باسمه تعالی
قصیده اربعین(۱)
در حال ویرایش
مقدمه
در این قصیدهی سهصد بیتی که با اشتیاقی سوزان نسبت به زیارت اربعین سروده شده، مطالب در چند بخش و موضوع محوری تنظیم گشته است. بخش آغازین سروده، به اشتیاق و شوق بیقرار دل برای پر کشیدن به سوی کربلا اختصاص دارد، آنگاه که مرغ دل از قفس تن رها میشود و با یاد سیدالشهدا به سوی نینوا پر میزند.
در ادامه، شاعر با نگاهی جانسوز به کاروان اسرا و مصائب خاندان پیامبر، یاد زینب کبری و صبر بینظیرش را در دل زائران زنده میکند. پس از آن، راهپیمایی اربعین، عشق و اخلاص زائران، و عظمت این حرکت مردمی به تصویر کشیده میشود؛ حرکتی که دلها را از گوشهگوشهی جهان به سمت یک حقیقت ناب میکشاند.
در بخشهای میانی، سروده به معرفی یاران باوفای امام حسین (ع) و مقام بیبدیل آنان میپردازد، آنگاه زینب کبری (س) را بهعنوان پیامآور نهضت عاشورا و محور استمرار این قیام معرفی مینماید. شاعر در این مسیر، عاشورا را نه یک واقعهی تاریخی، بلکه حقیقتی زنده و جهانی میبیند که قلوب آزادمردان عالم را به تپش وا میدارد.
نگاه عرفانی به راهپیمایی اربعین، سلوک عاشقانهی زائر، و تأملی بر نور ولایت و حقیقت توحید از دیگر محورهای این منظومه است. شاعر سپس با نگاهی اجتماعی، قیام کربلا را الگویی برای آزادگی، عدالتخواهی، و بیداری مسلمانان معاصر معرفی میکند.
در ادامه، سوز دل، اشک، دعا و نیایش دلسوختگان، زمینهساز گفتوگوی دل با سیدالشهدا میگردد، و شاعر از زبان زائر، تمنای شفاعت، هدایت و همراهی در مسیر حق را سر میدهد.
سرانجام، با الگوگیری از زینب کبری (س) و مسئولیت تاریخی هر انسان در قبال حقیقت عاشورا، شاعر قصیده را به سرانجام میرساند؛ با نیایشی جانسوز، طلب شفاعت، و عهدی دوباره برای وفاداری به راه حسین (ع)، تا آنجا که زبان به فریاد میآید:
تا نهد بر فرق ما روزی، کف پای حسین...
فهرست مطالب قصیده اربعین
۱. اشتیاق دل برای سفر کربلا
بیان حالت بیقراری دل عاشق، که با یاد اربعین به سوی نینوا پر میکشد و تمنای رسیدن به تربت پاک شهید کربلا را دارد.
۲. یاد کاروان اسرا و بازگشت اهل بیت
مروری بر بازگشت خاندان پیامبر (ص) به کربلا در روز اربعین، و یادآوری مصائب زینب کبری (س) و اسیران مظلوم کربلا.
۳. تصویرسازی راهپیمایی اربعین
توصیف حرکت میلیونی زائران با پای دل، سوز نوحهها، شکوه سینهزنیها، و عظمت حضور عاشقان از اقصی نقاط عالم.
-
ستایش اصحاب وفادار سیدالشهدا (ع)
بیان فضیلتها و فداکاریهای یاران عاشورایی امام حسین (ع) و نقش آنان در جاودانه ساختن نهضت.
۵. مقام حضرت زینب (س) و پیامرسانی عاشورا
نقش بینظیر زینب کبری در رساندن پیام کربلا به تاریخ، خطبههای آتشین، و استمرار خط حقیقت از مدینه تا شام.
۶. عاشورا، حقیقتی زنده و جهانی
نگاه شاعر به کربلا بهعنوان یک حقیقت فراتاریخی، که همچنان دلهای آزادگان جهان را به قیام و بیداری دعوت میکند.
۷. ابعاد عرفانی زیارت اربعین
سلوک عاشقانهی زائر، درک مقام ولایت، و معنای عرفانی زیارت در راه رسیدن به قرب الهی.
۸. الهام قیام کربلا برای جامعه امروز
بازتاب پیام عاشورا در مسائل اجتماعی معاصر، وظیفهی ما در استمرار راه سیدالشهدا، و مقابله با ظلم و فساد.
۹. تضرع، اشک و نیایش زائران
بیان حالات معنوی زائران در طول مسیر، نغمههای عاشقانه، دعای با اشک، و سوز دل در سحرگاهان و نجواهای شبانه.
۱۰. مناجات دل با امام حسین (ع)
شاعر با زبان دل، با امام حسین (ع) سخن میگوید، از او مدد میجوید، و در پی شفاعت، هدایت و همراهی در مسیر حق است.
۱۱. پایانبندی، نتیجهگیری و عهد مجدد
شاعر با تکیه بر آموزههای زینب (س) و حسین (ع)، نتیجهگیری اخلاقی و ایمانی کرده، و با تمام وجود اعلام وفاداری مینماید.
مرغ دل پر میزند هر دم به سوی نینوا
تا بگیرد در بغل، قبر شهید کربلا
اشک چشمم سایهبان گنبد زرین اوست
روضهخوانی میکند دل در حریم کبریا
همره دلدادگان با پای دل در اربعین
با نوای یاحسین، بر سر زدیم و سینهها
کربلا را قبلهی اهل ولا دانستهایم
دل نهاده بر ضریح خون فشان مرتضا
کاروان عشق را بیاذن دل ره نیست، نیست
هر که آمد بینشان، گم گشت در آن کهربا
در دل هر قطرهی اشک محرم، رازی است
نقش بسته بر لبش نام حسین با نوا
هر که دارد در دلش شوق زیارت، زنده است
گرچه افتادهست جسمش در میان مبتلا
جادهها گویی که خود ذکر خدا میزنند
هر قدم تکبیر گویان میبرد سوی بقا
این مسیر نور را هر سال باید طی کنیم
تا بیابیم از شهیدان، خط توحید و صفا
ای حسین، ای جان جان، ای خون حق بر خاک ریخت
ما تو را خواهیم تا روز قیامت، ای فدا
زائرانت را ببین، آشفته و شیدا رسید
با دل خونگشته و چشمان پر از اشک و دعا
ما امید آخرین داریم بر دامان تو
تا بگیری دستمان در لحظهی شور و ندا
مرغ دل پر میزند هر دم به سوی نینوا
تا بگیرد در بغل، قبر شهید کربلا
اشکهایم بیقرار و سینهام داغی عظیم
پای جانم میرود از شور شوق کربلا
همره دلدادگان با پای دل در اربعین
با نوای یاحسین، بر سر زدیم و سینهها
کاروان عشق آمد با فغان و زمزمه
دل شد از دنیا بریده، با صفا و بیریا
کوفه تا شام بلا را با دلش طی کرده است
هر که دیده کربلا را با نگاه مرتضا
خاک را بوسیده و بر آسمان پر میزند
هر که بوی نالهی زینب شنیده در دعا
کربلا آتشکده، آری ولی سرچشمهایست
تا بسوزاند هوی، گردد دل از آن باخدا
در دل هر زائری شوق لقاء و بندگیست
زان که در خون رفته این راه از شهید و از وفا
آه، ای طفل رباب، ای نازنین خفته به خاک
آب شرمندهست از تو، آسمان از تو خجلا
خیمهگاه سوخته، پرپر تن صد پارهات
خاک میداند که بود آن شب چه غوغا، چه جفا
کودک شش ماهه را با تیر پاسخ دادهاند
دشمنان وحشیتر از گرگان بیدین و حیا
تا ابد تاریخ میگوید که لب تشنه چه کرد
با لب خشک حسین و حلق عباس وفا
تا به کی در حیرتم کاین قوم قرآنخوان چرا
دست در خون خدا بردند با ذکر هدیٰ؟
خاک، خود میگرید از این داغ جانسوز حسین
چون ندیده مثل او در صدق و در صبر و رضا
خون او تفسیر شد بر آیهی وَافْتَدَیْنَاهُ...
کربلا شد قربگاهی روشن از لطف خدا
گرچه او تنهاست اما راه او تنها نبود
هر که عاشق شد، دلش باشد به خون او گوا
زائر راهش شدیم از خویش بیرون آمدیم
تا که بینیم آیتی از حق، نه از نقش و ریا
زخم تن مرهم ندارد، زخم جان التیام
جز به نام دلربای کربلا، شیرینسخا
در میان این مسیر از خود گذشتن شرط ماست
تا رسد دل در حریم قدسی آن شه، مرتضا
تا که چشم دل گشاید بر جمال لمیزل
تا که افتد جان ما در دام آن حسن خفا
در رکابش سر دهیم از سر خوشی، نه از جبر
چون غلامان قدیم آل طاها، با صفا
خستهایم از خودپرستی، از قفسهای غرور
ای شهید آسمانی، جان بده ما را ندا
اربعین آمد، ولی این راه پایانش کجاست؟
چون که هر دلدادهای جوید وصال کبریا
سجده باید کرد بر این خاک و بوسیدش هزار
زانکه شد محراب عاشق، قبلهگاه اولیا
ما کجا و این مسیر و این شه والا مقام
لیک خواند او گدایان را، به لطف بینها
هر که در خونش تپیده، باز زنده گشته است
اینچنین جانی نیابد جز به لطف مصطفی
بر سر نی، آیه خواند و باز سر افراشتن
یعنی ایمان را نباشد در ره حق ماجرا
ما در این صحرا فتاده، تشنهی یک جرعه نور
سایهات بر ما فتد ای مهر عالم، یا شفا
در میان روضهات گم میشویم از خویش، آه
این گمشدن، عین هدایت هست از روز ازل
قافله هر سال میآید، ولی زینب هنوز
با همان چشمان گریان در گذر، بیادعا
کودکان با نعل دشمن پاره پاره رفتهاند
آسمان خون گریه کرد از داغ و درد و ابتلا
ما چو طفلان یتیم از دور خوانیمت حسین
در دل شب، از فراق تو، دل افتاده به غا
هر که دارد همنوایی با نوای کربلا
بیگمان روز جزا، باشد کنار مصطفی
ای شهید راستین، ای نازنین سرخفام
خون تو بر پا کند، عدل الهی را به پا
تا ابد بر گور دشمن لعن و نفرین باد و بس
ما گرفتاران فضل و رحمت و عدل خدا
نیست در این راه بیتو روشنی، امید، صبر
روشنی را از تو داریم، ای شهید با وفا
بار دیگر پر کشیدم در مسیر عاشقی
مرغ جانم آشنا شد با هوای نینوا
۶۱
ای پناه بیپناهان، سایهات بر سر رسید
زائرت آمد که گردد زخمخورده، با شفا
۶۲
نیمهشب در قتلگاهت، نالهها جاری شده
ماه گریان است و خون افتاده در چشم فضا
۶۳
در دل صحرا هنوز آتش بهپا ماندهست و دود
یاد آن طفلان عطشان، میسوزاند دل چرا
۶۴
خاک، بوی مادرت زهرا هنوز آورده است
از صدای جانگداز خطبههای مرتضا
۶۵
نالهی «هل من معین»ت تا قیامت زنده است
هر دلی را میلرزاند به وجد و ماجرا
۶۶
آسمان از شرم سر افکنده دارد تا هنوز
کز چه رو خورشید حق را برد ظلمت از صفا
۶۷
آب میگرید، که دریا هم ندارد روی تو
چون ندادی قطرهای حتی به کام ناخدا
۶۸
آه عباس، آن علمدار رشید کربلا
دستهایش آسمانی شد در آن دشت بلا
۶۹
بر لبان خشک او، «افوضامری» جاری است
یادگار بندگی در آخرین ذکر و نوا
۷۰
کاش بودم من غلامی در رکاب قهرمان
تا بیفتم با دل خون در میان کربلا
۷۱
زینب آن شب، کوه صبر حق تجلی کرده بود
با دل پر زخم، ایستاد آن همه داغ و جفا
۷۲
دختر حیدر که در محراب صوتش نور بود
کاخ ظلمت را شکستی با صدای انبیاء
۷۳
شام هم شرمنده شد از آن وقار و آن خطاب
گاه در کاخ ستم، گاه از سر نیزهها
۷۴
روضهی خرابه میخواند هنوز آسمان
تا بگوید با یتیمان چه گذشت از ناخدا
۷۵
طفلکان بیخیمه و مأوا، ولی با عشق تو
موج میزد اشکشان بر چشم دل، چون کهربا
۷۶
ای مسیح کربلا، شافیالامّت، حسین
نام تو بر هر زبان آید چو ذکر اولیاء
۷۷
دلبر ما را جز این راهی نمانده در جهان
تا شود قربان تو با جان پاک و بیریا
۷۸
با دعای مادرت، ما را به خود نزدیک کن
تا شویم از عاشقان با چشم تر، با دست وا
۷۹
هر که آمد بیصفا، برگشت بینام و نشان
هر که آمد با وفا، گردید شاه دلربا
۸۰
کربلا دریای نور و اربعین آیینهاش
سایهی تو گسترد بر اهل دل، حتی گدا
۸۱
کاش میشد هر نفس در سینهام گردد نثار
تا زنم فریاد «لبیک الحسین» از عمقِ ما
۸۲
مرقدت، ای جان جان، قبلهگه آزادگان
هر که آمد گم شد و یافت از تو صدها آشنا
۸۳
کعبه گر سنگیست، اینجا دل به دل پیوسته است
هجر و وصل اینجاست، در این خاک پاک انبیا
۸۴
موج خلقی بینهایت، از نژاد و دین جدا
جمع گشته چونکه عشقت گشته معیار بقا
۸۵
سیر عقل و فلسفه گم میشود در کربلا
عرفان ناب است اینجا، با شهیدان باصفا
۸۶
در مسیر عاشقی، این ره فقط از خون گذر
علم و تقوا میشود خاک ره آن سر جدا
۸۷
عارفان بیخانقه، مجذوب در راه توأند
عارف کامل تویی، ای شه دل، ای با وفا
۸۸
هر که شد «قربانی محبوب»، حسین آموزگار
درس تو در اربعین شد سنتِ اهل صفا
۸۹
سینهزنهای تو انگار از ازل عاشق شدند
تا بچرخد نام تو در سینهها با نغمهها
۹۰
مادرم میگفت: «فرزندم حسینی باش اگر
میخواهی راه صداقت را نهی در هر کجا»
۹۱
پدرم میگفت: «فرزندم به سوی کربلا
رو که آنجا درس ایمان میدهد شاه وفا»
۹۲
طفل اگر لب باز کرد، اول بگوید نام تو
این طریقت هست و سنت، این طریق انبیا
۹۳
هر که دارد کربلایی جان و دل، بیواهمهست
در جهان ظلمت و وحشت، میدرخشد چون ضیا
۹۴
ما به لطف زینب و اربعین آمد شدیم
چون که این راه است درهای وصال آشنا
۹۵
گرچه دوریم از ضریح زر، ولی با جان پاک
میفرستیم صلوات از پشت دل، با صد دعا
۹۶
گامهای ما ضعیف، اما نیت محکم شده
با مددهای خدای کربلا، مولای ما
۹۷
بار دیگر اربعین آمد، دل ما روشن است
چون چراغی در دل شب، شعلهور از دلربا
۹۸
ای امام عاشقان، ای صاحب خون خدا
تا ابد ما را رها نکن از این دارالشفا
۹۹
در فرات دل شناور گشتهایم از اشتیاق
تا شوی کشتی نجات و ما مسافر بینوا
۱۰۰
مرغ جانم شد اسیر کربلای بینشان
پر گشودم، در رسیدم، در حریم مرتضا
۱۰۱
هر دلی کز سوز عشقت شعلهور شد بیهراس
میرسد تا قافِ قرب از رهگذار کربلا
۱۰۲
کاش میشد در رکابت خاک راهت میشدم
یا شبی در زیر نخلستان تو مهمان خدا
۱۰۳
نخلهای آسمانی با تو هم نالیدهاند
چون شنیدند از لب خشک تو ذکر دعا
۱۰۴
سجدهی خونین تو بر خاک تفسیری شد از
آیههای عاشقانه، دفتر نورالهدی
۱۰۵
در عبایت راز سِرّ فاطمه پیچیده بود
تا شدی لبیکگوی دعوت خون انبیا
۱۰۶
بر تنت افتاده شمشیر و دلت آرام بود
چون که میدیدی وصال و جلوهی وجه خدا
۱۰۷
در دل شب، طفل ششماهه چو گل پرپر شد و
با گلوی پارهاش، گردید راهی تا بقا
۱۰۸
آسمان، حیرانِ حکمت، آب شرمنده هنوز
کاینچنین در کربلا شد آب، در فتنه، خطا
۱۰۹
از علی اکبر صدای مصطفی آید هنوز
در حنجره طنین دارد، آن صفیر آشنا
۱۱۰
نور چشم مرتضی، عباس، ساقیالعطش
دستهایش آفتاب عدل و دریا، باوفا
۱۱۱
کودکیهایم گذشت از روضههای داغ تو
تا شد از اشکم نَیستانی درون سینهها
۱۱۲
روضهخوان دل، دگر خاموش مانده در فغان
چون زبانش بسته شد از یاد آن طفل رضا
۱۱۳
کوچههای شام میدانند از زینب چه رفت
دخت حیدر بود و با صبرش، شکافت ظلمتا
۱۱۴
خطبهاش چون آیههای وحی بر جان میرسید
خُرد کرد آن کاخ کفر از نور حبلالمصطفی
۱۱۵
نالهی «ما رَأَیتُ» آید در فضای دلبری
شرح حال عاشقیست از دیدهی خونچکّتا
۱۱۶
نقش سربازان تو در آسمان پیدا شود
در دل خاکند، اما روشنیبخش سما
۱۱۷
جبرئیل، آیینهدار نالههای خیمهگاه
سرفراز از خاکِ آن جسم مطهر در هوا
۱۱۸
بر فراز نیزهات قرآن تلاوت میکند
تا بگوید زندهاند آنان که بودند آشنا
۱۱۹
در سکوت اربعین، شور جهانی زنده است
عطر خونت میوزد از کوفه تا اقصینقاط
۱۲۰
در دل هر راهرو، عشاق تو در اضطراب
که مبادا جا بمانند از مسیر کربلا
۱۲۱
صحنههایی چون قیامت، اشکها سیلآساست
در طواف تربتت گویا شنیدم کربتا
۱۲۲
کربلا، دانشگاه عشق و عرفان خداست
درس اول آن فنا، آخر همان وجه بقا
۱۲۳
هر شهیدی چون علی، مِهر تو در سینه داشت
تا ز نسلش کربلایی زاده گردد با صفا
۱۲۴
کعبه با آن هیبتش بیتو نمیارزد دگر
قبلهی اهل نظر، خاک شهیدان ولا
۱۲۵
دل چو روشن شد به نور اربعین عاشقان
پردهها افتد ز چهره، بشنوی صوت رضا
۱۲۶
با دلی پرشور رفتم سوی صحن کربلا
زائری گمنام بودم، در میان آشنا
۱۲۷
هر قدم اشک و دعا، هر آه شوقی بیحدود
در حریم وصل تو، دیدم رخ مولی خدا
۱۲۸
یک نگاهت میکند مجنونتر از صد کاروان
در دل ما میتپد عشقی فراتر از ندا
۱۲۹
همره آن کاروان پیاده، دلها در طپش
پیر و طفل و مرد و زن، گم کرده خود در این صدا
۱۳۰
از زبان هر مسافر جملهای عاشقتر است
«یا حسین» گویی کلید وصل باشد، بیریا
۱۳۱
هر که دارد درد جان، درمان خود در تو یَافت
چون شدی تو قبلهی اهل بلا و ابتلا
۱۳۲
هر دلی گر با تو شد، از بند دنیا میرهد
بندگی با نام تو شیرینتر از ملک بقا
۱۳۳
در فراق تو، دلم گریانتر از نینالههاست
ذکر شبهای دعا شد نام تو تا انتها
۱۳۴
از ازل تا روز حشر این کربلا در گردش است
هر کسی از آن گذر کرد، شد ولیّ کبریا
۱۳۵
در طواف کربلا دل را طوافش دادهام
چونکه دیدم نور عرش افتاده در خاک شفا
۱۳۶
دست ما گر نیست، دلها را رساندی ای حسین
تا شد این قلب شکسته ساکن دارالشفا
۱۳۷
ای امیر اشکها، لبیکگوی عاشقی
بشنو از ما ندبهها، «یا لیتنا کنا معاک»
۱۳۸
ما نبودیم و ندیدیم آن شب پر شور را
لیک از آه دلمان شد روضهها پر ماجرا
۱۳۹
اربعین آمد، دگر فرصت نباشد جز وصال
تا که برخیزیم با اشکی روان، دل پر صدا
۱۴۰
کربلا یعنی به پا خاستن از خواب تن
کربلا یعنی شکستن در هجوم ماسوا
۱۴۱
کربلا راه نجات است و حسین آن ناخدا
ما همه در کشتی عشقیم، بیفانوس و عصا
۱۴۲
گرچه دوریم از ضریح پاک تو، اما دلم
در هوای بینالحرمین میزند هر دم صدا
۱۴۳
بین گودال و حرم پیوسته راهی گم شده
کاش باشم ذرهای در بین آن خاک و هوا
۱۴۴
اربعین فصل حضور است و قیام دلبران
فصل فریاد است، فریادی فراتر از صدا
۱۴۵
این فقط پیادهروی نیست، این مسیر عاشقیست
در دل آن بوی خون و خطبه و عشق و وفا
۱۴۶
هر که آمد، نالهاش شد آخرین ذکری که گفت:
«یا حسین، از ما نگیر این سوز دل را بیهوا»
۱۴۷
اشک ما نذر تو بادا، راه ما نذر شما
تا بماند نسل ما در راه تو تا انتها
۱۴۸
سجدهی شکر است بر خاک درت، ای جان ما
کاش روزی هم بگیری ما فقیران را گدا
۱۴۹
کربلا یعنی که جان در راه حق باید دهند
تا بماند راه حق در خون مردان خدا
۱۵۰
این فقط تاریخ نیست، این خون پاک عاشقیست
مانده بر آیینهی دل چون حدیث انبیا
۱۵۱
بیش از این گفتن خطاست از ما و در شأن تو
چون ندانَد ذرّهای، حال بلند آسما
۱۵۲
هر چه گفتم، واژه کم آورد در مدح تو باز
چون تویی خورشید و شعر من غباری بیندا
۱۵۳
جان دهیم و باز هم در وصف تو قاصر بُویم
لیک این باشد بهانه تا شویم اهل وفا
۱۵۴
تا ابد دل با تو دارد عهد، ای ارباب عشق
تا ابد نام تو باشد زندهتر از هر صدا
۱۵۵
روضهخوانی شد مسیر اهل دل در این جهان
تا شود دلها چو محرابی پر از نور خدا
۱۵۶
ذرهذره، قطرهقطره، قطرهچین اشک ما
در مسیرت میچکد، تا آسمان، تا انتها
۱۵۷
با اربعین میشود دنیای ما عالمتر از
هفت آسمان ساکت و این خاک تاریک و دغا
۱۵۸
علمداران آمدند از هر دیار و هر زبان
تا کنند از خون خود امضای عشق و اقتدا
۱۵۹
گوش عالم باز شد از نغمهی یاحسین
تا شود این نغمه، ذکر آخرین اهل صفا
۱۶۰
تا نفس باقیست، باید با تو پیمان بست و رفت
تا شود جان، سربلند از کربلای با صفا
۱۶۱
در دل شبهای ماتم، با تو گویم راز خود
جز تو ما را نیست مأوایی در این دنیای ما
۱۶۲
زنده باشی در دل هر کودک و هر پیرزن
چون تویی آن رهبر دل، آن امام مقتدا
۱۶۳
ای چراغ شام تار فتنهها، ای نور جان
جان فدای نام تو، ای سید خونآشنا
۱۶۴
تا دل ما شور دارد، کربلایی میتپد
تا دم آخر رسد از سینهام ذکر شما
۱۶۵
در نماز آخرم خواهم بگویم با یقین
یا حسین، این عشق ما شد رشتهی وصل خدا
۱۶۶
در گلویم مانده بغضی از غم تو، ای شهید
تا که نایم هست، میگویم تویی شاه وفا
۱۶۷
کاش روزی با دعای زینبت، ای عشق ناب
ما شویم از خادمان صحن سبز سامرا
۱۶۸
اربعین یادآور آن عهد خونین کربلاست
تا رساند ما و راهمان به راه اولیا
۱۶۹
اربعین راهیست تا قرب و فنای در رضا
این ره عرفان بود، آری، نه افسانه، نه تا
۱۷۰
تا تویی معیار حق، دنیا فریب ما نشد
چون شدی خورشید شبهای جهان بیپناه
۱۷۱
هر که دارد کربلا را در دل و در دیدهاش
میرسد روزی به وصل یار با اشک و دعا
۱۷۲
تا که هست این اشک جاری، این قدم در راه تو
مژده باد ای دل، رسیدی تا درِ دارالشفا
۱۷۳
ختم کن این قصه را با نام پاک کربلا
تا شود این شعر هم وقف شهیدان خدا
۱۷۴
کربلا، گنجینهی اسرار ناب عاشقیست
کربلا، افسانه نیست، آنجاست مرکز بقا
۱۷۵
هر دلی کز ظلم رسته، یافت مأوای تو را
کربلا شد قبلهگاه روحهای بیریا
۱۷۶
السلام ای نور حق، ای مشعل عدل و یقین
السلام ای نخلهای ایستاده در قضا
۱۷۷
السلام ای کاروان کشتگان بیکفن
السلام ای دشت بیآب و ولیّ با صفا
۱۷۸
السلام ای نالهی شبهای بیافطار و خواب
السلام ای اشکهای کودکان بیپناه
