رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

رسالت

به سایت شخصی اینجانب مراجعه شود
alirejali.ir

بایگانی
  • ۰
  • ۰

باسمه تعالی

شرحی بر واژه عرفانی آفتاب توحید

 

باسمه تعالی
آفتاب توحید
عهد یزدان ز ازل با بشر و پیمان است
نور او در دل شب مشعلِ هر انسان است
هر که جز او طلبد گم شود از راهِ یقین
وصل او مقصدِ جان، غایتِ هر امکان است

 

شرح و تفسیر ابیات

باسمه تعالی

این عبارت به معنای «به نام خداوند متعال» است و بیانگر آغاز سخن با یاد و نام الهی است، که در ادبیات عرفانی و دینی نشان‌دهنده‌ی اتکا به پروردگار است.


آفتاب توحید

این مصرع عنوان شعر است و به ذات یگانه‌ی خداوند اشاره دارد که همچون خورشید حقیقت، روشنگر عالم هستی است. خورشید در ادبیات عرفانی نماد نور الهی، هدایت و روشنگری است.


عهد یزدان ز ازل با بشر و پیمان است

شرح: در این مصرع به پیمان الهی که از ازل با انسان بسته شده اشاره شده است. این موضوع ریشه در آموزه‌های اسلامی دارد، به‌ویژه آیه‌ی "ألستُ بربّکم" (اعراف: 172) که خداوند از روح انسان‌ها پرسید: «آیا من پروردگار شما نیستم؟» و آنان پاسخ دادند: «بلی، گواهی دادیم.» این عهد، تجلی پیوند ابدی میان خالق و مخلوق است.

تفسیر: این پیمان نشان می‌دهد که انسان از ازل حقیقت توحید را درک کرده و وظیفه دارد در مسیر عبودیت گام بردارد. پیمان خدا با انسان، مسئولیتی الهی بر دوش او نهاده است که پایبندی به آن، راه سعادت و رستگاری است.


نور او در دل شب مشعلِ هر انسان است

شرح: این مصرع بیانگر آن است که نور الهی راهنمای انسان‌ها در تاریکی‌های زندگی است. "دل شب" کنایه از دوران جهل، گمراهی و سختی‌ها است، و "نور او" اشاره به هدایت الهی، قرآن، پیامبران و عقل است.

تفسیر: هر انسانی برای رهایی از گمراهی و تاریکی‌های دنیا نیازمند نور هدایت خداوند است. این نور درون هر فردی که جویای حقیقت باشد، تجلی می‌یابد و راه سعادت را برای او روشن می‌کند.


هر که جز او طلبد گم شود از راهِ یقین

شرح: این مصرع تأکید می‌کند که تنها راه حقیقی، مسیر توحید و بندگی خداوند است. هر کسی که به غیر از خدا دل ببندد، از حقیقت دور شده و به بیراهه می‌رود. "راه یقین" اشاره به مسیر حق و ایمان راسخ به یگانگی خدا دارد.

تفسیر: در نگاه عرفانی، هر وابستگی غیر از خداوند حجاب بین انسان و حقیقت است. کسانی که به دنیا، قدرت، شهرت یا لذت‌های زودگذر دل ببندند، از یقین و آرامش واقعی دور شده و در سرگردانی و حیرت فرو می‌روند. این مصرع دعوتی است به اخلاص و بازگشت به خداوند.


وصل او مقصدِ جان، غایتِ هر امکان است

شرح: این مصرع بیانگر آن است که هدف نهایی زندگی و غایت همه‌ی تلاش‌های انسان، رسیدن به وصال الهی است. "وصل" در عرفان، به معنای فنا شدن در ذات حق و رسیدن به کمال حقیقی است.

تفسیر: همه‌ی ممکنات در نهایت به سوی خداوند بازمی‌گردند. انسان نیز در مسیر تکامل خود، جز با رسیدن به مقام قرب الهی به سعادت حقیقی نمی‌رسد. وصال حق، هدف غایی عارفان است و همه‌ی هستی در تلاش است تا به این کمال نهایی دست یابد.


