رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

رسالت

به سایت شخصی اینجانب مراجعه شود
alirejali.ir

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
  • ۰
  • ۰

با سم‌های تعالی
شرحی تحلیلی بر داستان
کشتی ایمان

پیامبر خدا، به فرمان پروردگار، لب به سخن گشود و پیامی روشن و آشکار را از سوی او به مردم رساند. صدای او، پژواکی از کلام الهی بود و پیامش از سوی خالق هستی آمده بود؛ پیامی که باید به گوش مردم می‌رسید.
او قوم خود را به سوی بازگشت به خداوند دعوت کرد و یادآور شد که هیچ پناهگاهی جز خدا نیست. او مردم را به آیینی پاک، پرنور و پاکیزه فراخواند و از آن‌ها خواست از زشتی و ستم دوری کنند.
اما قوم او، مردمانی لجوج، خودخواه و مغرور بودند. دل‌هایی پر از کبر و رازهای نهفته داشتند. با برخاستن فریاد حق و ندای آسمانی، دل‌های باطل‌پیشه‌شان ناآرام شد.
آنان گوش خود را بر صدای خدا بستند؛ زیرا عقل خام و ناپخته‌شان توان شنیدن آن صدا را نداشت. به پیام روشن خدا با تمسخر نگریستند. نه گوشی داشتند که بشنود و نه دلی که پذیرای حضور نور باشد.
پیامبر، با صبری آمیخته با رحمت، در شب‌های غربت و تنهایی خود، پیام عشق و محبت را با نرمی و لطافت صبا به دل‌ها می‌فرستاد. اما جز اندکی از دل‌آگاهان دیار، کسی سخن او را باور نکرد.
پیامبر، این‌بار با دل شکسته، خطاب به پروردگار عرض کرد: «این قوم، راه گم کرده و ستمگرند.»
خداوند بی‌درنگ، دعای او را اجابت کرد و وعده عذابی بزرگ را برای آن قوم داد.
به فرمان الهی، به او دستور رسید که کشتی‌ای بنا کند، تا در روز بلا، وسیله نجات صالحان باشد. پیامبر با دستان خود، در دشتی خشک و بی‌آب، مشغول بریدن چوب و ساختن کشتی شد. این کار، نشانه‌ای آشکار از ایمان و اطاعت او بود.
از هر نوع حیوان، جفتی را انتخاب کرد تا نسل حیوانات در طوفان نابود نشود و بماند.
گروهی از مردمِ بیدار دل نیز با او همراه شدند و راه هدایت را در پیش گرفتند. دلشان را از کفر و شک تهی کردند و با نور یقین، سر بلند کردند.
اما کافران، با تمسخر به او نگریستند و خندیدند که چگونه این پیرمرد، در خشکی کشتی می‌سازد. نمی‌دانستند که عاقبتِ کار، چه خواهد بود.
شبی فرا رسید که بانگی آمد و طوفان عظیمی آغاز شد. زمین و آسمان در هم پیچید. چشمه‌های زمین جوشیدند و آسمان، بارانی سیل‌آسا بر دشت و کوه فرو ریخت.
آنان که به خدا ایمان آورده بودند، سوار بر کشتی شدند و به فرمان الهی، زندگی دوباره یافتند.
پیامبر به پسر خود گفت: «فرزندم، سوار شو که این سیلاب، از کوه هم بالاتر خواهد رفت.» اما پسر، به امید نجات، به کوهی بلند پناه برد. موجی سهمگین، از کوه گذشت و او را نیز در کام خود فرو برد.
خداوند فرمود: «پسر نوح، از اهل تو نیست؛ چراکه از دین بیرون رفته است.»
چهل شبانه‌روز، جهان درگیر طوفان و آشفتگی بود؛ نه دریایی آرام بود و نه ساحلی پدیدار.
سرانجام، از جانب خداوند فرمانی رسید که زمان فرود آمدن کشتی و قرار گرفتن آرام آن فرا رسیده است.
و شاعر، با دلی آگاه، چنین حکایت می‌کند که کلید نجات از هر طوفان و فتنه‌ای، ایمان و دین است.
تفسیر و تحلیل عرفانی و اخلاقی حکایت "کشتی ایمان"
۱. پیامبران، راهبرانِ دل‌ها
این حکایت، بازنویسی منظوم ماجرای حضرت نوح (ع) و طوفان الهی است. آن حضرت، چون سایر پیامبران، واسطه‌ی رساندن پیام خداوند به انسان‌ها بود. پیامبران با صدای خداوند، نه از حنجره‌ی خویش، که از جانِ خویش سخن می‌گویند.
۲. جایگاه گوش دل در فهم پیام وحی
قوم نوح، با عقل ظاهری و مغرور خود، نه تنها پیام خدا را درک نکردند بلکه آن را به تمسخر گرفتند. این نشان می‌دهد که برای دریافت پیام آسمانی، نیاز به «گوش دل» است، نه فقط گوش ظاهر.
۳. کشتی ایمان، تنها پناهگاه نجات
کشتی نوح، رمزی از ایمان خالص، اعتماد به وعده‌ی الهی و اطاعت بی‌چون و چرای بندگان صالح است. هر کس که سوار این کشتی شود، نجات می‌یابد، چه در طوفان طبیعی و چه در طوفان‌های درونی و اجتماعی.
۴. طوفان، نماد فتنه و آزمایش الهی
طوفان در این حکایت، نمادی از فتنه، عذاب، یا آزمون سخت الهی است. در هر زمان و مکان، انسان‌ها با طوفان‌هایی درون یا بیرون مواجه می‌شوند. تنها کسانی که دل به خدا سپرده و اهل ایمان‌اند، از آن رهایی می‌یابند.
۵. نسبت خونی، ملاک نجات نیست
ماجرای پسر نوح، یکی از نکات کلیدی قرآن و این حکایت است. نجات و رستگاری، به حسب و نسب نیست. حتی فرزند پیامبر، اگر از راه خدا بیرون رود، هلاک می‌شود.
۶. مضمون پایانی: ایمان، کلید نجات
سراینده، با درایت، نتیجه می‌گیرد که تنها پناه انسان در سختی‌ها، ایمان و دین است. نه عقل خام، نه قوم و خویش، نه کوه بلند، هیچ‌کدام نجات‌بخش نیستند، مگر کشتی ایمان و توکل.

تهیه و تنظیم
دکتر علی رجالی

  • ۰۴/۰۳/۰۴
  • علی رجالی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی