باسمه تعالی
فرازهایی از نهج البلاغه
مثنوی۱۵
خطبه شقشقیه
آشوب و فتنه
قسمت سوم
این قطار زندگی همواره چرخان می رود
هر کسی بار خودش بر دوش و نالان می رود
می رسد پایان قطار و سوت آن آید به گوش
وقت رفتن از دیار خاکی و هم جنب و جوش
پس چرا اینقدر حرص و اینقدر غفلت ز خویش
بین خلایق قبل خود را ، جز کفن بردند بیش؟
کاروان زندگی ، روزی به آخر می رسد
بار خود را می نهد ، از درب دیگر می رود
این جهان باشد همانند سرای کاروان
روز و شب آیند آنجا ، بهر نوش و بهر نان
عده ای مشغول کار و عده ای مشغول بار
نیست آنجا دائمی ، بهر اقامت بیشمار
می شود وارد ز یک در ، می شوی خارج دگر
چند روزی ماندگار و عاقبت گردد سپر
هر که بارش بیش باشد چون گهر ، الماس و زر
وقت رفتن سرفراز است و ندارد درد سر
خوش به حال مردمان صالح و با منزلت
وقت مردن توشه ی آنان عبادت ، معرفت
بعد فوت مصطفی ، جمعی به بحث و مشورت
تا شود تعیین کسی بهر امور مملکت
حاکم اول گزینش می شود ، از بینشان
او حمایت می شود با ضرب شمشیر و سنان
عده ای خواهان حاکم از قبیله ، طایفه
شیعه و سنی شود ایجاد و گردد ضایعه
بعد فوت مصطفی ، جنگ فرق آید پدید
در پی نصب خلیفه ، تفرقه گردد شدید
گونه ای گردد گزینش ، جمع افراد و کسان
تا شود مطلوب آنان ، از میان خود سران
می شود اسرار بر نصب خلیفه در مقام
حاکم دوم بخواهد از جماعت ، هر کدام
او کند تعیین عمر را بعد خود بین سران
تا نگردد مرتضی بعد از وفاتش ، ناگهان
عده ای در انتصاب مرتضی ، داد و فغان
حق ما باشد گزینیم و چرا گوید فلان
انتصاب دومین حاکم ، خلافی بس عیان
نیست آنان را صداقت ، در نظام و کارشان
هست مولا همنشین و جانشین مصطفی
دومین فرد است از حیث کمال و ارتقا
انتصاب حاکمان بعد از نبی خود فتنه بود
بر شریعت ، هم ولایت ،خدشه و هم صدمه بود
عده ای از ترس و بعضا زور بیعت کرده اند
جان آنها در خطر بود و شکایت کرده اند
گفت حضرت در زمان فتنه کن دوری ز شر
همچو کوچک اشتری باش و مرو سوی خطر
اشتران را کودکی قادر به دوشیدن که نیست
از برای بار بردن ، جای کوشیدن که نیست
همرهی یا همدلی با فتنه ها کاری خطاست
گر شود دوری ز فتنه ، مطمئنا آن رواست
فتنه و آشوب را در عرصه ی خود واگذار
فرد نادان می کند خود را گرفتار و دچار
تا شود آرام فتنه ، حق و باطل بین تمیز
کن تو دوری از بلایا ، تا توانی هم گریز
می شود آب روان آلوده و ماهی به دام
تا شود طعمه به چنگ و هم بود شیرین به کام
جامعه همواره دارد افت و خیز و هم قیام
گام های محکم ما ، چاره ساز از بند و دام
این بود یک امتحان از بهر مردم هم نظام
تا شود پیروز در آشوب و هم یابد قوام
نخبگان دوری کنند از فتنه و هم رهنمود
آتش افروزی شود خسران ، بجای نفع و سود
در مدینه فتنه ها آمد پدید و شد فغان
حیله های حاکم شام و حکومت شد عیان
دید حضرت این شرایط را ، پذیرا شد نظام
تا کند سرکوب فتنه در مدینه ، شهر شام
این که نسبت داده شد ، قتل خلیفه بر امام
آن بود تهمت به مولا ، نیست در خوی و مرام
شایعه گردید حضرت باعث قتل و قیام
لیک باشد ناصواب و این عمل دور از امام
این شعار ناکثین است در بلاد و شهر شام
تا گروهی را کند بد بین به مولا در نظام
نیست عزلت در مرام و مشی پاک اوصیا
بین قیام نور چشم مصطفی ، در کربلا
نیست تحمیلی به مردم ، سوی مردان خدا
بعد بیعت با علی ، حضرت بپوشد آن ردا
تا دهد تشکیل دولت بر اساس شرع و دین
بعد از آن خانه نشینی و فساد غاصبین
جنگ ها گردد ز سوی ناکثین و خائنین
نیست جایی بهر آنان در نظام مومنین
می شود بر پا سه جنگ و می شود فتنه عیان
نیست فرصت تا که گردد حق جدا از مکرشان
گفت یزدان بر مسلمانان به هنگام نزاع
حامی مظلوم باش و کن ز محرومان دفاع
با ستمگر کن ستیز و راه یزدان را نما
تا شود بر جای خود ، در جنگ با راه خدا
راه حضرت ، راه قرآن و خدا و انبیاست
دور گشتن از خطا و فتنه و هم اشقیاست
گر شود فتنه ، مشو همراه و هم اسباب دست
نیست عزلت چاره ساز و رهگشا در کار پست
دان دوام هر حکومت ، در صفای باطن است
چون امانت نزد آنان است ، حفظ موطن است
پاکی و علم است و تقوا ، عامل رشد و بقا
تا توانی کن عمل هم جستجو در هر کجا
گر یقین پیدا کنی بر خالق روزی رسان
نیست اندوه و خسارت بر بشر در هر مکان
چون خدا باشد امین و حافظ ما در جهان
کن اطاعت از ولی و انبیا در هر زمان
میسمی راه ولایت را گزیند در امور
زین سبب باشد تمنایش وصال و هم ظهور
چون رجالی می سراید گوشه ای از ماجرا
از خدا خواهد کمک در شرح و تفسیرش ورا
سروده شده توسط
علی رجالی و مهدی میسمی
- ۰۰/۰۱/۲۷