باسمه تعالی
گلزار معرفت
هر غنچه ز این باغ، بهارش نور است
هر سبزه ز این دشت، عیارش نور است
ای دل، به صفای ابدی راه بیا
زیرا که طریق رهسپارش نور است
در دشت عدم، گر قدم بگذاری
بینی که حقیقت، مزارش نور است
بر عرش فلک گر رسد نغمهی دوست
بینی که ز هستی، شرارش نور است
هر سینه که از عشق الهی شده گرم
جوشیده از او شور، قرارش نور است
هر کس که ز زنجیر خودی وا گردد
دیدار حقیقت، بهارش نور است
این راه که پیموده شده در ره عشق
سرچشمهی احسان، مطارش نور است
در سینهی شب، مهر یزدان تابد
معشوق ز الطاف، شرارش نور است
باید که شوی غرق معنا از شوق
کز بابت آن ، هر نثارش نور است
باید که در این راه شوی غرق جنون
زیرا که به هر گام، غبارش نور است
هر جا که چراغی ز ولایت تابید
بین، آینهی روزگارش نور است
گر خضر بیابی به ره عشق ببین
کز چشمهی اسرار، خمارش نور است
در سینهی شب، هر که محبوب شود
بر طلعت صبح، افتخارش نور است
باید که به جان بشنوی این آوا
هر گردش افلاک، مدارش نور است
هر نور که از مشعل جانان برخاست
در پرتوی از عشق، شرارش نور است
بر بام سماوات، ز اوهام گذر کن
آنجا که به هر سطر، گذارش نور است
ای بادهفروش، دست من ده جامی
کز بادهی تو، هر شرارش نور است
هر گام که سوی ره معشوق بریم
در آینهی عشق، نگارش نور است
هر جا که چراغی ز ولایت تابید
در وادی عشق، انتظارش نور است
در محضر معشوق و حضور جانان
هر نغمه که برخاست، شعارش نور است
باید که در این راه شوی مجنونش
دانی که " رجالی" ?, جوارش نور است
سراینده
دکتر علی رجالی
alirejali.blog.ir
- ۰۳/۱۱/۲۵