رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

رسالت

به سایت شخصی اینجانب مراجعه شود
alirejali.ir

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
  • ۰
  • ۰

اشعار حج

 
باسمه تعالی
اشعار حج

۱۱۳۰.حج
حج تجلی گاه روز محشر است
 وحدت و همبستگی  دیگر است
حج امید و شور و شوق و بندگیست
جلوه ای از طوف حق را در بر است

۱۰۷۸.عید قربان
عید قربان شد عزا بر مسلمین  
حاجیان قربانی قرآن و دین
عده ای را با جفای خود هلاک    
 ناتوانی شد عیان از کفر و کین

۹۶۱.حج
 حج مطار مومن خوش سیرت است
آن خلوص است و صفا و قدرت است
حاجیان را خانه ی حق قصر نیست
بل نمودی از حضور امت است
 

 

حج(۱)
گفت مولایم رضا اسرار حج
می شود تاکید بر اشعار حج
هست اعلام برائت از ستم
نیست تاخیری  روا در کار حج

حج(۲)
حج فقط سعی و طواف  و قصر نیست
حاجیان را خانه ی حق قصر نیست
حج نشان دین ابراهیمی است
منحصر بر دوره و یک عصر نیست

حج(۳)
حج طواف سنگ بر دیوار نیست
جز رضای ایزدی در کار نیست
یادی از آئین ابراهیمی است
طوف حق می باشد و انکار نیست

حج(۴)
کعبه از مهر و محبت  پا گرفت
  از ولایت و ز نبوت پا گرفت
کعبه قربانگاه اسماعیل دل
 باشهادت ها ، عنایت پا گرفت
 

حج(۵)
حج طواف خالق یکتا بود
شکر معبودی که بی همتا بود
حج رها کردن بود امیال را
دل سپردن بر خدا والا بود

حج(۶)
طوف و قربانی ز حج اصغر است
طوف حق اما ز حج اکبر است
حج خلوص است و صفا و عزت است
دل بریدن از خود و هم پیکر است

 

 

حج(۷)
حج بی اخلاص باشد بی جواب
گوئیا تشنه لبی سوی سراب
حاجیان را رمی شیطان ها به سنگ
دور گشتن از خطایا از حجاب

حج(۸)
حج تجلی گاه رو  محشر است
خود مثالی از سرای دیگر است
حج نمودی از حضور امت است
چون قیامت در نظر هم باور است

 

حج(۹)
حج نمودی از حضور امت است   
 حج مطار مومن خوش سیرت است
جامه ی احرام خود باشد کفن
آخرین تن پوش ما در خلقت   است

حج(۱۰)
هفت را باشد نشان بر مسلمین
چون نماز و حسن خلق و اصل دین
کعبه از مهر و محبت پا گرفت
نیست فرقی در فرق یا مومنین

۴۲۹.اعمال حج
حج فقط سعی و صفا و قصر نیست 
حاجیان را خانه ای حق قصر نیست
 حج طواف خالق یکتا بود  
طوف حق در یک زمان یا عصر نیست

     
۱۰۷۷.اعمال حج
عید قربان را عزا کردند ، در اعمال حج    
 عده ای از  حاجیان مردند ، در اعمال حج
مهدی زهرا بگیرد ،  انتقام  غاصبان 
کشته ها پیش خدا خرسند ، در اعمال حج        

 
 

سراینده
دکتر علی رجالی

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

اشعار روزه

باسمه تعالی
اشعار روزه

۱۱۷۹.روزه
روزه تنها آب ناخوردن که نیست
ره بسو ی سفره نا بردن که نیست
روزه تمرین جهاد اکبر است
روزه در خوابیدن و خوردن که نیست

 

۱۱۲۷.عید فطر
سی روز گذشت و عید فطرت آمد
پاکی روان و ترک  ظلمت  آمد
شیطان هوس اسیر ما بود ، به بند
شادی و سرور بی  نهایت  آمد

 

۹۳۷.اعیاد
بهترین آیین و جشن بی نظیر
عید قربان باشد و فطر و غدیر
عید دیگر مبعث پیغمبر است
عید پاکی ها و عید دلپذیر
 

 

روزه(۱)
روزه ذکر است و دعا و رمز و راز
صوت قرآن با صدایی دلنواز
روزه تمرین جهاد اکبر است

ناله کردن همره سوز و گداز

 

روزه(۲)
دعوت خاص خدا ماه خداست
در ضیافت جملگی نور و صفاست
چشم و گوش و دل شود دور از خطا
روزه یکسان ساز فقر است و غناست

 

روزه(۳)
روزه حکمت را دو چندان می کند

جسم و جان را پاک و درمان می کند
معرفت را روزه افزایش دهد
باغ دل را نور افشان می کند

 

روزه(۴)
روزه مخصوص مسلمانان که نیست
در مرام و دین ما خسران که نیست
روزه شیطان را به زندان می برد
در ضیافت غفلت و حرمان که نیست

 

 

روزه(۵)
روزه تمرینی برای آدم است
روح را آرام بخش و مرهم است
جسم چون بار ریاضت می کشد
عشق یزدان مرهمی بر هر غم است

 

 

روزه(۶)
روزه داری در طریق سالکان
باعث رشد و کمال بندگان
روح را ،صیقل دهد راز و نوا
نفس دون تسلیم می گردد ز آن

 

 

روزه(۷)
روزه ما را جای والا می برد
همچو مرغی سوی بالا می برد
تا که گیری مزد و پاداشی مزید
آدمی  را  عرش  اعلا می برد

 

روزه (۸)
روزه تنها آب ناخوردن که نیست
ره به سوی سفره نا بردن که نیست
خواندن و فهمیدن قرآن نکوست
طی دوران کردن و مردن که نیست

 

روزه(۹)
روزه در آئین عیسی آمده
در کتاب اهل ترسا آمده
بیمه می گردد حواس آدمی
روزه در آئین موسی آمده

 

 

روزه(۱۰)
روزه انسان را به یاد حق برد
قلب را تسکین و آرامش دهد
عزت انسان فزون گردد همی
موجب رشد و سعادت آن بود


 

۸۲۹.ضیافت
دعوت خاص خدا ، ماه خداست
در ضیافت ، جملگی نور و صفاست
نفس را مدفون کند ذکر و دعا
روح تو مهمان خاص کبریاست

 

 

۸۳۰.روزه
روزه ذکر است و دعا و رمز و راز
یاد معبودی که باشد بی نیاز
خواندن و فهمیدن قرآن نکوست
با صدای دلنشین و دلنواز 

 

 

۷۶۸.عید فطر
الهی فطر ما را کن تو فاطر
نما ایمان ما را سخت و فاخر
سرای حق بود دلهای مو من
دلم گردد سرای نور طاهر

 
 

 

۷۷۰.ماه رمضان
 عجب ماهی است این ماه عبادت
مه ارض و سما و قدر و‌ رحمت
بود ماه خدا و عشق و تقدیر
دهد آرامش و صبر و طهارت

 

۷۵۲.انزوا
عبادت ذکر تنها با خدا نیست
پیمبر گفت ، در دین انروا نیست
عبادت را بود اعمال ظاهر
نماز و صوم و حج هم در خفا نیست

 


 

۷۱۸.روزه
روزه تنها آب نا خوردن که نیست
ره بسو ی سفره نا بردن که نیست
روزه تمرین جهاد اکبر است
روزه در خوابیدن و گفتن که نیست

 
 

سراینده
دکتر علی رجالی

 

 

 
باسمه تعالی
اشعار حج

۱۱۳۰.حج
حج تجلی گاه روز محشر است
 وحدت و همبستگی  دیگر است
حج امید و شور و شوق و بندگیست
جلوه ای از طوف حق را در بر است

۱۰۷۸.عید قربان
عید قربان شد عزا بر مسلمین  
حاجیان قربانی قرآن و دین
عده ای را با جفای خود هلاک    
 ناتوانی شد عیان از کفر و کین

۹۶۱.حج
 حج مطار مومن خوش سیرت است
آن خلوص است و صفا و قدرت است
حاجیان را خانه ی حق قصر نیست
بل نمودی از حضور امت است
 

 

حج(۱)
گفت مولایم رضا اسرار حج
می شود تاکید بر اشعار حج
هست اعلام برائت از ستم
نیست تاخیری  روا در کار حج

حج(۲)
حج فقط سعی و طواف  و قصر نیست
حاجیان را خانه ی حق قصر نیست
حج نشان دین ابراهیمی است
منحصر بر دوره و یک عصر نیست

حج(۳)
حج طواف سنگ بر دیوار نیست
جز رضای ایزدی در کار نیست
یادی از آئین ابراهیمی است
طوف حق می باشد و انکار نیست

حج(۴)
کعبه از مهر و محبت  پا گرفت
  از ولایت و ز نبوت پا گرفت
کعبه قربانگاه اسماعیل دل
 باشهادت ها ، عنایت پا گرفت
 

حج(۵)
حج طواف خالق یکتا بود
شکر معبودی که بی همتا بود
حج رها کردن بود امیال را
دل سپردن بر خدا والا بود

حج(۶)
طوف و قربانی ز حج اصغر است
طوف حق اما ز حج اکبر است
حج خلوص است و صفا و عزت است
دل بریدن از خود و هم پیکر است

 

 

حج(۷)
حج بی اخلاص باشد بی جواب
گوئیا تشنه لبی سوی سراب
حاجیان را رمی شیطان ها به سنگ
دور گشتن از خطایا از حجاب

حج(۸)
حج تجلی گاه رو  محشر است
خود مثالی از سرای دیگر است
حج نمودی از حضور امت است
چون قیامت در نظر هم باور است

 

حج(۹)
حج نمودی از حضور امت است   
 حج مطار مومن خوش سیرت است
جامه ی احرام خود باشد کفن
آخرین تن پوش ما در خلقت   است

حج(۱۰)
هفت را باشد نشان بر مسلمین
چون نماز و حسن خلق و اصل دین
کعبه از مهر و محبت پا گرفت
نیست فرقی در فرق یا مومنین

۴۲۹.اعمال حج
حج فقط سعی و صفا و قصر نیست 
حاجیان را خانه ای حق قصر نیست
 حج طواف خالق یکتا بود  
طوف حق در یک زمان یا عصر نیست

     
۱۰۷۷.اعمال حج
عید قربان را عزا کردند ، در اعمال حج    
 عده ای از  حاجیان مردند ، در اعمال حج
مهدی زهرا بگیرد ،  انتقام  غاصبان 
کشته ها پیش خدا خرسند ، در اعمال حج        

 
 

سراینده
دکتر علی رجالی

باسمه تعالی
 اشعار جهاد
 

جهاد(۱)
گفت پیغمبر به همراهان خویش
جنگ سختی هر کسی دارد به پیش
جنگ با نفس پلید و دون خود
سخت تر باشد ز پیکار و چه بیش

جهاد(۲)
نفس باشد منشا جرم و خطا
می کند مکر و بلای جان ما
نفس را کشتن جهاد اکبر است
با ریاضت ممکن و دارد صفا

 

جهاد(۳)
نور عالم ، خاتم دین مبین
در نبردی با عدو گفتا چنین
جنگ با دشمن جهاد اصغر است
دشمن اصلی درون و در کمین

جهاد(۴)
نفس انسان سرکش و طغیان گر است
ذکر حق آن را علاجی برتر است
کار نیکو نفس را طاهر کند
معرفت در خلق و خو را مظهر است

جهاد(۵)
سیرت پاک است چون لوحی زلال
سیرت نیکو کجا دارد ملال
هست تقوا فضل انسان را ملاک
تا توانی کسب بنما ، چون کمال

جهاد(۶)
کار زشت اما به سان لکه ای
قلب را تاریک سازد لحظه ای
کار نیکو مثبت و باقی بود
باعث شادی شود هر خنده ای
 

جهاد(۷)
در  قیامت نامه ی اعمالتان
می شود حاضر ، همه احوالتان
انچه مخفی بود ظاهر می شود
بررسی گردد همه  افعالتان

جهاد(۸)
گر به دست راست گیری نامه را
خود نشانی بر عمل دارد ترا
دست چپ گیرند افراد پلید
نامه ی احوال خود ، اندر سرا
 

جهاد(۹)
نامه ی اعمال اصحاب یمین
نور گردد پیش روی و در جبین
چون منافق می کند آن را طلب
پاسخی گیرد که آن جو در زمین

جهاد(۱۰)
نردبان کار نیک و کار خیر
زهد و تقوا و عمل باشد نه غیر
کشتن نفس از امور اعظم است
با ریاضت ، با عنایت ، نی ز دیر
 

۷۳۶.جهاد اکبر
 بد ترین دشمن به ظاهر اصغر است
ترک آن ما را جهادی اکبر است
بدترین دشمن تو را خود خواهی است
  دل به یزدان گر سپاری  بهتر است

 
 

سراینده
دکتر علی رجالی

 

 

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

 

کلید رستگاری

فهرست مطالب

مقدمه

پیشگفتار

۱.قرآن

۲.دین

۳.بهشت

۴.شهدا

۵.شیطان

فصل اول

سرآغاز

خدا شناسی

بخش  اول

مصرع های کوتاه

بخش دوم

مصرع های بلند

فصل دوم

اصول دین

۱.توحید

۲.نبوت

۳.معاد

۴.عدل

۵.امامت

فصل سوم

فروع دین

۱.نماز

۲.روزه

۳.خمس

۴.زکات

۵.حج

۶.جهاد

۷.امر به معروف

۸.نهی از منکر

۹.تولی

۱۰.تبری

فصل چهارم

چهارده معصوم

۱.حضرت محمد(ص)

۲.حضرت فاطمه(س)

۳.امام علی(ع)

۴.امام حسن(ع)

۵.امام حسین(ع)

۶.امام سجاد(ع)

۷.امام باقر(ع)

۸.امام جعفر صادق(ع)

۹.امام موسی  کاظم (ع)

۱۰.امام رضا(ع)

۱۱.امام محمد تقی(ع)

۱۲.امام علی نقی(ع)

۱۳.امام حسن عسکری(  ع)

۱۴.امام مهدی(ع)

 

مقدمه


توحید و نبوت سبب  حفظ حیات است
قرآن و معاد موجب  رشد صفات است
حق است و حقیقت علل حفظ ولایت
اسلام و شریعت همه جا راه نجات است


   این کتاب در سه فصل تشکیل شده است.در فصل اول اصول دین به صورت رباعی سروده شده است.در فصل دوم فروع دین در قالب اشعار دو بیتی  و رباعی آورده شده است.در فصل سوم اشعار چهارده معصوم به صورت اشعار دوبیتی آمده است.


رجالی با رباعی کرده آغاز
نوین فصلی ز اشعار روان ساز
خدایا هر زمانی یاریش کن
شود شعرش به دنیا سایه انداز

 

 

پیشگفتار
اشعار قرآن 


 ره آورد شب قدر است قرآن
کتابی رهنما از بهر انسان
کتاب معرفت سر چشمه ی فیض
که نورانی شوی از پرتوی آن
 


بود قرآن کلام وحی یزدان
شده نازل به احمد این گلستان
کتاب معرفت ، سرچشمه ی نور
کند روشن چراغ فضل و ایمان

 


بود قرآن کلام وحی یزدان
شده نازل به احمد این گلستان
کتاب معرفت ، سرچشمه ی نور
کند روشن چراغ فضل و ایمان

 


بشنو از اهل یقین و معرفت
نی زهر بیگانه و شیطان صفت
بشنو از قرآن و عترت رمز و راز
راه و رسم زندگی و منزلت

 


کتاب دین و دانش ، باب رحمت
هدایتگر بود ما را ز غفلت
کتاب حق بود آن لوح محفوظ
بود هر آیه اش اسرار خلقت

 


همه عالم کتاب هو می باشد
این کتاب جستجو می باشد
لیک قرآن کتاب مکتوب است
برگ برگش پیام او می باشد

 


از برای دوری از آلودگی
چنگ زن بر حبل حق در زندگی
حبل حق در دین و در قرآن بود
نیست جز تقوا و زهد و بندگی

 


خوشا آنکس که قرآن رهنما بود
چراغ دین و دانش رهگشا بود
ندارد رهنمایی ، جز امامان
که قرآن و  ولایت کی جدا بود

 

۲.دین


می رسد حرف خدا بر مردمان،نور مبین
از طریق انبیا و اولیا ، از سوی دین
ظاهر دین حاوی فرمان و احکام خداست
باطنش اخلاق نیکو همره علم و یقین

 


آخرین دین خدا کامل شود
سایر ادیان حق شامل شود
هست احمد خاتم ادیان هو
امر حق را جملگی عامل شود

 

 

اولیای حق ، برای حفظ دین ، جان می دهند
دین احمد را بیان و جهد و دستان می دهند
اهل بیت آگاه و دانا بر علوم هستی اند
با هدایت با روایت نور یزدان می دهند

 


دوستی با مردم اهل دل و با معرفت
باعث تسکین ما در عالم و در آخرت
دوستی بامردم بی دین و بی ایمان بسی
می برد هر دم  تو را در نکبت و در معصیت

 

 


عده ای با کار خود ، نابود هر  آئین کنند 
عده ای با لفظ خود ، دین خدا ، بدبین کنند
دین فنا گشت و چه ها شد ، چون که باز
عده ای دین خدا را ، با غرض ، تبیین کنند

 


دشمن دین خدا رخنه دو چندان کر ده
حمله بر غیرت و ایمان جوانان کرده
عزت و شوکت ما در گرو بیداریست
دشمن روح بشر ، مکر چو شیطان کرده
 

 

 

۳.بهشت


قلب پاک و روی خندان و زبان اندر دهان
می برد ما را به سوی خالق پاک و جنان
تا توانی کن کمک بر مردم و آزاده باش
مرضی حق باشد و پاداش دارد بی گمان

 

 

من ندانم که چه خوب است و چه زشت
من ندانم که ملک وصف مرا نیک نوشت
نشناسم خود و خود خواهم و جویای خدا
کس نداند که جهنم چه بود یا که بهشت

 


آن بهشت است ، که مردم همه مشتاق ورود 
آن بهشت است ، سرای همه ی قرب و شهود
شربت پاک بود در قدح و حوض برین
حوری و جوی ز شهد و عسل و عنبر و عود

 

۴.شهیدان

 


الهی به خون شهیدان  قسم
تو لطفی عطا کن ، برین نفس هم
نما راه تقوا و دین ، بندگی
نگردند گمره در این پیچ و خم

 

 


کل ما مفقود گردیم و نمی ماند اثر
می توان گفتا که ما هستیم مفقود الاثر
دان شهیدان ماندگارند و همه سوی خدا
جملگی نزد خدایند و خدا دارد نظر

 


از شهید آموز راه خوب و تحصیل سرور
بنگری تشییع او، پر از غم و پر ز شور
از کنار جنگ تحمیلی تجارب کسب شد
از ذلالت دور باش ونشنوی تو حرف زور

 

 

 
 

۶.شیطان


معنی شیطان چه باشد از نگاه اولیا
چیست مفهوم وجودش از لسان انبیا
می فریبد مردمان ساده لوح و خرده بین
بس که زینت می دهد اعمال دشمن را جلا

 


شیطان هوس هر آن ، غلاده کند ما را
هر لحظه کشد سویی ، سجاده برد ما را
گر پیشه شود تقوا ، در محضر حق باشی
  علم لدنی در جان ، افزوده شود ما را

 

 

فصل اول

سر آغاز

خدا شناسی

بخش اول

مصرع های کوتاه


الهی سینه ای ده پر ز حکمت
ببینم راز و اسراری  ز خلقت
ندارم جز خدا ، یار و پناهی
زبانی ده که گویم شکر نعمت

 


سزاوار ستایش ، در جهان هوست
اذان در گوش فرزندت چه نیکوست
نمازش  خوانده گردد ، در نهایت
بقا مختص ذات حق بود دوست

 


الهی  گشته ام  مسرور و سر مست
روم در گوشه ی تنها و بن بست
کنم با حق تعالی گفتگویی
د‌وای درد بی درمان خدا هست

 


ندارم شکوه و آه و گلایه
ندارم غصه و اندوه و ناله
خدا داده به ما انواع نعمت
چرا شاکی ز دوران و زمانه

 


الهی  به لطفت ، جهان  آفرین
هدایت نما ، خلق را از حزین
مرا در دو عالم طریقت نما
خداوند  عالم ، خدای امین
 
 


الهی به شب زنده داران تو
که جز تو نخواهند ، یاران تو
نما لطف  بسیار بر بندگان
کنند شکر نعمت ز احسان تو

 


الهی بده ، بنده را ، علم و دین
تحمل کنم ، بی وفایی ز کین
کنم بندگی و اطاعت ز رب
شناسم خداوند جان آفرین

 


الهی تویی مهربان هر زمان
که نزدیک باشی مرا هر مکان
منم غرق در لطف و احسان تو
تمنای من ، جنت است ارمغان

 

 


کار انسان در دو جا یکسان بود
کودکی و پیریش همسان بود
خوش بر آن انسان با تقوا کریم
توشه ای دارد ، که آن  احسان بود

 


الهی به آه اسیران و درماندگان
یتیمان و پیران و جنبندگان
عطا کن دلی شاد و فرخنده را
نما لطف خود بیش بر بندگان

 


الهی به آه و به  اشک یتیم
عطا کن تو ظرفی وسیع و عظیم
بریزی در آن نور ایمان و صبر
کنم بندگی  بر  خدای علیم

 


سیر حق ، دارد مسیری دلربا
با قبول  دین و ایمان  بر خدا
گر یقین پیدا شود در معرفت
راه یزدان با غریبان ، دان جدا

 


ایمان به خدا  امید ما گشت
 دین حافظ ما ز هر خطا گشت
زهد است تو را صفای باطن  

شادی و لقای بینوا گشت

 


ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﺧﻮﺍﻫﯿﻢ ﺑﯿﺪﺍﺭﯼ ﺷﺐ  
ﺗﺎ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺧﻠﻮﺕ ﺑﺠﻮ ﻳﻢ ﯾﺎﺭ ﻭ ﺭب
ﺭﻫﮕﺸﺎ ﺑﺎﺷﺪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ کبیر
در گرفتاری و درگیری صعب

 


ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﺧﻮﺍﻫﯿﻢ خلق ﺍﻭﻟﯿﺎ             
 ﺣﻠﻢ ﺯﻳﻨﺐ ، ﺻﺒﺮ اﯾﻮﺏ ﻭ ﺭﺿﺎ
  ﻋﻔﻮ ﺑﻨﻤﺎﯾﺪ ﻣﺮﺍ ﺩﺭ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ
ما گرفتاریم ، محتاج عطا

 


ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﺧﻮﺍﻫﯿﻢ ﻣﺸﯽ ﺍﻭﻟﯿﺎ       
 ﺭﺳﻢ ﻭ ﺁﯾﯿﻦ ﺍﻣﺎﻡ ﻭ ﺍﻧﺒﯿﺎ 
ﺻﺪﻕ ﮔﻔﺘﺎﺭ ﻭ ﺧﻠﻮﺹ ﻭ بندگی
همره پاکی نفس و هم لقا
 


ایﮐﻪ ﻣﺮﺍ ﺧﻮﺍﻧﺪﻩ ﺍﯼ ، ﺭﺍﻩ ﻧﺸﺎﻧﻢ ﺑﺪﻩ    
  ﺩﺭ ﺭﻩ ﺩﻟﺪﺍﺭ ﺧﻮﯾﺶ ، ﺟﺎﻩ ﻧﺸﺎﻧﻢ ﺑﺪﻩ
گرچه ﺗﻮ ﮔﻔﺘﯽ ﺑﯿﺎ ، ﺁﻣﺪﻧﻢ ﺳﻬﻞ ﻧﯿﺴﺖ  
 ﺟﺰ ﺗﻮ ﻧﺨﻮﺍﻫﻢ ﮐﺴﯽ ، گاه  نشانم بده

 

 


از ﺧﺪﺍ ﺧﻮﺍﻫﯿﻢ ﺗﻮﻓﻴﻖ ﻋﻤﻞ 
  در ره ﯾﺰﺩﺍﻥ و ﻗﺮﺍﻥ، ﺍﺯ ازل
  ﺻﺪﻕ ﮔﻔﺘﺎﺭ ﻭ ﺧﻠﻮﺹ ﻭ بندگی
دستمان خالیست ، گرآ ید اجل

 


ﺍﺯﺧﺪﺍ ﺧﻮﺍﻫﯿﻢ ﺭﻭﺡ ﺑﻨﺪﮔﯽ        
خدمتی بر مردمان در زندگی
ﺩﺭ ﺍﻣﺎﻥ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﺯ ﺳﺘﻢ
ﻧﯽ ﮐﻪ ﻋﺼﯿﺎﻥ ﻭ ﺧﻼﻑ ﻭ هرزگی

 


 ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﺧﻮﺍﻫﯿﻢ ﺗﻮﻓﯿﻖ  ﺍﺛﺮ    
  ﺗﺎ ﺍﺑﺪ ﭘﺎ ﯾﻨﺪﻩ گردد ﺩﺭ ﻧﻈﺮ
    علم ﻭ ﺗﻘﻮﺍ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ عافیت
موجب رشد است و ماند چون گهر

 


هر عزت و شوکتی خدایی است
از پرتوی نور و  ماسوایی است
از یاری حق مباش غافل
دارائی ما ز حق گدایی  است
 


این عزت و شوکتی که خوانی
از پرتوی نور حق بدانی
از یاری حق مباش غافل
گر نه که ضعیف و ناتوانی
 

 


 اگر داری  توعقل و علم و دانش
اگر داری تو صبر و  حلم و بینش
چرا بی تاب و نا آرام هستی
توکل  کن تو در انواع کوشش

 


الهی به اشک فقیر و یتیم  
 ببخشا گنه ، ای خدا ی حکیم
رهایی عطا کن ، بر این نفس تنگ
خدای عظیم و کریم و رحیم

 

 
الهی به آه یتیمان نما   
 مرا بندگی و خلوص و صفا
ندارم پناهی بجز  حق همی
عطا کن صفای دل و جان مرا

 

 

            
غم مخور ، ناله مکن ، راز مگو    
   جز خدا ، دلبر و دلدار مجو
اکثرا غرق خود و امیال اند        
    ره حق جو ، و مرو در هر سو


دانی که چرا خدا تو را داده شعور؟
من معتقدم برای رشد است و عبور
تا  روح  و روان شود مهیا همه حال
حق داده تو را عقل و خرد بهر امور

 


گر نیست تو را شناخت ، از بود خدا
گر نیست تو را شناخت از جود خدا
قدری به جهان بنگر ، قدری به بشر
تا جلوه ی حق بینی ، هم زود خدا

 


تا چند اسیر هوس و میل و هوا
تا چند گرفتار خود و مال و سرا
برخیز و دمی به سوی حق کن پرواز
تا کی به امید همه ای ، غیر خدا

 

 

 

 

۱۱۴۰.اهل قلم
گر اهل سلوکی و نیایش با هو
بسیار مخور ، فاش مکن ، اندک گو
با اهل خرد ، اهل قلم ، هم ره شو
تا فکر و عمل ، جهت بگیرد ، هم سو
 

۱۱۴۱.صعود
ناز هستی در وجود زن بود  
  عالم هستی ، به بود زن بود
هدیه ی الله بر مردان زن است
 رشد انسان در صعود زن بود

 


۱۰۱۱ذکر یارب
هر که آرد بر زبان نام خدا
ذکر یا رب یا رب بی انتها
می کند تاثیر بر روح و روان
در ریاضت در عبادت در دعا
 

۱۰۱۲.روح
خدای جان و هوش ما
روح تو در خروش ما
بندگی و توان ما
باعث جنب و جوش ما

 

۱۰۱۳.تکیه
هر کی به فکر خویشه
هیچ کس خدا نمیشه
تکیه مکن به اغیار
حضور حق  همیشه

 

 

۱۰۱۴.دار
نفس پلید و خوار من
باعث کبر و نار  من
می بردم به هر طرف
عامل شر و دار من

 

 

۱۰۱۵.همدم
امید من خدای من
همدم در خفای  من
لطف خودت عطا نما
یاور  بی ریا ی من

 

 

۱۰۱۶.منجی
منجی و رهنما تویی
محرم و جان فزا تویی
روح تو در خروش ما
قدرت ماورا تویی

 

۱۰۱۷.حافظ
مامن بینوا تویی
حافظ جان ما تویی
باعث جنب و جوش ما
محرم و جان فزا تویی

 

 

۱۰۱۸.دیدار
شادی من ، جمال تو
دیدن  بی مثال تو
خالق  هستی و  جهان
مستی من ،  وصال تو

 

 

۱۰۱۹خداوند
خدای ما ، تا نداره
تو هر دلی جا نداره
در این دل و هوای من
خدای  جان ها نداره

 

۱۰۲۰.خالق
وصف خدا گفتنی نیست
  دیدنی و  بافتنی نیست
خالق هر چیز خداست
همچو بشر رفتنی نیست

 


۹۹۲.پرستش
آن خدایی که پرستیم کجاست
 او بود ظاهر و پنهان از ماست
او بزرگ است و امید من و توست
خلق را هادی و خود نا پیداست

 

 

۹۹۳. وصف حق
وصف حق را مشنو از هر ناکسی
دان تجلی گشته در مهر و خوشی
وصف او بی حد بود بی انتهاست
کی بشر قادر به توصیفش بسی
 

۹۸۳.ذکر حق
ذکر حق را از زبان انبیا باید شنید
درک آنرا  با بیان او لیا باید چشید
فهم و تفسیر حقایق مشکل است
 با معلم می توان بر مقصد و منزل رسید

۹۹۶.توصیف
عاجزم از وصف حق ، دانی چرا
چونکه حق بی حد بود ، بی انتها
با تعقل ، کی توان معبود یافت
ذهن ما قاصر ز توصیف خدا
 

۹۸۶.رباعی
رجالی با رباعی کرده آغاز
نوین فصلی ز اشعار روان ساز
خدایا هر زمانی یاریش کن
شود شعرش به دنیا سایه انداز
 

۹۸۹.زبان
زبان  خدا ، چون زبان علی است
کلام خدا ، با محمد بسی است
بیان خدا ، وحی پیغمبر است
پیام خدا ، در کلام نبی است
 

۹۸۸.عالم
قلم زد به عالم ، چو صدها نگین
جهانی بپا کرد ، کامل ترین
خداوند هستی ، خداوند جان
هزار آفرین ، بر جهان آفرین

 

 

 

.توحید


چون که خود گفتی به سوی من بیا
هر کجا باشی بیایم ای خدا
گرچه راهت روشن است بر خالصان
اذن تو خواهم امید و رهنما

 


ای خدای بی نیاز و چاره ساز
مرکب معراح من باشد نماز
چون مسافر سوی کوی دلبرم
من گنه کارم عطا بنما جواز

 


همچو مرغی در میان آسمان
بل ببینم  جلوه ای از آن جهان
یا بجویم روی ماهت در لقا
زانکه باشی دلربا و دلستان

 


آرزو دارم که گردم یک نفس
لحظه ای آزاد از بند قفس
تا ببینم نور ذات ایزدی
خالق یکتا تویی ای دادرس

 


هادی این ره مرا پیغمبر است
کاو مراد و مقتدا و رهبر است
چون چراغی راه را روشن کند
او امین و مرشد و هم داور است

 


اندر این ره پستی و بالا بود
کی رسد هر کس که بی تقوا بود
من خطا کار و گنه کار و فقیر
هر که با یزدان بود والا بود

 


چون قیامت گشت و هنگام حساب
روز فصل آید شود گاه جواب
خود تو می بخشی گناهان مرا
نامه ام خالی بود از هر ثواب

 


من به امید تو این ره آمدم
در پی فضل تو آگه آمدم
لیک در پیشت کنون شرمنده ام
سوی یکتا گوهر و شه آمدم

 


من که دانم کرده ام با خود جفا              
  شرمسارم در حضورت ای خدا
تو عظیمی و کریمی و رحیم
خود تو می بخشی جفاها هم خطا

 


این مسافر کی به مقصد می رسد
تا دمی کاو دل بر این دنیا نهد
زرق و برق این جهان مانع شده
ای خدای واحد و یکتا احد

 

 

 

۷۲۷.گلستان
سر آغاز هر کار ، با ذکر هو
نبی را کند حفظ ، در نار او
تجلی کند حق تعالی عیان
گلستان شود ، آتش آن عدو

 

 

۷۲۹.جایگاه
گر خریدار دل و جانت خداست
جایگاهت در جوار اولیاست
می برد هفتاد و دو یاران خود
جای آنها بر سریر کبریاست

 


۷۰۶.وصف خدا
چه خوش گفت وصف خدا را علی
وجودش بود ظاهر و  هم خفی
بود برترین  و بود نزد ما
خدای عظیم  وخدای جلی

 

۷۰۱.ظلم
ظلم بر جان ، می کند قلبت سیاه
بر بدن ظلمی شود ، جسمت تباه
روح تو خواهان حق هر آن و دم
حق ببیند ، هر خطا و اشتباه

 

 

۷۰۲.شکر نعمت
الهی سینه ای ده پر ز حکمت
ببینم راز و اسراری ز خلقت
نباشد جز خدا ، باقی به عالم
زبانی ده که گویم شکر نعمت

 

 

۷۰۳.یوسف
ناجی یوسف تویی  در قعر چاه
حکمت و شوکت دهی با عز و جاه
تو خدایی می کنی و ما گرفتار هوا 
مى شود یوسف عزیز مصر و شاه

 


۶۶۹.نوای دل
 مشنو از نی چون ، روایت می کند      
  بشنو از جان ،  چون صدایت می کند
مشنو از نی ، نی صدای بینواست      
  بشنو از حق ، چون عنایت می کند

 


۶۶۴.اسم اعظم
هفتاد و سه حرف ، اسم اعظم باشد
هفتاد و  دو  حرف ، شخص خاتم داند
هفتاد و دو مخلص و شهید و یاور
فررند  علی  و نور  عالم  باشند

 

۶۶۵.‌وحی
قرآن شده نازل ، به زبان عربی
تا فهم شود ، ذکر خدا در اثری
نازل شده در شان و نه در اصل وجود
با وحی سخن گفته خدا ، با بشری

 


۶۶۳.هستی
خدا خالق شمس و ماه و جهان
خدا صاحب عرش و فرش خزان
دهد روزی بندگان را همی
خدا باعث هستی و انس و جان

 

 


۶۵۸.نور حق
نفس دون را روز شب سرکوب کن
سینه را خلوتگه محبوب کن
نفس را در بند و دل آزاد کن
نور حق را در دلت مجذوب کن
 

۶۵۶.جهان آفرین
قلم زد به عالم ، چو صدها نگین
جهانی بپا کرد ، کامل ترین
خداوند هستی ، خداوند جان
هزار آفرین ، بر جهان آفرین

 

 

۶۶۰.لغزش
دانی که خدا ولی ما در دو سرا    
دانی که بود امید ما در همه جا
حق حاضر  و ناظر بود و ما قاصر
او حافظ ما ز لغزش و سعی و خطا

 


۶۴۶.حضور
دل خسته و جان خفته و ما سرگردان
حق شاهد و ما غافل و سست‌ و نالان
عمری به هدر رفت و ندیدیم خدا را
او حاضر و ما غایب و مست و حیران

 

 

۶۴۷.تجلی کامل حق
از نبی تا حضرت صاحب زمان
جملگی باشند چون نور جنان 
شد تجلی نور یزدان در سه چیز
نور قرآن و ولایت ، کهکشان

 

 

 


۵۹۷.علم ذر
ای داده شده ، ز عالم ذر تو حیات
ای آمده ای ، بهر کمال و حسنات
در عالم ذر ، به حق بگفتی یکتا
تا عذر نیاوری ، به وحدت در ذات 

 

۵۹۸.نظر
عاشق شدم خدایا ، معشوق من کجایی
بر ما نما نظر دمی کن ، بر ما نما عطایی
هر روز و شب بخواهم ، روی امید جانان
کی می شود میسر ،  ترک قفس ، رهایی

 

 

۵۹۹.روح
زمانی که خالق بشر آفرید
کمال هنر را به او درتنید
تبارک به خود گفت ، صد آفرین
خداوند ، روحی به انسان دمید

 

۶۰۰.خدا
خدا خالق شمس و ماه و جهان
بود صاحب عرش و فرش خزان
دهد روزی مردمان روز و شب
خدا باعث هستی و روح و جان


۵۸۳.راه حق
غم مخور ، ناله مکن ، راز مگو
  جز خدا ، دلبر و دلدار مجو
اکثرا غرق خود و امیال اند
   راه حق جو ، و مرو  از هر سو

 

 


۵۸۰.شکر نعمت
الهی سینه ای ده پر ز حکمت
ببینم راز و اسراری ز خلقت
ندارم جز خدا یار و پناهی
زبانی ده که گویم شکر نعمت

 

 

۵۷۱.نیکی
بهترین پاداش و نیکی در خفاست
هر چه بی منت بود کاری رواست
دور بودن از ریا ، دان احسن است
اجر احسان و کرم از کبریاست

 

 

 

۵۷۲.ذوالجلال
عبادت بهترین راه وصال است
بریدن از خود و طی کمال است
شروع گفتگو با حق تعالی است
سخن با دلربا و ذوالجلال است


۵۵۷.عفو
بیان کرد یاد خدا را کسی
مجو جز محبت به انسان بسی
تو در عشق و آگاهی و عفو جو
که هر چیز دیگر بباشد خسی

 


۵۵۴. جمال
اگر خواهی جمال دلربا را
اطاعت کن ولی و مصطفی را
تفکر پیشه کن با زهد و تقوا
اگر عاشق شوی یابی خدا را

 

 

 

۵۵۵.آیات
جان رها شد ، گر ز بند نفس پست
دل ز روی ماه جانان ، گشت مست
هر چه بینی جملگی آیات اوست
جلوه ی حق کی ببیند خود پرست


۵۴۴.غرور
از قدرت حق ، جن و ملک حیرانند
با اذن خدا ، هر دو جهان ویرانند
مغرور مشو که زندگی زود گذر
در طوف حرم شاه و گدا یکسانند

 

 

۵۳۸.غمخوار
ای مونس و غمخوار من
ای لیلی و دلدار من
مجنون شده مجنون تو
ای حافظ اسرار من

 

۵۳۹.آتش
 حیران و مست روی حق
در هستی و در کوی حق
آتش گرفته جان و  دل
کی پر کشایم سوی حق

 


۵۳۶.یکتا
ای نور بی همتای من
ای عشق نا پیدای من
جانم شده مشتاق تو
ای قادر و یکتای من

 

۳۱.دل
این دل رها و مست است 
 در بند نفس  پست است
یارب نما ی لطفی
چون او خدا پرست است

 

 

۵۳۲.تهمت
با ترک گناه ، دل شود شاد
با ذکر و دعا ، حق کنی یاد
اعمال نکو ، می شود ثبت
با تهمت و افترا ، دهی باد

 

 

 

۵۳۳.تلاوت
 اگر خواهی شوی محبوب جانان
تلاوت کن کلام و ذکر سبحان
چو توام با عمل با فهم گردد
بود راه نجات و دفع شیطان

 
۱۳۶۱.صبوری
اگر خواهی سعادت در دو دنیا
عبادت کن خدا را ، کسب تقوا
صبوری کن ، صبوری کن ، صبوری
صبوری در مصیبت ، هم بلایا

 


۵۲۸.قادر
ای که هستی قادر و حی و علیم
ما گرفتار هوای نفس و بیم 
تو قدیری و حکیمی در جهان
دست ما گیر ای خداوند کریم

 

 

 

۵۱۸.خلقت
خدا خالق شمس و ماه و جهان
خدا صاحب عرش و فرش خزان
دهد روزی بندگان روز و شب
خدا باعث هستی و روح و جان

 

۵۱۹.اطاعت
اگر خواهی جمال دلربا را
اطاعت کن ولی و مصطفی را
تفکر پیشه کن با زهد و تقوا
اگر عاشق شوی بینی خدا را

 

 

 

۵۱۱.احسان
الهی به شب زنده داران تو
که جز تو نخواهند ، یاران تو
نما لطف  بسیار بر بندگان
کنند شکر نعمت ز احسان تو

 

۵۱۲.کبر
مکن تکیه بر عقل تنها ،  بشر
شود موجب کبر و اندوه و شر
اگرعقل تنها شود رهنما
نبینی تو حق را ورای نظر


۱۳۵۸.عالم غیب
آنچه پنهان است از دید بشر
ماورای جسم می باشد اثر
عالم غیب است اسرار نهان
بر خدا نبود غیابی در نظر

 

۵۰۳.وجود
سیر حق دارد مسیری دلربا
با قبول  دین و ایمان  بر خدا
گر یقین پیدا شود در معرفت
نیست شکی در وجود و ارتقا

 


۴۹۴.پیام
پیام  خداوند دانی که چیست؟
بود آیه هایش ، کلام نبی است
طریق ادا ، وحی پیغمبر است
زبان خدا با محمد علی است


۴۹۱.ضعفا
الهی به آه اسیران و بیچاره گان
تحمل عطا کن بر این بنده گان
گرفتار گشته  در این روزگار
فقیران و پیران و درمانده گان

 

 

۴۹۲.هنر
زمانی که خالق بشر آفرید
کمال هنر را در او  درتنید
تبارک به خود گفت ، صد آفرین
خداوند  روحی در انسان دمید

 

۴۸۱.یوسف
خدا می رهد یوسف از قعر چاه
دهد شوکت وعزت و قدر و جاه
نشاند به تخت و دهد علم خویش
خدا می نماید به او چاه و راه

 

۱۳۵۲.شروع
به نام خدا وند روزی رسان 
 که نامش بود ورد پیر و جوان
شروع کن تلاش و تقلای خویش
به نام خداوند عرش و جهان

۱۳۵۳عزت
شرف و عزت ما در تقواست
از خدا خواه ، که او بی همتاست
هر که را نیست سعادت ، عزت
ذلت و خواری او واویلاست

 


۴۷۸.سیر حق
با قبول  دین و ایمان  بر خدا
سیر حق دارد مسیری دلربا
گر یقین پیدا شود در معرفت
نیست شکی در وجود و رهنما

 

۴۷۹.ثبت
با ترک گنه ، روح و روان شاد شود
با ذکر و دعا ، امید ما یاد شود
اعمال بد و خوب همه گردد ثبت
با هر گنهی حسن تو بر باد شود

 

۴۸۰.خنجر
تا به کی سر خم کنی بر این و آن
می زنی خنجر به جسم و روح و جان
دل چرا بستی به هر کس ، نا کسی
سجده کن بر درگه یزدان ، عیان

۱۳۴۹.شاهد
خدا قادر و شاهد کار ماست    
 خدا وند ناظر به رفتار ماست
بقای جهان پرتوی اذن اوست
کمال و تعالی به پندار ماست

 


۴۷۲.شاهد
آدمی جاهل ز فردای خود است
آنکه می داند خدای واحد است
با توکل کارها ممکن شود
چون خدا دانا و بر ما شاهد است

 

 

 

۴۷۳.نوید
ما نداریم بجز خالق هستی دگری
ما گرفتار زبانیم  و دو گوش و بصری
گاه گوید سخنی ، فتنه کند گوناگون
راه حق جو ، که نوید است و امید بشری

 


۱۳۴۷.گشایشگر
به نام خدا وند کیهان و نور
خدای حکیم و علیم و غیور
  که ذکرش تسلا دهد جان ما
گشاید گره ، از مصائب ، امور

 

۴۴۷.قیاس
جان جانان می شکافد ماه را
عقل و چشم  ما نبیند جاه را
جان ما ناچیز باشد در قیاس
حق تعالی می نماید راه را

 

 

۴۴۸.غیب
اهل دل آگاه بر غیب و شهود
ما چه می دانیم از بود و نبود
انبیا و اولیا خواهان حق
چونکه دل لبریز از باران جود

 

 

۴۴۱.ادب
می شود مشتق  ادب از اسم رب
هست شیطان پیرو خشم و غضب
او دهد نسبت خطایش بر خدا
چونکه شیطان دور باشد از ادب

 

۴۴۲.شکر
شکر نعمت بر همه واجب بود
هر که آرد بر زبان غالب بود
موجب افزایش رزق است و قوت
دان خدا بر مردمان صاحب بود

 

۱۳۴۵.معاش
 موجب افزایش رزق و معاش
در قناعت باشد و کار و تلاش
روزی ما می رسد با امر حق
او مقسم باشد و نالان نباش

 

۴۴۳.علق
آدمی تشکیل گردد از علق
جان بگیرد از خدا رب الفلق
قطره ای وارد شود در هسته ای
چون شود کامل ، بیاید با طلق

 

 

۴۴۴.نی
من کیم روی زمین در کهکشان
من چیم جسمی ضعیف و ناتوان
تو همانند نی ای در دست حق
صوت نی آید به اذن رب جان

 

 


۴۲۵. شب
شب برو در محضر جانان ، خدا
حاجت خود را بیان کن ، با صدا
جان خود را از گناهان بیمه کن
با توسل ، با نیایش ، با دعا

 

۴۱۸.امید
تکیه گاه آدمی دانی خداست
خالق هستی امید و دلرباست
آدمی تعلیم می گردد مدام
یاد گیری بی معلم با خطاست

 

 

 

۴۱۹.علم
علم و دانش از خدای کبریاست
علم بی تعلیم خاص انبیاست
علم ما از عالم و از آدم است
بی تعلم آدمی در قهقراست

 

 

۴۲۰.ادب
هر که خواهد نظر و لطف خدا
بندگی پیشه کند در همه جا
با ادب باشد و با فهم و شعور

تا که بیند اثر ذکر و دعا

 

۲۴۴.راه حق
 تداوم راه ولا، حاجت است

فزون ز ارزش گهر، طاعت است  

هرکه کند راه دگر انتخاب

 از  ره حق  فاصله و غایت است



 

 


۴۰۴.حج
حج تجلی گاه روز محشر است
خود مثالی از سرای دیگر است 
طوف و قربانی ز حج اصغر است
طوف حق اما ز حج اکبر است

۴۰۵ رنج
قدرت حق بی حد و بی انتهاست
هر که با حق نیست در رنج و بلاست
قدرت ما از خدای لا یزال
هر که با حق در بیفتد ، او فناست

 

 

۴۰۶.غضب
هفت شهر عشق چون پیموده شد
سر به خاک دوست هر دم سوده شد
جان رها شد ، گر ز بند نفس پست
دل ز عصیان و غضب آسوده شد

 

 

۴۰۷.اولیا
عزت و شوکت از آن کبریاست
قدرت و حکمت برای اولیاست
اولیا را می دهد قدرت خدا
قدرت حق ذاتی و بی انتهاست

 

 

 


۳۹۸.آرامش
چو خواهی سعادت در این روزگار
مشو غافل از مرگ و از کردگار
توسل، تضرع، به درگاه حق
شود موجب رشد و یابی قرار


۳۹۳.خدا
آن خدایی که پرستیم کجاست؟
 او بود ظاهر و پنهان از ماست
او بزرگ است ، امید من و توست
خلق را هادی و خود نا پیداست

 

 

۳۸۷.روح
تجلی حق ، در صفات خداست
نه در ذات و نه جلوه هاست
ملک می دمد روح را بر بشر
باذن خدا ، آدمی را بقاست

 

 


۳۸۱.کشتی
منشا هر چیز از ذات خداست
قدرت حق در ید و بازوی ماست
ما درون کشتی و بر روی آب
ناخدای ما ، خدای کبریاست


۳۷۷.رزق
می رسد الطاف حق هر روز و شب
پس چرا مایوس و دل گیری ز رب
او دهد جان و دهد روزی تو را
از خدا کن حاجت خود را طلب

 

 

 

۳۷۸.واسطه
من که باشم تا کنم از حق گله
من چرا بی صبرم و بی حوصله
آنچه هستم ، آنچه دارم ، از خداست
هر چه او خواهد شود بی واسطه

 


۳۷۳.پرستش
آن خدایی که پرستیم کجاست؟
آنکه در عالم هستی یکتاست
این جهان آینه ای حق باشد
هر کجا می نگری او پیداست

 

 

۳۷۴. جسم
اثر و نقش خدا در همه جاست
هر طرف می نگری حق پیداست
این جهان جلوه ی حق می باشد
جسم بی جان ،  اثری در رویاست

 


۳۶۷.استجابت
گر بخوانی حق ز اعماق وجود
در قیام و در رکوع و در سجود
نور مطلق ، صاحب فیض و کمال
استجابت می کند ، دریای جود

 

۳۶۴.معراج
عشق حق ما را چه بالا می برد
از زمین تا عرش اعلا می برد
می رود احمد به معراج برین
بین محمد را کجاها می برد

 

 

۳۶۵.بندگی
سوز دل دارند مردان خدا
از گناهان بشر در هر کجا
شادی و شور و نشاط آدمی
بندگی باشد ، چو تسلیم و رضا

 


۳۵۴.نظر
کی کند یزدان نظر بر حال ما؟
کی برد ما را به پیش خود خدا؟
گر تو باشی غمگسار دیگران
دان تو باشی در جوارش در سرا

 

 

۳۵۵.آب حیات
گر شوی عامل به انواع صفات
تو به یاد آری خدا را چون صلات
دان که اعمالت  رضای حق شود
تو بنوشی از کفت آب حیات

 

 

 

۳۵۶.یقین
زیبایی حق نهفته در ذات و کمال
در آینه ی جهان بود حسن و جمال
هر جا نگری ، فقط خدا را بینی
با کسب یقین و معرفت در همه حال

 

 

۳۵۷.فدا
خوشا آنان که در پیش خدایند
شفیق و مهر بان و بی ریایند
ندارند مونسی جز یار محبوب
که جان خود به جانان را فدایند

 

 

۳۴۷.حاکم

وارث عالم فقط یزدان بود
ناجی انسان فقط قرآن بود
حاکم گیتی خدای عالم است
کسب دنیا فانی و خسران بود

۳۴۵.نقش خدا
عجب نقش و نگاری گرد ما هست
عجب نقاش چیره هر کجا هست
شود تحسین ، اگر آنرا کنی درک
به هر چه بنگری ، نقش خدا هست

 

 


۳۴۲.جهان
این جهان با نور حق با ارزش است
کی جهان بی اذن او در گردش است
هستی و عالم ، تجلی خداست
نور یزدان عامل هر چرخش است

 

۳۳۱.پناه
هر که باشد در پناه کردگار
نیست او را غصه و اندوه و زار
می دهد فرمان خدا بر آب نیل
تا که موسی بگذرد از کارزار

 

۳۲۸.دانش

خالق هستی سرا پا دانش است
عامل اصلی هر پیدایش است
نیست در کون و مکان مانند او
درک حق خارج ز فهم و بینش است

 


۳۲۰.ذکر حق
گر بیاری  ذکرحق دائم  به یاد
می شود نعمت فراوان و زیاد
گر یقین پیدا کنی درنقش حق
نیست اندوه و غمی و انسداد

 

۳۱۲.معرفت
الهی تویی مهربان هر زمان
که نزدیک باشی مرا هر مکان
منم غرق در لطف و احسان تو
بخواهم ز تو ، معرفت ارمغان

 

۳۰۱.موج
ما همه موجیم و حق دریا بود
ما همه خاکیم و جان والا بود
جان ز دریا و بود امواج آن
ما همه هیچیم و او یکتا بود

 

۳۰۲ستایش
خالق بی نقش دل را کی برد
حق دهد ما را توان و هم خرد
می نماید خویش را با جلوه ها
تا توانی کن ستایش، چون سزد

 

عامل رشد است ، عشق ایزدی
عشق حق ، بالا برد عقلت بسی
مرکب عقل است ، عشق لا یزال
می کند کامل تو را ، از هر بدی

 

۲۹۴.صراط
سیر حق آرد تو را پیش خدا
در بهشت و در سرایی دلربا
هر که باشد در صراط مستقیم
می رود در نزد محبوبی ولا

 

 

 

۲۹۵.عاشقان
سیر حق باشد به سوی کردگار
می کند ما را فدائی ، بی قرار
آن بود جذاب و باشد دیدنی
عاشقان حق، شفیق و جان نثار

 

 

 

۲۹۶.نی
ای مسافر سیر حق طی کردنی است
نفس را از بیخ و بن پی کردنی است
هفت شهر عشق را پیمودن است
این دل بیمار را ،  نی کردنی است

 

 

 


۲۲۱.مهربان

الهی تو یی مهربان هر زمان   

   که نزدیک باشی مرا هر مکان

منم دور از لطف و احسان تو          

  بخواهم زتو جایگه  در جنان

 


۲۸۷.عمر

عمر من از بی وفایی شد خزان
لطف حق همواره در روح است وجان
من نگردم نا امید از لطف هو
آنچه دارم از خدا گشته عیان

 

 

 

۲۲۲.مست

الهی گشته ام دیوانه و مست  

 چو عاشق مى روم در گوشه ای پست

نبینم جز تو محبوبی دگر را

نمی دانم خدایم را کجا هست

 

 

۲۲۳.عطا

الهی به خون شهیدان قسم

   تو لطفی عطا کن بر این نفس هم

نما راه تقوا و دین بر بشر   

   نگردند گمره در این پیچ و خم

 

۲۲۴.طریقت

  خداوند عالم، حمایت نما

مرا در دو عالم طریقت نما

تویی صاحب علم و دانش بسی

همیشه تویی ناظر و رهنما

 

 

۲۲۵.بندگی

الهی بده بنده را علم و دین 

  تحمل کنم بی وفایی کین

کنم بندگی و اطاعت ز رب   

 شناسم خداوند جان آفرین

 

 

۲۲۶.دلبر

دمادم می روم من خانه ی دوست

بگویم دلبر دیرین من اوست

خداوندا گناهانم بیامرز

لقای حق تعالی دان چه نیکوست

 

۲۱۹.احسان

الهی به شب زنده دار ان تو     

 که جز تو نخواهند یاران تو

نما لطف خود را بر این بنده ها     

  کنند شکر نعمت ز احسان تو

 

۲۲۰.جهل

 الهی به لطفت ، جهان آفرین  

هدایت نما خلق را در حزین

تویی هادی و رهنمای امور

منم جاهل از فهم قرآن و دین

 

 

 ۱۸۰ تسلیم
 هدف از خلقت انسان چو خواهی
    عبادت باشد و زهد الهی
بشو تسلیم در امر الی الله          
   اگر خواهان رشدی و تعالی

۱۶۵.حرف حق
آنچه می گویم بیان وحی و هو
آن رسیده از نبی و آل او
من نگویم بهر خود ، حرف و سخن
گاه می گویم به خود ، کمتر بگو 

 

۱.راهنمای انسان

گفتما ای صنما، راه نما بر انسان
گفت عترت بود و نور جلی در قرآن
گفتمش خلقت انسان چه پیامد دارد
گفت احسن بود و طرد نما هر شیطان

خداشناسی

بخش دوم

مصرع  های بلند

 

بخش دوم

مصرع های بلند

 


۲۱۵.امید

می شود گمراه هر کس ، غیر حق باشد امید
آنکه امیدش بشر باشد ، نگردد رو سفید
هر که امیدش خدا شد ، می شود حق ناجیش
واگذارش می کند حق ، هر که گردد نا امید

 

 

۲۱۶.ناامید
می شود نومید ، آن کس غیر حق دارد امید
وآنکه امیدش خدا باشد ، نگردد نا امید
ناجیش ، باشد خدایش، هر که را امید اوست
چون خدایش واگذارد، او نگردد رو سفید

 

۸۳.حق و باطل
امروز جهان منتظر اذن ظهور است
هر چند عدو صاحب اسباب و شرور است
منکوب نما باطل و حق را بنگر نیک
کین توصیه ی اصلی قرآن و زبور است

۴۶.سر آغاز
سر آغاز هر کار با یاد و نام خداست
خداوند جان آفرین، شاهد کارهاست
شروع کن به نام خدا و توکل گزین
خدا می دهد اذن هر کار و همراه ماست

 

 

۲۴.حکم حق
عمر خود در ره حق طی  و جهان آرا باش
کن تلاشی دو چندان و همی کارا باش
هر که در راه خدا بود یقینا خوشبخت
حکم حق هست تو را هادی و آن اجرا باش

 


۲۳.کلام حق
انچه حق گفت همان گو و همی جویا باش
راه یزدان بنما طی و همانند علی ، مولا باش
حق بیان کرد کلامش به زبان احمد
در دفاع از فقرا یار، همین  حالا باش

 

۲۱.محضر حق
بی صبوری مکن وشکوه نکن والا باش
چرخ گردون نکند رحم به ما , دانا باش
خود بزرگی مکن و لاف مزن در ایام
این جهان محضر حق باشدو با تقواباش

 

 

۲۰.مرد میدان
این جهان جای عمل باشد و هم کار و تلاش
غافل از حق و عنایات مشو، کبری باش
مرد میدان وعمل باش ، چو مردان خدا
کن به تکلیف عمل، مخلص و بی همتا باش

 

۱۸.سر آغاز
آغاز سخن همیشه بسم الله است
خالق به  همه ناظر و او آگاه است
هر کس به خدا تکیه کند پیروز است
دوری بنما ز ناکسان،  بد خواه است

 

 


۱۵.راه حق تعالی

راه حق را بنما طی و همی جویا باش

کن تمنا ز خدا عشق  و د می شیدا باش

این جهان رهگذری باشد و آن زود گذر

توشه ای کسب نما بهر خود و کوشا باش

 

۵.راه مستقیم
بیراهه نرو جان دلم ، راه خراب است

این ره که روی بی ثمر و پست و سراب است 

راهی که خدا گفت و نبی طی بنموده است

راه صلحا باشد و همواره خطاب  است

 

۱۱. عشق
از خدا عشق طلب ، علم طلب هم اسرار
عاملی هست ترا سوی خودش در فکار

دان نعائم همگی  بی حد و بی پایان است
گله از حق منما ، عشق طلب  هم دیدار

 

.اسرار
هر چه خواهی به خدا گو ، غم و هر اسرار
او بود خالق و آگاه به هر سختی کار
حق بود  ناظر و آگاه به اعمال بشر
ز خدا راه طلب ، راه شهیدان هموار

 

۳۵.راه مستقیم

سیر حق دارد سروری جان فزا
جملگی عشق است و نور است و صفا
هر که باشددر صراط مستقیم
می چشد می را ز دست دلر با

 

 

۴۵.سر آغاز
سر آغاز هر کار با ذکر و نام خداست
خداوند ر‌وح و روان، شاهد کارهاست
که ذکرش تسلی دهد، روح و جان تو را
خداوند محبوب و همراه و او آشناست

 

۶۸.جبر و اختیار
حق تا به ابد زنده، جبر است کمال ما
با یاد خدا باشید، خبط است عدول ما
گر هست تو را کاری ، با اذن خدا باشد
چون نیست شوی آنی، جبر است افول ما

 

۷۵.توکل
این همه دلهره از آتی و رخداد نباش
لحظه ای فکر کن و عامل هر باد نباش
تو ممکن کار خلاف و تو مکن هر کاری
جز خدا، دعوی امداد ز افراد نباش

 

۱۰۶.راه یزدان
ای جوانان بر شما گویم یکی حرف حساب
از خدا خواهم که باشد بر شما فصل الخطاب
هرکه کوشد در ره یزدان، بگیرد پاسخش
تا توانی از گناهان عبث، کن اجتناب

 


 
۱۱۷.غفلت
انبیا راه تعالی بنمودند بیان
راه آنان ندارد  خطر و شر و زیان
غافل از حق مشو ای بنده ای امیال زبون
ره شیطان نبرد مقصد  یزدان و زیان

 

۱۱۸.راه شهیدان
ره حق رو ،که بود راه شهیدان و خدا
عاقبت نور خدا بینی و اصحاب ولا
ره حق در همه اوقات عیان می باشد
طی نما راه نبی ، مشی شهیدان هر جا

 ۱۱۹.تقوا
دان سعادت به عمل باشد و تقوای درون
نی سخنرانی و افسانه و امیال زبون
این جهان پر زحوادث بود و جوش و خروش
نیست تقوای الهی به حسادت به سکون

 

 

۱۲۰.توکل
کن توکل به خدا، در همه ی کار و امور
اعتماد است به یزدان حکیم و منصور
با تلاش است تو را رشد و تعالی هر گاه
همتت قرب الهی بود و سعی و عبور

 


۱۲۱.ذات حق تعالی
سالها نزد اساتید ریاضی و علوم
کسب دانش بنمودم چو اعداد و رقوم
ما نیابیم چو ذات احدی را هرگز
لوح محفوظ بود ، نزد امام معصوم

 

۱۲۲.علم
آخر علم بود روشن و آن هم گویاست
وصف خورشید بود سخت ولی آن پیداست
علم ما شرح دهد علم خدا را هر عصر
با ریاضت بشود کشف و هویدا بر ماست

 

 

۱۲۳.حکمت
درس دین را ز بزرگان ادب من دارم
من تلمذ بنمودم همی در عمرم
ره گشا بود مرا شرح و کلام قرآن
از خدا حکمت و دیدار و لقا می خواهم

 

 

۱۲۶.یاد خدا
گفت مولایم علی ، نور خدا
در خصوص عقل و علم و هم قوا
باعث لغزش شود ، بی یاد هو
یاد حق لازم بود در هر کجا

 

۱۲۸.رشد
بی خدایی موجب افسردگی است
دور گشتن از خدا  بیچارگی است
 رشد ما در سایه ای نور خداست
بی خدایی باعث هر تیرگی است

 

 

۱۳۰.یاد هو
باعث لغزش شود ، بی یاد هو
در مصائب می رسد امداد او
خوار گر دد هر که باشد بی خدا
غیر حق پاینده و منجی مجو

 

۱۴۰.نقش خدا
عجب لطفی خدا دارد به آدم
ولی غافل ز اسراریم هر دم
بشر غافل ز الطاف الهی است
خدا همراه و دلسوز است و همدم

 

۱۴۱.تجلی حق
تجلی حق ظاهر است و بود خود نهان
شود جلوه گر در حیات و جهان هر مکان
کند خلق هفت آسمان را خدا ، در سما
سبب شد وجود چنین عرش و هم آسمان

 

 

۱۴۲.آسمان
بگفتا ولی خدا ، نور هستی ، امین
تکان شدید است موجب ، فلک را چنین
بخاری بود روی آب و ‌کف روی آن
سپس آسمان می شود خلق و گردد بهین

 

 
۱۴۳.بخار
چه خوش گفت مولا علی از بخار
بود آسمان نخست ، محکم و استوار
نیاز بشر باشد و  طی ارض
حفاظی بود بر زمین و کند استتار

 


۱۵۷.رحمت

ما بخوابیم و تو هستی بیدار
ما ضعیفیم و تویی خود قهار
ای خدا رحم نما از کرمت
ما بخیلیم و تویی خود انصار

 

 

۱۵۸.پندار
درسوز و گدازیم ، ز کردار
در رنج و عذابیم ، ز گفتار
بر ما بنما عفو خدایا
در غرق گناهیم ، ز پندار

 

 

۱۵۹.اسرار
بیچاره و خواریم، نکردی اظهار
درمانده ز خویشیم، نگفتی اسرار
ای خالق هستی و جهان، ما دریاب
قاصر ز وجوبیم ، ندیدی رفتار

 

 

۱۷۷.لطف حق
خداوندا عطا کن عشق جان سوز 
   ندارد بینوا فهمی دل افروز
گدایت طالب اسرار هستی است
بخواهم لطف تو اندر شب و روز  

 

۲۱۱.آرزو

ما چه خواهیم در این عالم هستی ، شاها
ما گدای شه شاهانیم ، در فکر لقا
این جهان آن خدا  باشد و هم زود گذر
توشه ای کسب نما بهر خود و  شوق ولا

 

۲۴۹.خدا

مبدا هستی خدا و آخر هستی خدا
راه گمراهان جدا و راه خوبان شد جدا
حق بود هم ظاهر و مخفی ز دید بندگان
او بجویی در خود و یابی تو او را هر کجا

 

۲۶۱.نور حق
قبله گاه و کعبه ی مقصودما ، ام القری است
این جهان و آن جهان ، از پرتوی علم الهدی است
نور یزدان منجلی در احمد و قرآن بود
آیه های این جهان و آن جهان ، کشف الدجی است

 

۲۷۱.جدایی
من پیر شدم از غم دوری و جدایی
ای دلبر من ، همدم من ، یار کجایی
مخفی ز منی دلبر دیرین و رفیقم
هر جا اثری از تو ، ولی جای تو خالی

 

 

 


۳۰۷.انیس
چه کنم حرف دلم را بزنم یا نزنم
همرهی نیست که گویم دل پر درد تنم
دل من مخزن درد است نبینم کس را
جز خدا نیست انیسی که بگویم سخنم

 

 

۳۰۸.اسرار
مخزن اسرار حق دانی کجاست
در دل احمد و آل مصطفی است
هر که دریا دل بود با عشق هو
سینه اش مملو ز عشق کبریاست

 


۳۴۰.قدرت

قدرت ما از خدا و عاقبت روزی فناست
قدرت حق لا یزال و بی حد و بی انتهاست
قدرت ما با تلاش و قدرت او ذاتی است
قدرت عالم از او و جمله قدرتها خداست

 

۳۵۹.جلوه
هر کجا می نگرم ، جلوه ی حق را پیداست
جلوه ای از صفت و حکمت او در دنیاست
نقش حق بر در و دیوار عیان می باشد
دست حق جاری و با اذن خدا آن برپاست

 

 

۳۶۱.درگاه حق
من به درگاه شه عرش و سما آمده ام
پیش معشوق و امیر دوسرا آمده ام
بار الها ، به در خانه ای تو چند زنم
به در خانه ای محبوب و خدا آمده ام

 

 

۳۶۲.اسرار
مردان خدا به دیدن یار  خوش اند
از خوردن می ز دست دلدار خوش اند
آنان که اسیر روی معشوق شدند
با اهل دل و رفیق اسرار خوش اند 

 


۳۶۹.تجلی حق
ما به دنبال خداییم ، ولی او با ماست
گهری هست که در عالم هستی پیداست
او بود خالق هستی و جهان پرتوی او 
نتوان وصف خدا کرد، که او ناپیداست

 

 

 

۳۷۵.محبوب
تا نشوی خالص و بی ادعا ، دیدن یزدان محال
گر نبری حبل خویش ، نیست تو را یک مجال
تا نکنی ذهن ز انفاس دون ، خالی و بی محتوا  
دیدن محبوب و یار ، نیست به جز  یک خیال

 

۳۷۶.طی مراتب
گر نبری حبل  خویش ، یوسف کنعان نشوی
تا نکنی صرف وقت ، حافظ قرآن نشوی
با دل بیمار نفس ، طی  مراتب محال
تا نشوی سوی یار ، شاهد یزدان نشوی

 

۳۷۹.تجلی حق
مبدا هستی خدا و آخر هستی خداست
می توان گفتا که او از ابتدا تا انتهاست
خود نمایی می کند در عالم و قرآن وانس
ذکر  یزدان در بیان و در کلام انبیاست

 

 

۳۸۴.ذات حق
آن خدایی که پرستی نتوان وصف نمود
کس ندیده است و نبینند خداوند وجود
آنچه گویند برای من و تو کامل نیست
ذات حق را نتوان یافت، در غیب و شهود

 


۳۹۰.مصیبت
گر عشق  لقا باشد ، سهل است مصیبت ها   
چون در ره یزدانی ، شهد است ملامت ها
بی نور خدا تار است طى کردن این دنیا           
 با هادی و پیغمبر ، سهل است اجابت ها

 

۴۱۰.رنج
دل اگر رنجیده شد ، کی مى توان ترمیم کرد
آدمی چون رانده شد ، کی مى شود تعلیم کرد
در جوار حق شدن ، تسلیم شرط لازم است
روح و جان یاغی بود ، کی میتوان تسلیم کرد

 

 

 


۴۷۷. گوهر
ما به دنبال خداییم ، ولی او با ماست
گهری هست که در عالم هستی پیداست
او بود خالق  انسان و جهان پرتوی او ست
نتوان وصف خدا کرد ، که او ناپیداست

 


۱۳۵۰.بی تاب
 روزی  ما می رسد ، بی تاب و سرگردان نباش
عاقبت باشد خوشی ، نالان و بی ایمان نباش
حق تعالی حامی و هر دم حمایت می کند 
بهر دنیای دنی ، مجذوب و در حرمان نباش

 


۴۸۹.طوف
از قدرت حق بشر بسی حیران است
با اذن خدا هر دو جهان ویران است
مغرور مشو که زندگی چندین  روز
در طوف حرم ، شاه و گدا یکسان است

 

۵۰۷.یزدان
ذکر رحمان الرحیم ، حی و سبحان وکریم
خالق کل و قدیم ، بشنو از رب عظیم
رستگار است در جهان ، در دو عالم همزمان
هر که آرد بر زبان ، نام یزدان حکیم

 

 


۵۳۵.آزادی
کی می شود خدایا ، آزادی و رهایی
بنما طریقتی را ، چون نیست آشنایی
بی تاب روی ماهت ، بهر لقای جانان
در راه عشق و معشوق ، باید  شوی فدایی

 

 

.پروانه
بیرون شو از لاک  درون ، از حبس خود پروانه  وار
تا یار خود پیدا کنی ، مجنون حق  دیوانه وار
دیوانگی در عرف ما ، بیرون شدن از عقل و هوش
منظور ما بی خود شدن ، خواهان حق رندانه وار

 

 

۵۶۵.نردبان
نردبان معرفت طی کردنش هموار نیست
در نگاه عارفان عشقی بجز دلدار نیست
یار و معشوقش بود بی حد و حصر و انتها
در دیار عاشقان دیوانگی پندار نیست

۵۶۳.غفلت
غافل از خویشم و آید چه بلاها به سرم
ز حقایق ز مواهب بشری بی خبرم
بار الها ، به من آمده در کوی رفیق
گوشه چشمی بنما ، تا که نوایی ببرم

 


۵۷۵.اسیر
 چون که من غافل ز خود ، در بند شیطانم اسیر
ای خدا ، من ناتوان با جنگ او ، دستم بگیر
لحظه ای ما را مکن مشغول بر نفس درون
ما دچار غفلت و ضعیفیم ، مغرور و فقیر

 

۵۷۶.فراق
 هر کسی عاشق شود ، در انتظار دلبر است
  فرد عاشق ، کی خطا از دلبرش  را در سر است
 همچو مجنون ، از فراق یار بی تاب و تب است 
سختی آسان می شود ، چون که خدایش اکبر است

 


۶۴۸.حبیب
خود آرایی و خود بینی خطا و خود فریبی است
طلب غیر از خدا واهی و بی جا و غریبی است
تلاش آدمی ، حق جویی و کشف حقیقت
پیام هر حکیم و حق پرست و هر ادیبی است

 

۷۲۱.بی خبری
تو به دنبال خدایی و ز خود بی خبری
گم شدی در خود و از دست بدادی گهری
تو گمی ، خالق تو حاضر و حی و پیداست
تو به بیراه مرو ، تا که بیابی اثری

 


۷۷۹.ذکر حق
قل هو الله احد ، از ازل بود و ابد
ذکر حق جویان بود ، قل هو الله الصمد
کعبه ی دلها تویی ، هر کجا باما تویی
ای توانای حکیم  ، دورمان کن از حسد
 

۷۸۰.ستار
  در غرق گناهیم ، تو باشی غفار 
پوشنده ی رازی ، تو باشی ستار
ما را تو ببخش ، صاحب عفو و کرم
درمانده و هیچیم ،  تو باشی قهار


۹۹۴.جستجو
عبد می گوید خدا ، هر لحظه می خواند تو را
 نفس می گوید چرا ، در رنج باشیم و بلا
عقل می جوید تو را ، از قعر دریا تا سما
نفس می سازد جدا ، هم حب و هم عشق خدا

 

۹۹۵.سبقت
با نور خدا ، در دل و جان ،  یار ربودیم
یاری که برد سوی خودش ، خوب ستودیم
چون عشق خدا را به دل و جان بخریدیم
در طی هدف ، سبقت و پیشی بنمودیم

 

 

۹۹۷.امید
ما نداریم بجز خالق هستی دگری
ما گرفتار زبانیم  و دو گوش و بصری
راه کج کی برساند ، من و تو در بر دوست
راه حق جو ، که نوید است و امید بشری
 

۹۹۰.مبدا هستی
مبدا هستی خدا و آخر هستی خداست
می توان گفتا که او از ابتدا تا انتهاست
خود نمایی می کند در عالم و قرآن وانس
ذکر  یزدان در بیان و در کلام انبیاست

 


۱۰۴۷.ثبت
ثبت در عالم شود ، ظلم و ستم در هر مکان
مهربانی و محبت ، ماندگار است هر زمان
آنکه ماند حق تعالی، مابقی فانی شود
 ماندگار است عشق خالق بر خلایق درجهان 

 
 

۱۰۵۱.تابع عشق
 خلق ما  ، رفتن و بر گشتن ما از ازل است
رنج ها دارد ، و طی کردن آن با  عمل است 
تابع  عشق عجب تابع  پر پیچ  و  خمی  است
هفت  خوان  دارد ،  و  رفتن به فراز کتل است  

 

 

۱۱۰۵.گرفتاری
بار الها ، تو کریمی و رحیمی و عظیم
بار الها ، تو رئوفی و امیری و علیم
گوشه ی چشم بنما بر ضعفای محروم
ما فقیریم و گرفتار و اسیریم و ندیم

 

۱۱۰۶.دل
بار الها، دل من عاشق و شیدای تو شد      
  عاشق چشم و لب و روی شکوفای تو شد
من ندانم تو کجایی ، به چه تشبیه شوی 
 گر ببینم رخ تو ، کوی دلم ، جای تو شد

 

                       
۱۱۰۷.کرب و بلا
بار الها ، سفر کرب و بلا می خواهم
   بار الها ، دل پر نور و صفا می خواهم
تو مرا عاشق و هم شیفته ی خود گردان    
   سفر عشق و زیارت به خدا می خواهم

 

                   
۱۱۰۸.
بار الها، به در خانه ی  حق  چند زنم    
 تا گشایی در خود ، بلکه ندایی شنوم
بار الها ،به من آمده در کوی رفیق            
   گوشه چشمی بنما، بلکه نوایی ببرم

 

 ۱۱۰۹.  بارالها         
بار الها، تو کریمی و رحیمی و عظیم  
بار الها، تو رئوفی و امیری و علیم
تا به کی سرور ما غایب و ما محرومیم
 ما فقیریم و گرفتار و اسیریم و ندیم  

 


 

 

 

۱۱۵۶.عهد و پیمان
   روح باشد ماندگار و جسم  بی جان  می رود 
   عهد و پیمان  ماندگار ، و  عمر هر آن می رود 
علم باشد ماندگار  و ثروت از کف رفتنی است
آنچه  ماند کار خیر است ، مابقی  دان  می رود

 

۱۱۵۷.آسابش
 کاخ و ویلا   کی دهد آرامش روح و روان
مال و ثروت کی دهد خوشبختی پیر و جوان
 می دهد آسایش و لذت به ظاهر مر تو را
 رو به دنبال کمال و معرفت  در هر زمان

 

 

۱۱۵۸.عاشق
 هر کسی عاشق شود ، در انتظار دلبر است
  فرد عاشق ، کی خطا از دلبرش  را درسر است
  همچو مجنون ، از فراق یار بی تاب و تب است 
سختی آسان می شود ، چونکه خدایش اکبر است

 

 

۱۱۶۳.تحسین
وقتی که شوی تنها ، جز حق نکنی تمکین
  وقتی که شوی با حق ، مردم کنند تحسین
پس حق بودت کافی ، در عالم دون خاکی  
  دل بستن غیر از حق ، هر گز ندهد تسکین

                     
۱۱۶۴.ترس
گر بترسی از کسی ، گردی گریزان از جفا    
   گر بترسی از خدا ، گردی چنان سوی خدا
دان سپاس بی کران ، مخصوص ذات کبریاست  
      چون تو کل بر خدا گردد ، نمی گردی رها

 

 

 

 

                               
۱۱۶۶.کارخدا
دانی  که خدا چه گفته و چه کرده و چه می کند  
دانی که خدا چه پوشد و چه خواهد و چه می دهد
او رزق دهد ، غصه خورد ، هر چه بخواهد گردد   
 همواره خدا عیب تو و عیب همه می پوشد

                         
 

۱۱۶۷.دلهره
   سبب دلهره و غصه ی بی جا از چیست ؟
عامل این همه بی تابی و بی خوابی از کیست؟
    دل ببر پیش خدا ، بهر سکون و تسکین
گر شود خانه ی دل خانه ی حق ، یک غم نیست

 

 

۱۲۸۳.رستگاری
بشنو از رب عظیم ، خالق کل و قدیم
هر که آرد بر زبان ، نام یزدان حکیم
رستگار است در جهان ، در دو عالم همزمان
تا ابد دارد حیات ، حی و سبحان و کریم
 

۱۲۶۰.فراموشی
یاد قیامت و مرگ ، هر گز  تو را فراموش
یاد  خدا  نگردد ، در ذهن ها فراموش
احسان به مردمان هم ، سر لوحه ی مسائل
هر کار نیک و خوبی ، باید  ز ما فراموش
 

۱۲۹۲.توکل
جز توکل بر خدا سرمایه ی در کار نیست
هر که را باشد توکل ، کار او دشوار نیست
با امید حق  تعالی ،  کی بشر تنها  شود
در گلستان طبیعت ، هر گلی بی خار نیست

 

۱۲۵۹.مراحل عشق
مبدا عشق بود ، ذات خداوند مجید
اثر عشق بود ، شادی و اخلاق و امید
مظهر عشق علی باشد و زهرا معشوق 
 راوی عشق بود ، شافع و منجی و حمید
....



 



 

 

 

 



 

 



 



 

 



 



 

 

 



 



 



 



 

 

 



 



 

 



 

 

 



 



 



 



 

 

 

فصل اول

اصول دین

۱.توحید

 

 

.توحید


چون که خود گفتی به سوی من بیا
هر کجا باشی بیایم ای خدا
گرچه راهت روشن است بر خالصان
اذن تو خواهم امید و رهنما

 


ای خدای بی نیاز و چاره ساز
مرکب معراح من باشد نماز
چون مسافر سوی کوی دلبرم
من گنه کارم عطا بنما جواز

 


همچو مرغی در میان آسمان
بل ببینم  جلوه ای از آن جهان
یا بجویم روی ماهت در لقا
زانکه باشی دلربا و دلستان

 


آرزو دارم که گردم یک نفس
لحظه ای آزاد از بند قفس
تا ببینم نور ذات ایزدی
خالق یکتا تویی ای دادرس

 


هادی این ره مرا پیغمبر است
کاو مراد و مقتدا و رهبر است
چون چراغی راه را روشن کند
او امین و مرشد و هم داور است

 


اندر این ره پستی و بالا بود
کی رسد هر کس که بی تقوا بود
من خطا کار و گنه کار و فقیر
هر که با یزدان بود والا بود

 


چون قیامت گشت و هنگام حساب
روز فصل آید شود گاه جواب
خود تو می بخشی گناهان مرا
نامه ام خالی بود از هر ثواب

 


من به امید تو این ره آمدم
در پی فضل تو آگه آمدم
لیک در پیشت کنون شرمنده ام
سوی یکتا گوهر و شه آمدم

 


من که دانم کرده ام با خود جفا              
  شرمسارم در حضورت ای خدا
تو عظیمی و کریمی و رحیم
خود تو می بخشی جفاها هم خطا

 


این مسافر کی به مقصد می رسد
تا دمی کاو دل بر این دنیا نهد
زرق و برق این جهان مانع شده
ای خدای واحد و یکتا احد



 

 

 

توحید(۱)
چون که خود گفتی به سوی من بیا
هر کجا باشی بیایم ای خدا
گرچه راهت روشن است بر خالصان
اذن تو خواهم امید و رهنما

توحید(۲)
ای خدای بی نیاز و چاره ساز
مرکب معراح من باشد نماز
چون مسافر سوی کوی دلبرم
من گنه کارم عطا بنما جواز

توحید(۳)
همچو مرغی در میان آسمان
بل ببینم  جلوه ای از آن جهان
یا بجویم روی ماهت در لقا
زانکه باشی دلربا و دلستان

توحید(۴)
آرزو دارم که گردم یک نفس
لحظه ای آزاد از بند قفس
تا ببینم نور ذات ایزدی
خالق یکتا تویی ای دادرس

توحید(۵)
هادی این ره مرا پیغمبر است
کاو مراد و مقتدا و رهبر است
چون چراغی راه را روشن کند
او امین و مرشد و هم داور است

توحید(۶)
اندر این ره پستی و بالا بود
کی رسد هر کس که بی تقوا بود
من خطا کار و گنه کار و فقیر
هر که با یزدان بود والا بود

توحید(۷)
چون قیامت گشت و هنگام حساب
روز فصل آید شود گاه جواب
خود تو می بخشی گناهان مرا
نامه ام خالی بود از هر ثواب

توحید(۸)
من به امید تو این ره آمدم
در پی فضل تو آگه آمدم
لیک در پیشت کنون شرمنده ام
سوی یکتا گوهر و شه آمدم

توحید(۹)
من که دانم کرده ام با خود جفا              
  شرمسارم در حضورت ای خدا
تو عظیمی و کریمی و رحیم
خود تو می بخشی جفاها هم خطا

توحید(۱۰)
این مسافر کی به مقصد می رسد
تا دمی کاو دل بر این دنیا نهد
زرق و برق این جهان مانع شده
ای خدای واحد و یکتا احد



 

 

 

باسمه تعالی
اشعار توحید

.تسبیح
 گر درک کنی شمس و قمر پر نورند
در روز و شبان منشا خیر و دورند
عالم همه  تسبیح خدا می گویند
گر درک کنی جن و بشر مسرورند

 

۱۱۱۸کعبه
خانه ی حق قبله گاه مسلمین
مامن امن و سرای مومنین
اولین خشکی دنیا مکه است
بهترین معبد ، برای اهل دین       
 

۱۰۶۸.ترک عبادت
با ترک عبادت ، ز خدا دور شوی
از نور خدا خارج و مغرور شوی
شیطان بنگر ، که رانده ی حق گردید
در محضر حق ذلیل و مهجور شوی

 

 

۱۰۵۳.سرخوردگی
درآن وقت دشمن ز ما دیده شست
که ایمان راسخ ز مردم بجست
بجز حی مطلق ، خدای علیم
مرو نزد نامحرمان از نخست

 

۷۳۸.حضور حق
دل خسته و جان خفته و ما سرگردان
حق شاهد و ما غافل و سست و نالان
عمری به هدر رفت و ندیدیم خدا را
او حاضر و ما غایب و مست و حیران 

سراینده
دکتر علی رجالی

خدای مهربان(۱)
ای رفیق جمله خوبان ،  ای خدای مهربان
تو عظیمی و کریم ، صاحب عرش و جهان
نیست چیزی از تو  مخفی، می بری رنج و بلا
تو بری از ما مصائب ، تو مغیث و مستعان

خدای مهربان(۲)
ای امید بینوایان ، تو قدیم و لایزال
تو خدای جن و انسان ، تو عزیز و ذوالجلال
این جهان و آن جهان آید به امرت چون  پدید
تو رها از آب و نانی ، تو غنی و بی مثال

خدای مهربان(۳)
ای یگانه خالق عالم ، صفای باغ و بستانی
نگار دلستان ما ، غفور و حی و سبحانی
شود جاری روان آبی ،  به دشت و کوی و صحراها
امید مردمان باشی، انیس روح و هر جانی

 

خدای مهربان(۴)
تو ورای عقل و درکی ، تو نشان بی نشانی
تو ورای ذهن و حدسی ، تو بری ز هر گمانی
نتوان ز وصف یزدان ، چو منی کند بیان آن
تو عیان و هم نهانی ، تو وجود لامکانی

خدای مهربان(۵)
چو منی اسیر نفس است ، تو رئوف و مهربانی
به زبان بی زبانی ، تو انیس و هم زبانی
تو امید و جان  مائی، نروم به جای دیگر
ز سرای کوی و درگه ، تو مرا ز خود نرانی
خدای مهربان(۶)
ورای عقل و هر درکی، خدای بی نشان است
ورای ذهن و هر حدسی، خدای بی گمان است
ندارم من تصور از وجودت ، جز به گفتار
ورای فهم و هر وهمی ، خدای بی کران است

خدای مهربان(۷)
ورای جسم و ترکیبی ، خدای  بی مثال است
ورای ختم  و نابودی ، خدای لایزال است
نمی گنجد خدا در ذهن و در جسم خلایق
ورای شکل و تمثالی، خدای بی جمال است
 

خدای مهربان(۸)
خداوندا ، بری از عیب و نقص  و ناتوانی
تویی آگه به اسرار خلایق ، هر زمانی
تویی واجب وجود و یکه و باقی به عالم
تو مخفی از خلایق از ملائک در جهانی
 

خدای مهربان(۹)
من گنه کارم خدایا ، توبه ی ما را پذیر
ما گرفتار هوائیم ، دست بی دستان بگیر
این هوای نفس دون و افعی جان همچنان
کرده ما را در غل و زنجیر ، مغلوب و اسیر

خدای مهربان(۱۰)
نتوان خدا ببینی ، به دو چشم خویشتن آن
دل اگر خدا شناسی  ، دل خود براق گردان
بنما دل و روان را ، چو مرآت صاف و روشن
به یقین اگر رسیدی ، همه چیز  نقش سبحان

 



 

 

 

 

۲.نبوت

باسمه تعالی
اشعار نبوت

نبوت(۱)
نیاز ما به وحی است و امامت
محمد آخرین پیک رسالت
توسل بر نبی و آل احمد
هدایت می کند ما را ز غفلت

 

 

 
نبوت(۲)
خدا گوید سخن بر کل امت
تعقل را نمی باشد کفایت
نیاز آدمی ما فوق عقل است
نبی روشن کند شمع هدایت

 

 

.نبوت(۳)
اطاعت از نبی امر ی خدایی است
رهایی از خود و کفر و جدایی است

دو بال عقل و ایمان می برد عرش
رهایی از قفس دل را شفایی است
 

.نبوت(۴)
شده نازل کتاب حق به تدریج
بود بعثت زمان نشر و ترویج
نزول دفعی قرآن شب قدر
کلام حق سراسر نور و تهییج

 

.نبوت(۵)
علت بعثت بود نشر پیام
از  طریق مصطفی بهر نظام
یاد نعمت های حق بر مردمان
با تذکر با نمایش با قیام
 

نبوت(۶)
معجز ختم رسل ، در آیه هاست
در کلام حق مبین و ره گشاست
بی مثال است و نیاید مثل آن
تهفه ی پروردگار جان فزاست

 
 

 
نبوت(۷)
معجزه باشد کتاب مصطفی
جاودانه باشد و پر محتوا
می کند تبیین حقوق مردمان
هست قرآن منجی و نور خدا

 

 

نبوت(۸)
بر امام و بر نبی شمس الهدی
می شود ابلاغ از سوی خدا
در خصوص دین اسلام و جهان
زنده گردان کل عالم  هر کجا

 

 
نبوت(۹)
مصطفی دارد صفاتی این چنین
اهل تقوا باشد و پاک و متین
هادی است و مهربان و بی ریا
حامی قشر ضعیف است و امین

 

 

نبوت(۱۰)
با قیام مهدی صاحب زمان
آخرین دین خدا اندر جهان
می شود احیا و می گردد قبول
می شود دین خلایق بی گمان

 

نبوت(۱)
السلام ای مشعل نور یقین
باعث هستی و ختم المرسلین
هادی مردم ز بیراه تویی
نور چشم انبیا و مسلمین

نبوت(۲)
تا پیمبر در جهان مشهور گشت
دین حق در لامکان چون نور گشت
دعوت اسلام بر شاهان شود
شد فراگیر و جهان مسرور گشت

نبوت(۳)
تا قیامت دین تو بر پا بود
مکتبت تا حشر پا بر جا بود
دین تو کامل ترین ادیان بود
ماندگار و در جهان والا بود
نبوت (۴)
با قیامت بت ز کعبه رانده شد
قبله گاه مسلمین پاینده شد
گشت حیدر جانشین احمدی
خلق را انعام دیگر داده شد

نبوت(۵)
ای محمد نور چشم انبیا
مظهر احسان و ایمان و عطا
منجی مردم تویی در معرفت
صاحب مهر و محبت بی ریا
 

نبوت(۶)
ای محمد مظهر خلق کبیر
صاحب حمد و مقامی بی نظیر
خلق را منجی ز گمراهی تویی
مظهر آئینه شاهی امیر

نبوت(۷)
ای محمد نور چشم مسلمین
معدن جان را تویی در ثمین
ای وجودت معدن اسرار حق
آن تجلی گشته در اصحاب و دین

