رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

رسالت

به سایت شخصی اینجانب مراجعه شود
alirejali.ir

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «پیامبران الهی» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰


باسمه تعالی

پیامبران الهی

حضرت یوسف

غزل (1)


هر چه در عالم شود، با اذن و با فرمان اوست

دیده گر بینا شود، با امر و با درمان اوست


چشم یعقوب نبی بینا شود، از یوسفش

پیرهن گردد وسیله، امر حق احسان اوست


می شود یوسف گرفتار حوادث دم به دم

آنچه سدی شد نلغزد، باور و ایمان اوست


گرچه در حق برادر شد ستم ها ئی چو چاه

آنچه باعث می شود نیکی کند ، وجدان اوست


نیست گرگی پست تر از نفس دون در آدمی

منجی انسان ز شرش ، پاکی و دستان اوست


شد زلیخا عاشق، روی و جمال آن نبی

باز می گردد در بسته، خدا سلطان اوست


گفت یوسف، ماه بر من می رود در سجدگاه

دید یعقوب نبی ، روح رسالت، جان اوست


می شود یوسف عزیز مصر و گردد او عزیز

عزت و ذلت وجودش،در ید و فرمان اوست


سوره ی یوسف سراسرحکمت است وبندگی

کن تفکر میثمی،هر آیه اش احسان اوست


گر بخواهی منزلت، تسلیم شرط اول است

کن رجالی تو اطاعت، چون قوا از آن اوست


سروده شده توسط

علی رجالی و مهدی میثمی


باسمه تعالی
پیامبران الهی
حضرت ابراهیم
غزل(2)

بی اثر شد، آتش نمرود، در جور و جفا
هست یزدان حافظ پیغمبر از شر و بلا

شد گلستان آتش ونمرود باشد در حزین
امر حق این بود، تا احیا کند نام خدا

می کند دعوت به توحید و پرستش رب خود
بت پرستی بود،جای حق پرستی، هر کجا

می زند با یک تبر، بر گردن انواع بت
جز سر یک بت، که باشد شاهد آن ماجرا

گفت ابراهیم با مردم ، که بت را بنگرید
او بگوید ما جرا را، پیش من آیی چرا

می دهند پاسخ نبی را، آن بود از تکه سنگ
آن نباشد قادر و آن عاجز از شرح و صدا

می کند توصیف حق را، صاحب علم لدن
من خدایی می پرستم، قادر است در هر کجا

می کند شب روز و روزت را کند تاریک وشب
او بود نزدیک تر از ذهن و گردن مر تو را

میثمی هر کس بگوید، من خدا را دیده ام
او بود جاهل ز حق،چون هست درخبط و خطا

ای رجالی ذات حق ،پوشیده باشد بر همه
او بود هم ظاهر و هم هست مخفی نزد ما


سروده شده توسط
علی رجالی و مهدی میثمی


باسمه تعالی
پیامبران الهی
حضرت موسی
غزل(3)

هر کجا عشقی بود، آن عشق ذات کبریاست
هر کجا کاری شود، با امر و فرمان خداست

می وزد باد روان و می دهد فرمان به موج
آنکه ساحل می برد گهواره را،او هر کجاست

می دهد فرمان به دریا، تا شود گهواره ای
ناخدای کشتی موسی، خدای انبیاست

مادر موسی کند شکوه، چرا باید چنین 
آنکه برگشت می دهد وی را، خدای اولیاست

می شود موسی سفیر حق، درون کاخ ظلم
هر کجا نوری بود،شمع و چراغ آشناست

خاک و باد و آب را فرمان دهد هر روز وشب
آنچه را حق می کند،ازحکمت و دور از خطاست

می کند فرعون خداوندی، که من حی جلیل
غافل از اینکه حیات و هر مماتی با خداست

لشکر فرعونیان در آب می گردد هلاک
آنکه بر عالم خدائی می کند،حامی ماست

می کند ذکر نکاتی را رجالی از خدا
رشد انسان بندگی ،همراه با ذکر و دعاست

میثمی راه نجات و درک حق، در بندگیست
هر که خواهد نور حق، در اولیا و انبیاست

سروده شده توسط
علی رجالی و مهدی میثمی

باسمه تعالی
پیامبران الهی
حضرت مسیح
غزل(4)

عاشقان اعجاز انفاس مسیحا دیده اند
جمله کوران نورشان، از لطف بینا دیده اند

در کنار سالکان ، دلها چه روحانی شده
جمله پیران جهان خود را چه برنا دیده اند

مادر عیسی بود مریم، خدا او را گزید
عارفان، نور خدا در رنگ سیما دیده اند

اولین زن می رود معبد، میان عابدان
هر چه گویی، آیه ی انا سمعنا دیده اند

بود عیسی صاحب انفاس قدسی وعظیم
با نگاهش جمله رنجوران تسلا دیده اند

بس صداقت در میان دین ترسا شد عیان
هر چه در عالم کنند گویی که آنجا دیده اند

هرچه پنهان می شود آن را هویدا می کند
هر چه زیباییست در آن قد رعنا دیده اند

می برد یزدان مسیحا،سوی افلاک برین
مومنان بس جلوه ها از حق تعالی دیده اند

ای رجالی با توسل ، می توان درها گشود
چون اثرها از فراوانی دعاها دیده اند

میثمی عیسی کند زنده، به اذن کردگار
قدرت حق گشته عریان، دست بیضا دیده اند

سروده شده توسط
علی رجالی و مهدی میثمی





باسمه تعالی
پیامبران الهی
حضرت نوح
غزل(5)

نوح باشد،اولین پیغمبر صاحب کتاب
قوم او گشتند نابود و دچار سیل و آب

بت پرستی و لجاجت بود، آئین و مرام
می دهد فرمان خدا ، چون امر او باشد ثواب

می دهد فرصت خدا،تا نوح سازد کشتی اش
اهل ایمان بر خدا، محفوظ ماندند از عذاب

می دهد فرمان خدا،بر جوشش آب از زمین
شهر زیر آب بود و، ظالمان سرگرم و خواب

جمله کاخ ظالمان در آب می گردد فرو
حرف های زشت قومش را ندادش او جواب

می دهد حق پاسخ اهل گناه و شرک و جور
ظالمان نابود گردند ،شهر می گردد خراب

داشت حضرت عمر طولانی برای نشر دین
لیک اندک مردمی، دین را نمودند انتخاب

ای خدا ما را رها کن از حصار حصر خویش
پرده های معرفت پس زن، بر اندازان حجاب

می رود در راه یزدان میثمی، همچون پدر
او بگیرد مزد خود را،با تلاش و بی حساب

ای رجالی راه حق را، گر کنی طی با خلوص
اجر خود را از خدا گیری، نباشد آن سراب

سروده شده توسط
علی رجالی و مهدی میثمی




باسمه تعالی
پیامبران الهی
حضرت محمد
غزل(6)

آخرین پیک نبوت، منجی مردم رسول
جلوه ای از نور یزدان، گشته در احمد حلول

دین حق را می کند بر پا، امین ذوالجلال
تا کند مردم رها از غفلت و ظلم و جهول

می رساند وحی را، روح الامین از سوی حق
شان قرآن می شود نازل،سپس گردد نزول

هست احمد صاحب قرآن ، کتاب وحی و دین
می کند تبیین خدا، احکا م و افکار و اصول

دختران را زنده زنده کرده اند در زیر خاک
جهل و نادانی زیاد و کرده ارزش ها افول

دین احمد منجی مردم، ز هر آئین و کیش 
هست اسلام محمد، بس فراگیر و شمول

جمله مردم، منتظر باشند تا منجی رسد
با قیام مصطفی، دعوت به دین گردد قبول 

بعد فوت آخرین پیغمبر صاحب کتاب
عده ای از مشی حضرت خارج و گردد عدول


کسب علم دین رجالی کن، ز عالم در عمل
حاصل تعلیم باشد،تو چرا باشی عجول

‌میثمی سرچشمه ی فیض و عنایت، اهل بیت
هر که خواهد معرفت، باید بجوید تا حصول

سروده شده توسط
علی رجالی و مهدی میثمی



باسمه تعالی

پیامبران الهی

غزل۷


هادی مردم ز گمراهی،خدای مهربان

منجی انسان، سفیران خدا بر بندگان


گه سلیمان می شود پیک خدا بهر نجات

گاه داوود است منجی، در دیار مشرکان


می دهد فرمان سلیمان بر خلایق، جن و انس

تخت بلقیس آورند در لحظه با محو زمان


صبر یعقوب از فراق و صبر ایوب نبی

هر دو جانسوزند، از غم هایشان آه و فغان


آدم و نوح و خلیل هستند از پیغمبران

خلقت عالم ز آدم بود تا افلاکیان


صالح و شیث و شعیب باشند از مردان حق

نقش خود ایفا نمودندی به خلق این جهان


آمده نام پیمبر، یونس و هود و ذبیح

مدتی یونس نهان شد در دهان ماهیان


موسی عمران بریزد لشکر فرعون به آب

چون خدا خشکاند رود و آنگهی آب روان


هست عیسی صاحب انجیل و دارد علم روز

مردگان را می کند زنده ، به اذن الله آن


سرور پیغمبران و آخرین پیک خدا

هست احمد، صاحب قرآن و ختم عارفان


سایه ی پیغمبران باشد رجالی مستدام

صبح شد، قصد وضو کن ،چون که می گویند

اذان


احمد است محبوب رب العالمین اندر جهان

میثمی ، احمد نگر، شد خاتم پیغمبران


سروده شده توسط

علی رجالی و مهدی میثمی












  • علی رجالی