۱۷۹
السلام ای زینب کبرا، طلوع صبر ناب
السلام ای کوه غیرت، داغدیده، آشنا
۱۸۰
السلام ای دختر طاها، پیامآورترین
السلام ای خطبهخوان کربلا، در شام ما
۱۸۱
السلام ای روح سجاد زمینگیر و غریب
السلام ای خستهدل، از زخم تازیانهها
۱۸۲
ای سجاد و زینب، این راه ادامه دارد و
با دعای خستهتان، ما نیز گوییم: یا رضا
۱۸۳
بر دل شب، نور اربعین درخشیده هنوز
تا شود قلب بشر لبریز از شور و نوا
۱۸۴
این صدا هرگز نمیمیرد، به بسمالله عشق
تا شود در جان ما جا، تا قیامت بیخطا
۱۸۵
در دل شبهای وحشت، ذکر تو آرام ماست
ای پناه هر فقیر و هر یتیم و هر گدا
۱۸۶
ما گداییم و تو سلطان کریمان به یقین
ما غباریم و تو خورشید هدایت، بیخطا
۱۸۷
سرفرازی، بندگی، عزت، شهامت، معرفت
همه پیدا شد در این مکتب، بهنام کربلا
۱۸۸
در دل ما کاش گردد سینه چون دشت بلا
تا پذیرد بوی خون و تربت آن باصفا
۱۸۹
درد ما درمان گرفت از اشک و سینهزنی
تا رسیدیم از طریق گریه تا بیت لقا
۱۹۰
بند دل را با دعا بستم به صحن عاشقان
تا گشایم با نگاهی، قفل این دار فنا
۱۹۱
در فراقت جان سپردم، لیک رفتم سوی تو
تا شوم چون قطرهای در موج دریای بقا
۱۹۲
اربعین، ای موسم بیداری جانهای پاک
برکتت جاریست در دل، در زمان، در هر کجا
۱۹۳
یا حسین، از جان و دل ما را بخر با یک نظر
تا بماند شور عشق تو، به دنیا رهنما
۱۹۴
کربلا تنها نه خاکی، بلکه افلاکیست ناب
کربلا عرش مجسم در زمین پر ز وفا
۱۹۵
این جهان از خون تو معنا گرفته ای امام
تا نماند ظلم، تا گردیده گردد کج، صَفا
۱۹۶
خون پاکت گشته تفسیر تمام انبیا
تا بگوید راه حق بیرهبر عشق، ناروا
۱۹۷
هر دمی با یاد تو لب میزنم بر نغمهای
کاش گردد این نفس آخر در این ذکر و نوا
۱۹۸
ختم شد این قصه با ذکر حسین بن علی
تا بماند زندهتر از هر کتاب و هر صدا
۱۹۹
در دل شبهای ما، از نور تو خورشید شد
یا حسین، ای مکتب آزادگی، ای آشنا
۲۰۰
تا ابد دل در طواف صحن تو سر میزند
چون تویی کشتی نجات، ای جان ما، ای مرتضا
۲۰۱
کاش روزی با دعای زینبت، ای عشق ناب
در رکاب آن امامِ زنده گردیم آشنا
۲۰۲
تا بیاید آن سحرگاه ظهور از سمت نور
سرفراز آید جهان از پرچم صاحبنما
۲۰۳
تا بیاید آن منادی از دل صحن تو باز
با قیامش سر نهد در پیش او مُلک و دُنا
۲۰۴
صاحبالزهرا بگیرد انتقامت را تمام
تا شود جاری به هر سو عدل حق، نور هُدی
۲۰۵
کربلا آماده شد از آن زمان تا روز وصل
اربعین پل میزند دل را به آن روز جزا
۲۰۶
ما همه باید بسازیم این جهان را لایقش
تا که آید مهدیات، گردد زمین بیتالرضا
۲۰۷
در دل ما کاشتی تخم بیداری و شور
این نهال اکنون شده جنگل، نه یک شاخ صبا
۲۰۸
نام تو در کُلّ دنیا گشته سرمایهی ما
سینهزنها در همه اقلیم گشتند آشنا
۲۰۹
علمت را بردهای تا قلب هر قاره، حسین
تا شود یک قوم، این امت، بدون ادّعا
۲۱۰
از مسیحا تا کلیمی، از سَلَف تا اهل دل
هم صدا گشتند با تو در مسیر اتّقا
۲۱۱
گر چه جسمت خاک شد، روح تو خورشید شد
چون سواران خدا را نیست مرگِ ناگُهى
۲۱۲
نیست فرقی بین خاک کربلا و کوی دوست
هر کجا نام تو آید، میشود آنجا بقا
۲۱۳
ما که گم گشتیم در طوفان دنیا، آمدیم
تا بگیریم از حریم کربلا راه رَجا
۲۱۴
ما که در زنجیر وهم و آرزو غرق آمده
آمدیم از اربعین آموزگار اتّقا
۲۱۵
تا بپرهیزیم از غفلت، ز خود آگاه شَویم
در ره عقل و محبت، بشنویم آن ماجرا
۲۱۶
در دل اربعین بود این ندا، این رهنما:
گر که خواهی راه حق، این است تنها مقتدا
۲۱۷
راه ظلمت بسته شد با تیغ خون تو حسین
نور حق آید اگر مردی شود اهل وفا
۲۱۸
چون که سر دادی تو در راه خدا بیادّعا
یاد دادی اهل دل را رسم عشقِ بیریا
۲۱۹
در شب عاشور، تعلیم از تو عشق ناب بود
در شب اربعین، تکمیل شد آن کبریا
۲۲۰
کربلا آغاز بود و اربعین تأیید آن
ختم شد با زینب کبرا، حماسهی انبیا
۲۲۱
زینب آمد تا رسانَد روضه را تا شام عشق
شد پیامآور به میدان ادب، نه نیزهها
۲۲۲
نیست پایان کربلا با دفن پیکرها، که آن
شروعی شد برای فصل عدل و اقتدا
۲۲۳
زینب آمد، خطبه خواند، افشاگری کرد و گذشت
تا بمانَد راه تو تا صبحِ فردای جزا
۲۲۴
ما بهپا خیزیم اگر راه تو باشد قصد ما
ورنه گردد کربلا هم قصهای چون ماجرا
۲۲۵
تا نگردد روز عاشورا فقط در اشک ما
باید از خون تو آموخت رسم استقلا
۲۲۶
تا نمانَد در حسینیه فقط سوز دعا
باید این آتش به جان افتد، شود دنیای ما
۲۲۷
دین ما زندهست چون خون تو در آن جاریست
گر نباشی، مکتب تو، میشود بیاعتنا
۲۲۸
گر نباشد یاد تو در قلب ما، مرگ است مرام
زندگی بی نام تو، زندان وهم و اشتبا
۲۲۹
هر شهیدی چون تو آموزد حیات جاودان
زانکه مرگش، زندگیست و حیاتش، تا بقا
۲۳۰
تو نماد صبر و تسلیم و یقینِ عاشقی
با نگاهت باز شد هفت آسمان از هر قفا
۲۳۱
کربلا آئینهی حق شد، اربعین سِرِ فناء
هر که عاشقتر بود، او شد شهید کربلا
۲۳۲
ما اگر امروز برگردیم بیدرد و شعور
ناممان باشد سیه در دفتر اهل ولا
۲۳۳
ای عزیز فاطمه، ما عهد میبندیم باز
تا که هرگز نگذریم از راه تو، حتی خطا
۲۳۴
تا نفس باقیست، ما رزمندهی راه توایم
تا شود این عهد جاری در دل نسلهای ما
۲۳۵
با زبان بیزبانی میسپاریم این پیام:
کربلا باقیست تا باقیست روح مرتضی
۲۳۶
گر بخواهی جان فدای این مسیرت میکنیم
تا که گم گردد ستم در ساحت عدل و صفا
۲۳۷
هر چه داریم از تو داریم، ای شهید کربلا
در رکوع و در قیام، از تو بُوَد ذکر دعا
۲۳۸
پای عهد تو بمانیم، گرچه دنیا بر سَرَست
ما در این طوفان، خیل عاشقیم از ابتدا
۲۳۹
ای چراغ شام تارِ فتنهها، ای جان عشق
روشنیبخش شب ما، ای امان اهل بکا
۲۴۰
ما اگر گریه کنیم، اما به راهت نرویم
حسرتی در جان ما ماند، چه روزی بیوفا
۲۴۱
ای چراغ اربعین، ای خیمهگاه حقطلب
کاش باشی در دل ما، تا قیامت، باصفا
۲۴۲
تو نشان دادی که باید دل به دریا زد به عشق
باید از هر بند دنیا دل برید، بیمدعا
۲۴۳
کاش در پایان این منظومهی دلسوخته
ذرهای تأیید گیرد از نگاه مصطفی
۲۴۴
کاش مقبول خدا گردد سرود بیریا
تا شود توفیق ما در راه تو، صِدق و رضا
۲۴۵
این قصیده، اشک دل بود از غم اربعین
تا شود آیینهای از سوگ عشق انبیا
۲۴۶
ما فقیرانیم و این سوغات اشکآلود ماست
پیشکش بر درگهت، ای گوهر پاک وفا
۲۴۷
گرچه در وصف تو گفتن نیست از ما، لیک باز
دل اگر گفتی شنید از سینهی صاحب لوا
۲۴۸
تا ز حق الهام گیرد شعر ما در نیمهشب
تا شود نامت سرود جانفزای اولیا
۲۴۹
شعر اگر ذکری ز تو دارد، شود نور سما
تا شود آن، رهنما، در ظلمتِ راه هُدی
۲۵۰
با دلی پر از امید و اشک، ختمش میکنم
بر درت، یا رب، پذیر از این دل بیادعا
۲۵۱
هر که دل داد از صمیم جان به درگاه حسین
در نهادش میتپد آیینهی نور خدا
۲۵۲
هر که چون زینب بماند استوار و با وقار
بر فراز خطبهاش پیداست سرّ کبریا
۲۵۳
کاش روزی خطبهخوان باشیم چون بانوی صبر
تا بگوییم از شهیدان با زبان انبیا
۲۵۴
کاش زینبوار برخیزیم در عصر فتن
بر سر بازارها گوییم از آن خونبها
۲۵۵
بشنود عالم پیام سرخ اربعین تو
بفشرد این خاک ظلمانی به دندان، جزا
۲۵۶
زین پیمبرزاده باید دین به عالم زنده ماند
ورنه گردد دین، نقاب چهرهی اهل ریا
۲۵۷
دین تو، دین عمل بود و یقین و بندگی
نه شعاری بیثمر، نه سینهزن بیدعا
۲۵۸
تو به ما آموختی راه حقیقت را تمام
بیریایی، بیهوا، با خلوص و با وفا
۲۵۹
سیر عاشق با تو از اربعین آغاز شد
تا رساندش به معراجی فراتر از فضا
۲۶۰
نیست این راهی که در آن عقل محضی ره برد
عاشق آید، سوخته، بیخویش، از هر ماسِوا
۲۶۱
ما به این درگاه محتاجیم، ای سلطان دین
ای که جانت شد نثار راه خالق، با رضا
۲۶۲
کربلا دانشگاهی شد تا ابد آموزگار
زینب آن استاد شد، شاگرد او کلّ قضا
۲۶۳
اربعین ختمیست بر درس تمام انبیا
از نبی تا مرتضی، از مصطفی تا مرتجا
۲۶۴
شد جهانی همنوا با نالههای زائرت
دل سپردند از حجاز و هند و ایران و مرا
۲۶۵
زائران آمد ز هر سو، با دل و با اشتیاق
با سلوک عاشقی، با گریههای پر بها
۲۶۶
پایبرهنه آمدند از شوق وصل تو، حسین
تا بگیرند از مسیرت، قبلهای از ماورا
۲۶۷
در دل هر موکب و هر چایخانه، نور توست
میزبان تویی، نه ما، ای میهمان آشنا
۲۶۸
خادمانت پادشاهانند در این راه عشق
گرچه خاکاند و غبارند و پر از مهر و صفا
۲۶۹
پادشاهی آنکه با خدمت به عشقت سر کند
نه که با زر و تَجَمّل، تخت سازد بیحیا
۲۷۰
ما گداییم و تویی آن پادشاه بینشان
پادشاهی با تو معنا یافت، ای بحر سخا
۲۷۱
نام تو پیچیده در دلهای هر مرد و زن
با زبان روزه و با چشمهای پر صَفا
۲۷۲
هر که با یاد تو زیست، از فنا بیرون رود
گرچه گمنام است، باشد اهل عرش و اعتلا
۲۷۳
با سلامی بر شهیدان تو ختمش میکنیم
با درودی از دل پاک و نگاهی پر نوا
۲۷۴
با درودی بر علمدار وفای بینظیر
با درودی بر رقیه، طفل بیتابِ بلا
۲۷۵
با درودی بر سکینه، دختر داغ جگر
با درودی بر علی، آن مرد شبهای دعا
۲۷۶
با درودی بر شهیدانِ گمنامِ حرم
بر دلیران یمنی، بر مردمان کربلا
۲۷۷
با درودی بر شهیدان مدافع، عاشقان
بر شهیدی که نیامد تا وطن جز با لَحَدا
۲۷۸
با درودی بر شهیدان فلسطین و حجاز
بر دلیرانی که خون دادند بهر اقتدا
۲۷۹
کربلا مرز زمین و آسمان شد ای حسین
کاش باشیم از محبانت در آن روز جزا
۲۸۰
روز محشر، هر که با تو عهد خود را نشکند
پیش تو آید خجل، در حسرت بیانتها
۲۸۱
ما گواهی میدهیم از عمق دل، ای نازنین
جز تو و راه تو، راهی نیست سوی اولیاء
۲۸۲
دین ما آیینهای شد از مسیر سرختو
تا شود انسان خداگونه، رها از هر خطا
۲۸۳
کربلا ختم بشر بود و اربعین شرح نجات
راه انسان در عبور از خویش و از ترک هوا
۲۸۴
سینه زد بر درگهت دلهای ما بیوقفهوار
تا شود این اشکها شافیِّ دردِ بیدوا
۲۸۵
ای شهید بیکفن، ای جلوهی حُسن أتم
نور تو خاموش شد، گر ما بمانیم از وفا؟
۲۸۶
پس بمانیم اهل غیرت، تا قیامت پا بهپا
تا بگویند از حسین، این قوم شد اهل بَقا
۲۸۷
تا بگویند این جماعت با قدمهای یقین
تا درِ معراج عشق رفتند از این کربلا
۲۸۸
ختم این سوز و سرود اربعین را کن به عشق
تا نباشد لحظهای دل خالی از شوق لقا
۲۸۹
ما که آمد از زبانمان نالهی دل بیصدا
جز قبول تو نخواهیم از خدا، ای باصفا
۲۹۰
میسپاریمش به تو، ای زندهی جاوید حق
تا بگیرد این سرود از بارگاهت ارتقاء
۲۹۱
کاش گردد شعر ما زینپس به سوز دل مزین
نه به لفظ و واژه، بل با چشم گریان و رضا
۲۹۲
کاش این اشک روان گردد چراغی تا ابد
در مسیر عاشقان، در راه بیدار و هُدی
۲۹۳
ای حسین بن علی، ای ذبح عظمای وجود
گر نباشد یاد تو، ما ماندهایم در قهقرا
۲۹۴
پس بیا، ای جان جان، بر ما نظر فرما دمی
تا شود این عمر باقی، صرف در راه خدا
۲۹۵
تا شود ذکر لب ما نام زیبای حسین
تا شود فصل جهان از تو پر از شور و ندا
۲۹۶
ای خدای کربلا، ما را ببخش از بیکسی
ما گداییم و تویی آن صاحب لطف و عطا
۲۹۷
در دعای آخرین گوییم با جان و دلی
ربّنا، ربّنا، فَارزُقنا بُکاءً مَعَ وِلاء
۲۹۸
و اختِمِ الأعمارَ مِنّا بِالحُسینِ و دُعاه
وَاجعَلِ الجَنّاتَ مِنهُ، مدخلًا فیها رِضا
۲۹۹
یا الهی، یا کریمی، یا مجیب الدّاعیان
ثبت فرما نام ما را در شمار اولیا
۳۰۰
ختم شد این نغمه با اشکی ز سوز عاشقی
تا بگیرد نور تو در دل، مقام ارتقا
تهیه و تنظیم
دکتر علی رجالی
- ۰۴/۰۲/۳۰