِ برگشتن نماند از آن عبور

  1.  

کعبه ماند از باد و طوفانِ زمان
پاک و پیراسته، ز الطافِ جهان

  1.  

قبله شد آن خانه تا روزِ قیام
در پناهِ حق، رها از هر مَلام

  1.  

تا ابد باشد در آن نامِ خدا
قبله‌ی اهلِ یقین و اولیا

  1.  

چون حرم از فتنه‌گاهان پاک شد
دل ز نور عشقِ حق افلاک شد

  1.  

سالِ آن حادثه، عامُ‌الفیل شد
نقش آن در لوحِ دل تأویل شد

 

  1.  

هم در آن سالی که حق یاری نمود
نور پاکی در دلِ هستی دمید

  1.  

زاده شد در مکه، ختم‌المرسلین
آفتابِ معرفت، آن بهترین

  1.  

جبرئیل از عرش آوردش پیام
در دلم روشن شد از نورش دوام

  1.  

در حریم کعبه، آمد نور حق
تا نگردد جز خدا در سینه، حق

  1.  

آمنه بنشست در سایه‌ی خدا
تا ببیند زاده‌ی خیرالنسا

  1.  

چون درخشید آن مهِ والاگهر
شد جهان روشن، زمین آمد به بر

  1.  

هم صفا ز اوجِ معنا پر گرفت
کعبه هم از لطفِ او گوهر گرفت

  1.  

آنکه آمد چون پناهِ اهلِ دین
بود یتیم و گشت شاهِ راستین

  1.  

قصه‌ی فیل و حرم آموزگار
درس توحید است در هر روزگار

  1.  

هر که با حق بست پیمان از درون
نیست در دنیای ظلمت سرنگون

سراینده

دکتر علی رجالی 

  • ۰۴/۰۳/۱۰
  • علی رجالی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی