باسمه تعالی
امام زمان (ع)
جمکران
غزل (2)
با صاحب الزمان گوی، اسرار خود که پنهان
نامش بود محمد،همسان نور یزدان
در راه جمکران بود ،دیدم نشان رویت
ذکر دعای عهدم، فیضی دهد فراوان
من جمکران ندیده بی تاب یار بودم
دستم بگیر آقا، این است راه احسان
ما پرگناه هستیم، خود واقفیم جانا
چشمت بپوش بر ما، کامل ترین انسان
عمری است من مریضم، درمان دردهایم
هیچ عیب هم ندارد ، ای پیشوای پاکان
گو تا کجای مسجد من منتظر نشینم؟
آقا نشانی ام ده ،هم ظاهری و پنهان
توفیق دیدن تو ، کی می شود میسر
من را نگر که عمری، از فکر تو پریشان
داد از غم جدایی،کی روی می نمایی
آزاد کن دلم را ، ای خسرو اسیران
شهر است پر ز نورت، غرق طرب و شادی
زیباترین دقایق ، در نیمه های شعبان
تو بهترین امامی، من بدترین غلامت
قدری تفقدی کن،آرامش دل و جان
درس رجالیم بود از عشق تو بگویم
مهدی عزیز زهرا، ای پادشاه خوبان
حجت برای مردم، حجت تمام کرده
پس میثمی بیا و بشنو صدای وجدان
سروده شده توسط
علی رجالی و مهدی میثمی
- ۹۷/۰۹/۲۲