رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

رسالت

به سایت شخصی اینجانب مراجعه شود
alirejali.ir

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۲۲ مطلب در فروردين ۱۴۰۰ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

گگ

 

 

 

باسمه تعالی
فرازهایی از عهد نامه حضرت علی به مالک اشتر
مثنوی دوم
حکومت داری


 

 

این که پنداری همه طاعت کنند از عمق جان
چون که حاکم هستی و دارای پول و هم توان



 

 

این تفکر موجب شر و بود  آن ناصواب
باعث ایجاد ظلم ، و هم غروری بی حساب







 

چون که موجب می شود تغییر در عزم خدا
حق بگیرد نعمت خود را ،  یقینا از شما


 

 

تا توانی کن مدارا با رعایا در امور
می دهد آسایش و آرامش و شادی ، سرور



 

مطمئنا این امانت را دهی بر کاتبش
تا توانی خدمت جانانه کن ، بر صاحبش




 

آن نبوده است و نباشد بر کسی هم مستدام
نیست پاینده حکومت بر کسی در هر نظام




 

بین سلاطین و امیران با کلاه و کاخ و زور
هر یکی بعد از دگر آمد ، نهایت مرگ و گور




 

هر  کسی روزی بمیرد ، عاقبت گردد هلاک
پس چرا اینقدر ظلم و این همه درد و فلاک



 

چون اجل آید ، نمی گوید که شاهی یا گدا
جان بگیرد از تنت ، تا کی کنی ظلم و جفا



 

او بگیرد جان مردم را به وقتش در جهان
چون که دنیا نیست جای ماندن وجای کسان



 

نیست قادر آدمی ، مانع شود از مردنش
حق کند قدرت نمایی ، در زمان بردنش


 

گر بود اعمال ما ، مرضی یزدان وقت فوت
جان دهی آرام ، بی رنج و عذابی وقت موت




 

نیست فرقی جز به تقوا و کمال و بندگی
گر توانی کسب آن کن ، در مسیر زندگی


 

کسب مال شبهه ناک و ظلم بی حد و حدود
باعث رسوایی ما گردد و دیگر چه سود



 

دان اجل آید سراغت ، از برای قبض روح
گر چه باشد عمر ها طولانی و مانند نوح





 

چون بود آخر هلاکت ، پس تو را دیگر چه سود
می رسد روز قیامت ، نیست انکار و نبود




 

می شود اعمال مال شفاف در بود و نبود
وقت پاداش و عقاب و گه زوال و هم صعود




 

این همه ظلم و تعدی ، عاقبت ترک دیار
وقت پاسخ می رسد ، روز  جزای کردگار



 

روز عقبی  چون رسد ، روز  حساب است و کتاب
نیست فرصت از برای پرسش و شرح و جواب



 

 

هر عمل دارد اثر در هستی و کون و مکان
می دهد پاسخ خدا ، در محشر و هم  این جهان




 

پس تو نیکی کن ، رسد روز حساب و هم ثواب
می دهد پاسخ خدا در بخشش و هم در عذاب







 

 گر توانی کن تو نیکی و محبت بر عموم
تا شوی در نزد مردم مهربان و خوش قدوم



 

 

ای که هستی حاکم مصر و امید مردمان
حق بود  اول ولی بر ما و هم بر دیگران

 





 

گر تو را آمد غرور و نخوتی هم در میان
دان خدا آگاه و قادر بر امور است و جهان


 

 

قدرت حق بر جهان افضل بود از قدرتت
نیست تشبیهی ز جاه و قدرت و هم کسوتت

 

 

کن تو پرهیز از ستم بر مردم شهر و دیار
چون خدا جبار و برتر  از کبیر و هم صغار


 

 
 

هر که باشد ازستمکاران ، حقیر و ناتوان
حامی مستضعفان باشد خداوند جهان

 


 

هر که دارد مسلک خود کامگی در زندگی
هم ندارد عزت و جاه و مقام بندگی


 

 

دان که میزان حق بود ، در ظاهر و هم در خفا
تا توانی کن عمل بر شرع و قرآن هر کجا






 

گر توانی کن کمک در رشد و فرهنگ کسان
چون رضای حق تعالی دارد و عز و جنان
 



 

حق بود حامی مظلوم و ضعیفان در جهان
نیست ظالم در دو عالم استوار و در امان

 

 
 

گفت مولا در خصوص عدل و انصاف و توان
هست والا تر ز جان ، در هر شرایط هر مکان
 

 

 

من نخواهم زندگی بی مهر و احسان و امید
 قلب حضرت از مصائب از مفاسد می تپید


 

کن حراست از حقوق مردم پیر و جوان
می کند تاکید حضرت بر رعایا در جهان
 






 

گر بخواهی حب مردم ، هم رضای لایزال
کن تو تقوا پیشه و هم در مصائب اعتدال
 



 

این جهان و کائناتش بهر ما آمد پدید
کن تو تدبیر و تامل ، روز و شب دارد نوید




 

هادی ما حق تعالی و پیمبر  بی گمان
بهر  پاکی روان و هم تعالی هر زمان


 

عقل ما همچون پیمبر در ضمیر و جان ماست
می کند کشف حقایق ، نقش او چون انبیاست




 

لیک عشق حق تعالی ، ماورای عقل هاست
مرکبی بهر وصال  و هم لقای کبریاست




 


همچو هفتاد و دو تن در دشت و خاک کربلا
سید و سالار عشاق است  ، بی چون و چرا





 

بهترین کار تو در خشنودی روح و روان
آن محقق می شود با عدل و انصاف و امان

 



 

 عامه ی مردم به پا خیزند در وقت فغان
در مصائب همره و دلسوز در رفع زیان

 

 

لیک اقشار مرفه همچو نزدیکان ، سران
در حوادث ها و سختی ، بی خیالند و فغان

 

 



 

گر بخواهی حق بپوشاند عیوب چون تو را
سعی کن محفوظ داری سر مردم هر کجا
 



 

عیب مردم را مکن افشا و دوری کن ار آن
تا توانی کن حذر ، از انتقاد و هم بیان

 

 
 

هم سخن چین خائن و باشد اسیر روح و جان
او جنایتکار باشد ، هم حسود و بد گمان

 




 

گر به ظاهر می کند اظهار حب بر حاکمان
لیک کارش موجب تحقیر مردم ، بی گمان

 



 

تا توانی از بخیلان و حریصان شو به دور
جملگی مانع ز احسانند ، خالی از سرور
 

 
 

میثمی خواهد کمال و عزت  و راه نجات
از خدای بی نظیر و صاحب عشق  و صفات


 

 
 

ای خدا باشد رجالی ، طالب عشق و جنان
وسعت دل ده ، ببیند جلوه ای از آن جهان

 

 

 سروده شده توسط
علی رجالی و مهدی میثمی

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

 

باسمه تعالی
فرازهایی از  عهد نامه حضرت علی به مالک اشتر
مثنوی اول
حکومت اسلامی
 

 

 ویژگی های حکومت از امیر مومنان
آمده در نامه ی مولا به مالک در فشان



 

نامه ی مولا به مالک حاوی  راه خداست
برگ زرین و درخشان از علی مرتضاست



 

نیست مالک را تعلق بر حکومت بی گمان
لیک مولا می نگارد راه و رسم  حاکمان





 

تا شود درسی برای مالک و آیندگان
بهر اجرای عدالت در حکومت ، در جهان


 

داشت پس تبیین اصولی را امیر المومنین
حاوی سهم و حقوق مردمان و مسلمین

 

 

 

می دهد حکم صدرات را ولی و مقتدا
او پذیرد امر مولایش علی مرتضی




 

تا دهد سامان امور مصر و اوضاع بلاد
تا نباشد فتنه و آشوب ، هر گونه فساد



 

لیک می گردد شهادت قسمت یار خدا
ناگهان از باغ زیبای ولایت شد جدا





 

قطع کردند دست و بازوی علی را خائنین
همچو افراد پلید و ضد دین و  ناکثین




 

می کنم تبیین نکاتی از   امام و مقتدا
از حقایق هم سخن گوئیم ، در امر قضا

 

ابتدا باید زمام نفس خود گیری بدست
امر و نهی خود کنی ، چون دیگران برنفس پست





 

وانگهی فرمان دهی بر مردم و بر این و آن
خدمت خالص بود بی منت و دری گران




 

مردمان را محترم بشمار در کار و امور
چون که آنان صاحب فهمند و ادراک و شعور





 

پیروی کن از فرامین خدا در زندگی
تا توانی پیشه کن تقوا و زهد و بندگی



 

کن دو چندان با حضورت خدمت و رفع نیاز
تا که گردی در دو عالم سر بلند و سر فراز



 

با تامل کن مدارا و محبت هر زمان
تا شوی محبوب جانان و عزیز این و آن




 

گر کنی ظلم و تعدی بر خلایق در مصاف
حق بود آگاه  و ناظر بر امور و بر خلاف




 

هرکه با آل محمد در بیفتد شد هلاک
دور گردد از اصول و دین و قرآن و ملاک




 

گر کنی یاری خدا را ، می دهد پاسخ تو را
نزد حق مقهور گردد ، هر که دارد  ماسوا



 

گر عدالت را به پا داری  و آن جاری شود
مطمئنا مرضی یزدان بود ، یاری شود




 

موجب عزت شود ، هر کس کند  یاد خدا
نفس خود گیرد بدست و هم کند حمد و ثنا



 

نفس ما سرکش بود ، فرمان دهد بر کار زشت
گر کنی یاری خدا را ، هدیه ات باشد بهشت




 

گر شوی قادر به سرکوب درونت هر زمان
رحمت حق می رسد ، مانع شود شر و  زیان





 

حتم دان ، قطعا پذیرد توبه هایت را ، بشر
کی کند او بنده ای  محروم از فیض و  ظفر




 

چشم پوشی کن خطای جزیی و آسان بگیر
 انتظار مردمان عفو است و بخشش از امیر




 

گفت حضرت بین عملکرد سلاطین جهان
کن تامل در مکاتیبی که شد کردارشان




 

چون قضا‌وت می شوی از سوی مردم هر زمان
ظاهر و باطن نباشد بر خلاف و هم عیان

 


 

مردمان دارای انواع سلیقه در جهان
مشترک در خلقتند و در اموری ناتوان



 

جملگی یکسان در خلقت بباشند و حیات
گر نباشد همچو حاکم در عقیده یا  صفات




 

مردمان دارای سهم و هم حقوقی در نظام
کن رعایت در ادایش ، با عدالت هر کدام





 

نیست تبعیضی روا در بین مردان و زنان
چون حقوق و کسب علم و معرفت ، در هر زمان
  



 

 مالک اشتر مشو خشنود از هر سرزنش
وقت  پاسخ هر عمل  دارد اثرها واکنش



 

پیروان همراه گردند ، در مصائب هر مکان
کن تو احسان و شفقت ،  بر عموم مردمان



 

گر ببخشی مر دمان را در مصاف خود سران
می دهد  پاداش ما را ، حق تعالی  هر زمان 




 

در نبرد حق و باطل ، می شود باطل فنا
هست حق  بالاتر از هر کس در این کوی و سرا




 

 گر غرور و سرکشی غالب شود بر روح وجان
آن علاجش در نگاه و قدرت حق در جهان





 

چون خدا بالاتر از هرکس بود در هر زمان
او بود غالب  به هر جنبنده ای در این جهان





 

او بود صاحب کمال و هم بود در هر مکان
نیست  توصیفی برای حق تعالی در بیان





 

با عدالت کن قضاوت در امور دنیوی
عزت  خلق خدا  باشد اطاعت ، پیروی



 

بهترین کار تو در عدل و شفقت توامان
اجر خود گیری دو چندان از خداوند جهان




 

عامه ی مردم کنند احسان و نیکی  بر بشر
تا توانی کن محبت در عمل ، هم در خطر






 

کن تو پرهیز از غرور و فتنه و ظلم کسان
گر ستمکاری کنی ، خشم خدا بینی هر آن




 

چون خدا جبار و قهار و توانا در امور
دور بنما از وجود خود بزرگی و غرور






 

می دهد تسکین تو را این نحوه ی دید و نگر
دور می سازد بشر را از مصائب یا خطر




 

سر فرو آور به خاک و ذکر حق را گو عیان
تا توانی کن عبادت ، هم به ظاهر هم نهان




 

مهربانی بر رعایا کن ، نما الطاف خویش
گشته تاکید و سفارش ، در اصول و فرع کیش


 

دوستی با حق تعالی ، پیشه کن در زندگی
گر بخواهی عزت و قرب و کمال و بندگی






 

گر شود برپا حکومت با ملاک انبیا
میثمی قسط و عدالت را ببینی هر کجا



 

   کی رسد دیدار آقا ، مهدی صاحب زمان؟
تا رجالی یک نظر بیند امام شیعیان





 

سروده شده توسط
علی رجالی و مهدی میثمی
 

 












  • علی رجالی