نتیجه‌گیری کلی

این شعر به زیبایی مفاهیم توحیدی و عرفانی را بیان کرده است. از عهد ازلی انسان با خدا آغاز می‌شود، سپس نور هدایت الهی را معرفی می‌کند، در ادامه خطر گمراهی از مسیر حق را هشدار می‌دهد و در نهایت، هدف نهایی زندگی را که وصال الهی است ترسیم می‌کند.

در مجموع، این شعر تجلی‌گر یک سفر معنوی از شناخت پیمان الهی تا رسیدن به قرب اوست.

 

آفتاب توحید در عرفان اسلامی مفهومی بسیار عمیق و گسترده است که در آن به تجلی یکتایی و حقیقت مطلق خداوند اشاره دارد. در این نگاه، آفتاب به‌عنوان نماد نور و روشنایی به‌کار می‌رود که بر تمامی موجودات عالم می‌تابد و آن‌ها را از ظلمت جهل و بی‌خبری بیرون می‌آورد. این آفتاب نه تنها دلالت بر نور فیزیکی دارد، بلکه به نور معنوی و روحانی نیز اشاره دارد که همه‌چیز را در مسیر هدایت و حقیقت قرار می‌دهد.

در عرفان اسلامی، آفتاب توحید به حقیقتی اشاره دارد که از آن، همه چیز پدید آمده و به سوی آن باز می‌گردد. از منظر عارفان، همه موجودات عالم تجلیات نورانی و فرعی از آن حقیقت یگانه‌اند. خداوند در این دیدگاه به‌عنوان "آفتاب حقیقت" یا "نور الوهیت" دیده می‌شود که هیچ‌چیز از آن جدا نیست و همه‌چیز در این نور به‌وجود آمده و به سوی آن بازمی‌گردد.

این مفهوم در آثار بزرگان عرفان اسلامی چون مولانا، ابن‌عربی و سایر مشایخ صوفیه به‌صورت گسترده‌ای مطرح شده است. به‌طور خاص، مولانا در دیوان شمس به این حقیقت اشاره می‌کند که انسان باید از تمامی پرده‌های جهل و تعلقات دنیوی عبور کند و به نور خداوند (آفتاب توحید) دست یابد. در این مسیر، انسان در ابتدا از طریق گام‌های معنوی و سلوک درونی می‌آموزد که این نور درونی که همان نور خداوند است، در قلب او تابیده است.

در واقع، "آفتاب توحید" در عرفان اسلامی نشان‌دهنده‌ی حقیقتی است که انسان‌ها باید به آن آگاه شوند و در نهایت با آن یکی شوند. این آفتاب، همچنان که از هیچ چیزی نمی‌پوشاند و بر همه‌چیز می‌تابد، خود نیز فراتر از هرگونه محدودیت و وابستگی است. در این معنا، آفتاب توحید نه تنها به عنوان یک نماد از وحدت و یکپارچگی ذات خداوند، بلکه به عنوان نشانه‌ای از حقیقتی نهانی است که در پس تمامی ظواهر عالم وجود دارد.

پرسش اصلی در این مسیر عرفانی، چگونه "شناخت" این آفتاب و اتحاد با آن است. در نظر عرفا، تنها با رسیدن به توحید و شناخت عمیق حقیقت، انسان می‌تواند از این نور بهره‌مند شود و در نهایت به مقام "اتحاد" با خداوند نائل آید، جایی که همه‌ی تفاوت‌ها و دوقطبی‌ها از بین می‌روند و انسان به حقیقت یگانه و نهایی پی می‌برد.

به عبارت دیگر، آفتاب توحید همانند نوری است که عالم را روشن می‌کند، اما باید از طریق کشف درون و تذکر به خداوند به این نور دست یافت. این نور، آگاهی، شناخت و درک حضور خداوند را در هر ذره از هستی فاش می‌کند و انسان را از اسارت جهل و خودخواهی رها می‌سازد.

 

تهیه و تنظیم

دکتر علی رجالی

  • ۰۳/۱۱/۲۴
  • علی رجالی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی