باسمه تعالی
فرازهایی از نامه حضرت علی به مالک اشتر
مثنوی هشتم
مستمندان
ما همه از بندگان حق تعالی هر زمان
نیست ما را جز خدا منجی و هم روزی رسان
او دهد روزی ز خون مادر و باشد غذا
کیست قادر تا کند تامین رزقت ، جز خدا؟
او رساند رزق تو قطعا در این کوی و سرا
چون همانند پدر باشد ، برای ما خدا
شو تو تسلیم خدا و کن تقاضا از خدا
تا ببینی حق تعالی را ، به عالم هر کجا
گر شوی دور از خدا ، در جهل مانی تا ابد
تا توانی دور کن ، هر کینه و بخل و حسد
گر نباشد نور یزدان ، دور باشی از خدا
نیست ما را یک سخن ، بی اذن یزدان هر کجا
پس چرا اینقدر باشی سر کش و از حق به دور؟
رو به سوی حق تعالی ، قبل رفتن سوی گور
می کند یاری تو را ، در هر شرایط ، بی گمان
رشد تو در سختی و کار و تلاش بی امان
بین خدا داده تو را عقل و توان بهر امور
صاحب فهم و کمالی و جمالی ، هم شعور
با تفکر حل نما ، هر سختی و هم معضلات
کن توکل بر خدا اندر مصائب ، مشکلات
مستمندان در نظام مملکت ، هم شرع و دین
هر نفر دارای حقند و حقوقی همچنین
از مساکین کن تو دلجویی و هم رفع نیاز
آبرومندند افراد ضعیف و جان گداز
عده ای در فقر سوزند و حقارت می کشند
از بیان فقر خود ، دائم خجالت می کشند
سهم آنان از خزانه کن جدا و هم ادا
تا توانی کن محبت بر فقیران هر کجا
مردمان بعضا زمین گیرند از فرط نیاز
مرتفع کن حاجت آنان ، که باشد جان گداز
هر تمنا از بشرموجب شود ذلت ورا
آدمی دارد مقام و شوکتی نزد خدا
از خدا خواهید مال و حکمت و عز و شفا
تا توانی کن حذر ، از مردم کوی و سرا
مرتفع کن ، قبل اظهار نیاز این و آن
تا نریزد آبروی مردمان ، در هر مکان
از میان اهل تقوا و ریاضت برگزین
نایبانی را که ناظر بر امورند و امین
تا گزارش از شرایط او کند از هر مکان
کن تو تامین هر نیاز و فقر مردم بی امان
قسمتی از گندم و غلات را ، در هر دیار
ده به مسکین و فقیر و بینوایان و صغار
بر ضعیفان از غرور و خود پسندی کن حذر
تا توانی کن تفقد ، مهربانی چون پدر
کارهای بس بزرگ و اشتغالت هم مدام
آن نگردد مانعی در رفع حاجات نظام
مردمان را ساده و قاصر مپندار و حقیر
تا توانی دان عزیز و کن محبت بر صغیر
در ادای حق مظلومان تلاشی کن مدام
حق فرا خواند همه ، روز قیامت با قیام
پیشگاه حق نمایان می کند اعمال ما
نیست فرصت در قیامت ، بهر جبران و ادا
کن یتیمان را تفقد در مصائب بی امان
همچنین افتادگان ، از صحت و هم از توان
تا توانی کن سفارش بر یتیمان هر کجا
کی نماید دست حاجت بر کسی ، غیر از خدا
نیت خود را حمایت بر ضعیفان ده قرار
دان خدا راحت نماید ، سختی آنان ز کار
می شود تاکید در قرآن و عطرت بر کسان
کن حمایت مردم بیچاره و بی آب و نان
وعده ی حق در حمایت از ضعیفان ،بی گمان
می رسد روزی حکومت ، دست اینان در جهان
می کند برپا حکومت ، مهدی صاحب زمان
بعد فرمان خدا ، بر صاحب کون و مکان
یک حکومت در جهان باشد ، در کل نقاط
در پی آن می شود دنیا پر از شور و نشاط
در پی امر خدا ، بر مهدی صاحب زمان
عقل ها کامل شود ، از پرتوی نور جنان
بعد اذن حق تعالی بر قیام و هم ظهور
می شود دنیا گلستان ، از قدوم و هم حضور
مهدی می آید ،فراهم کن تو اسباب ورود
جانشین حق تعالی باشد و صدها درود
کی شود مهدی بیایی ، ای امام انس و جان ؟
بر کنی ظلم و ستم را ، از خلایق بی امان
با مشخص کردن وقت ملاقات و زمان
بشنو حرف مردم و حرف دل پیر و جوان
مجلس عامی نشین ، همچون مجالس در قدیم
تا نباشد دلهره ، از امر حاکم ، یا که بیم
بشنو از مردم حقایق ، هم به ظاهر هم نهان
گرخوشایندت نباشد ، تیغ بران زبان
گفتگو کن ، جستجو کن ، مشکلات این و آن
مرتفع کن معضلات و هم مصائب ، بی امان
بر اساس گفته ی احمد عمل بنما عیان
منع گردد محتکر از احتکار و هم زیان
گر شود اجرا فرامین خداوند و رسول
می شود مرضی حق و می کند آن را قبول
شادمانی می شود حاصل ، برای این و آن
پیرو اعمال نیک و حسن نیت ، گفتمان
گونه ای باید عمل گردد خرید و هم فروش
تا نباشد لطمه ای در کار و هم در جنب و جوش
بر موازین و عدالت گونه ای گردد عمل
تا نباشد مانع کار و تجارت ، ما حصل
محتکر را کیفری ده بر اساس حکم دین
از برای عبرت و هم از برای غاصبین
این همه حرص و ولع در زندگی از بهر چیست؟
هادی ما حق تعالی باشد و دین نبیست
عمر ما کوتاه باشد ، قدر آن دان میثمی
توشه ای را کن فراهم ، تا بود آن مرهمی
فقر حاکم دان رجالی ، گه ز انفاس پلید
همچو شهوت ،اعتیاد و قدرت غالب پدید
سروده شده توسط
علی رجالی و مهدی میثمی
- ۰۰/۰۱/۰۴