نبوت(۸)
ای محمد ای شه اسلام و دین
وی که داری نور حق را در جبین
شیعه با قرآن و عترت زنده است
نور یزدان منجلی بر مومنین

نبوت(۹)
ای محمد ای مرا آرام جان
گنج رحمت طایر خلد آشیان
کعبه ی اهل کمال و معرفت
قبله ی جان ها تویی نور جنان

نبوت(۱۰)
مشعل تو در زمین و آسمان
می درخشد همچو خورشیدی عیان
نام پاکت روح را مرحم بود
افتخار آدم و جن و جهان

۴۴.زیارت جامعه
جامعه آئینه ی آل علی ، نور خداست
آن کلام انبیا باشد، بیان اولیاست
جامعه از بهر شیعه، یک دعا در ظاهر است
می کند تبیین اصول دین و آن ارکان ماست

سراینده
دکتر علی رجالی

۳.معاد

 

باسمه تعالی
اشعار معاد
۱۰۲۶.اعمال
 دانی که چه چیز تا قیامت با ماست
اعمال مفید تا نهایت با ماست
علمی که شود چراغ و شمع دگران
با دادن سود بینها یت با ماست
 
 

۱۰۳۸.مرگ
دانی که چه چیز تا قیامت با توست
اعمال نکو  تا نهایت با توست
با مرگ نهی هر آنچه داری با خویش
تا قبر رفیق با محبت با توست


 

۹۸۱.اندیشه
تا توانی بندگی را پیشه کن
در جوانی تا توانی توشه کن
تا بری در سن پیری بهره اش
در امور آخرت اندیشه کن

 

 

 

معاد

روز رستاخیز می باشد معاد
آن قیامت باشد و گردد مراد
مردگان دارای جسم اند و حیات
حق تعالی می کند آن را به یاد
 

روز محشر باشد و وقت حساب
هرکسی بیند عذاب خود عقاب
خوش به حال مردم نیکو سرشت
سیرت پاک است دور از هر عذاب

 

بعد توحید است تاکید خدا
بر معاد و روز پاداش و جزا
هر چه کاری می کنی آن را درو
نیست فرصت بر خلایق در ادا

 

ربع آیات است در بحث معاد
تا نباشد شک و تردید و عناد
در خصوص روز عقبی روز خیز
هر کسی بیند سزای خود جهاد
 

چه خوش گفت مولا علی این پیام
که رحمت شود شامل هر کدام
چو دانی کجایی ،کجا می روی
کجا بوده ای در جهان و نظام 

 

خدا گفت بر مردمان این چنین
همه زنده گردند در واپسین
شما مرده بودید قبل حیات
نمودیم  زنده ز خاک و زمین

 

حیات بشر از ازل بود نی ز ناف
سپس مرده گشتیم نبود گزاف
ندانم چگونه ، ندارم به یاد
نگوید خدا حرف ناحق  خلاف

 

 

حیات و ممات است بعد از وفات
همه مرده گردند بعد از حیات
ولیکن شهیدان حق زنده اند
نبینیم آنان به چشمان چو ذات

 

نبی گفت در مرگ جعفر چنین
بدیدم ورا با دو بالی وزین
ملائک بود همره آن جناب
نباشد ورا سوی جنت حزین

 

 
چه خوش گفت باقر  ولی خدا
که موت است خواب و بگیری فرا
ولی طول آن تا قیامت بود
بود روز خیز  و ببینی جزا

 

 

 
 

 

معاد(۱)
گفت پیغمبر که نور سر مد است
نام پاکش مصطفی و احمد است
در قیامت حضرت رب عزیز
می کند پرسش ز عمر و امجد است

معاد(۲)
ابتدا از گوهر عمر گران
می کند پرسش ز هر پیر و جوان
مرمر جسمت چه سان فرسوده ای
چون نمودی طی دوران در جهان

معاد(۳)
ثروتت را چون بدست آورده ای
در کدامین راه مصرف کرده ای
مهر ورزیدی تو بر آل رسول
یا که در نفی ولی دل برده ای

معاد(۴)
بین سلیمان با ملک دارد سخن
در خصوص قبض جان از جسم و تن
چهره ات بنما تو اندر این جهان
تا که عبرت آن شود  بر مرد و زن

معاد(۵)
گر فرو آیم ز بهر قبض جان
آن نباشد بر همه یکسان ز آن
بستگی دارد به ایمان و شعور
چهره ام گه مخفی است و گه عیان

 

معاد(۶)
چهره ام بر مردم صاحب کمال
باعث حیران شده اندر جمال
لیک چون بر اهل جور آیم فرود
قابل رویت نباشد ، عرض حال

معاد(۷)
چون گنه قلب تو را تسخیر کرد
ذکر حق کی بر دلت تاثیر  کرد
هر که نفس خویش را درمان نکرد
کی درون و جان خود  تدبیر کرد

معاد(۸)
اژدهای نفس گر گردد رها
موسیی باید که گیرد اژدها
تا عصایی سازد و آید بدست
پس مکن آن را رها  با ادعا

معاد(۹)
گفت مولایم حسین بر اهل جور
قبل هر فسقی ز رزق حق مخور
گر توانی شو ز ملک حق برون
نیک دانم می بری آن را به گور

معاد(۱۰)
رو به جایی تانبیند حق تو را
گر توانی جان مده در این سرا
وانگهی باشد تو را سوی گناه
خوب می دانم نداری این قوا

 

 

۸۱۹.خود گذشتگی
خوشا آنان که ایمان در قیامت
رهاشان کرده از فهوای غفلت
برای کسب فیض  نور سرمد
گذشتند از خود و دنیا و ثروت

 

۷۶۳.فراخوان
در قیامت می شود محشر به پا
مردگان را زنده می سازد خدا
می شود غوغا به پا با امر حق
دان خدا قادر به احضار شما
 

 

 ۶۹۸.علم
دانی که چه چیز تا قیامت با توست
اعمال مفید تا نهایت با توست
علمی که شود چراغ و شمع دگران
با دادن سود بی نهایت با توست

 

۱۳۴۶.روز رستاخیز
به نام خدا وند علم و کتاب
خداوند روز عقاب و حساب  
رسد وقت موعود و وقت معاد
بود پرسش و پاسخ و گه عذاب

 

سراینده
دکتر علی رجالی

۴.عدالت

 


باسمه تعالی
اشعار عدالت
عدل

خدا  آگاه و دانا بر حقایق
نکرده  ظلم و جوری بر خلایق
خدا عادل بود در قسط و دادش
بود آگاه بر میل و سلایق
 

مسلمان را اصول دین نیاز است
به تحقیق و عمل  ما را جواز است
فروع دین بود اعمال مذهب
نماز و صوم و حج ما را فراز است

 

عدالت نیست معنایش مساوات
عدالت ضد ظلم است و خسارات
اگر دیدی که هر کس  جای خود بود
شده عدل و عدالت هم مراعات

 
 

اگر جاری شود عدل و عدالت
نباشد ظلم و جور و هم جنایت
نمی بینی فقیری یا گرسنه
شده تاکید در قرآن ، روایت

 
 

اگر لازم شود حکم قضاوت
تامل کن تو در حفظ عدالت
خدا خشنود گردد زین عمل بیش
نما در حکم و گفتارت رعایت

 

مکن اندر امانت نقض پیمان
مگو حرفی برون از امر یزدان
عدالت پیشه کن در هر اموری
نشان معرفت باشد ز انسان

 

 

شهادت ده به عدل و هم عدالت
به آنچه دیده ای گو ، کن حمایت
عدالت پیشه گان مرضی حق اند
مکن ظلم و تعدی در قضاوت

 

ستایش کرده حق عدل و عدالت
نکوهش کرده ظالم را ز غایت
بپا دارید عدل و قسط خالق
ملالت کرده او ظلم و جنایت

 

مصادیق عدالت بی شمار است
رهایی از گناهان و فشار است
گهی شخصی بود گه اجتماعی
رواج و رونق  کسب است کار است

 

رعایت کن عدالت بر یتیمان
تهی دستان بود تاکید قرآن
عدالت گر شود جاری نباشد
فقیری در جهان حتی بیابان

۲۸.عدالت
پرچم عدل به پا گردد و با تقوا باش
بهر آن روز مهیا و همی کوشا باش
پرچم عدل به پا گردد و مهدی آید
بهر آن روز مهیا و همی کوشا باش

 

.عدل و انصاف
مردم بیچاره را یاری کن و کاهل نباش
بهر فردایت بکن کاری، خودت سافل نباش
با مصاف دیگران پرهیز از اجحاف کن
در عدالت عامل و از بندگی غافل نباش

 

عدالت(۱)
گفت پیغمبر که مهدی وارث ما در جهان
بهره ها دارد ز اجداد خود و پیغمبران
صاحب علم و مقام است و کمالات و ادب
می کند بر پا عدالت ، مهدی صاحب زمان

عدالت(۲)
خلق عالم را بود هادی و  منجی توامان
منتقم باشد امام و صاحب کون و مکان
می دهد تشکیل حضرت دولتی وقت قیام
تا شود برچیده هر ظلم و خیانت بی امان

عدالت(۳)
یا ابا صالح نما رویت به مردم در جهان
آمده در کل ادیان الهی نامتان
او امام و رهبر کل جهان است و بشر
زین سبب گویند او را صاحب امر و زمان

عدالت(۴)
مهدی است افشاگر و هادی برای بندگان
می شود اتمام حجت  بر همه پیر و جوان
حجت حق گر نماید عدل خود را او به پا
نیست مسکین و فقیری با قیامش در جهان

عدالت(۵)
شیعیان در انتظار منجی خلق جهان
کی شود مقدور روی بی مثال و هم نهان
یکصد و هشتاد و دو القاب دارد آن امام
این ز آیات است و تعبیر و بیان خبرگان

عدالت(۶)
تویی جانشین خدا در تمام جهان
نباشد جهان بی امام و ولی هر زمان
تویی حجت و قائم و مظهر اهل بیت
گشایش روا کن به مردم ، امید نهان

عدالت(۷)
گر حجت حق آید ، دنیا شود گلستان
باشد اجازت آن، در دست حی سبحان
از جان و دل دعا کن ، شاید امام آید
با انقلاب مهدی، سر را رسان با سامان

عدالت(۸)
از مکه او بیاید، با اذن و حکم یزدان
تو بهتربن نویدی، بر دیدگان انسان
حجت برای مردم، حجت تمام کرده
از حق طلب نمائید ، اذن قیام جانان

عدالت(۹)
ای غایب از نظر ها، بنمای فهم قرآن
من عاشق نگاهت، ای پادشاه خوبان
شرح دعای ندبه، خود باز گو برایم
ذکر دعای حضرت، فیضی دهد فراوان

عدالت(۱۰)
ای وارث محمد، زیبای خوب رویان
تو آیت غدیری، محبوب هر مسلمان
نامت عجین به عدل است، بر پا نما حکومت
قدری تفقدی کن، آرامش دل و جان

 
 

سراینده
دکتر علی رجالی

۵.امامت

 

باسمه تعالی
اشعار امامت

۱۰۹۵.خون
شیعه با خون ولایت بیمه شد    
تا قیامت دین حق پاینده شد
دین حق با خون شیعه زنده است
شیعه از ظلم و جفا رنجیده شد
 

۱۰۰۴.‌ولایت
ما شیفتگان حرم و کوی ولایت
باشیم به فرمان ولی رهبر امت
در جبهه بیرونی و در عرصه ی داخل
آماده جان بازی و ایثار و شهادت

 

 

امامت(۱)
محمد با علی از صادقینند
نبوت با امامت اصل دینند
ولایت گوهر و نور هدائی است
ستونی بهر دین رکنی رکینند

امامت(۲)
خداوند احد وعده نموده است
حکومت با ولایت را ستوده است
حکومت غصب گشته در امامت
  خلافت حق مولا را ربوده است
 

امامت(۳)
ولایت همچو چادر بهر دین است
که قرآن را نگهبانی امین است
ولایت زنده با اشک بتول است
امامت همچو در روی نگین است

امامت(۴)
نبوت بی ولی ماوای ندارد
ولایت بی علی معنی ندارد
محبت بر علی حب خدائی است
تشیع بی علی مبنا ندارد

 

امامت(۵)
ولایت ریشه و اصل عمود است
چو سدی پیش افکار جمود است
شده ظلم و خیانت بر امامت
علی خیبر گشا و در گشود است

امامت(۶)
امامت رهنمای شیعیان است
که وصل ایزدی ما را در آن است
ولایت با نبوت نور واحد
مسلمان در پناهش در امان است

امامت(۷)
ولایت حافظ راه نبوت
تجلی گشته در قرآن و عترت
امامت حامی دین است و قرآن
دهد ما را کمال و رشد و عزت

امامت(۸)
چو قرآن با نبی نور جنان است
ولایت نور چشم شیعیان است
اطاعت از ولی کار خدائی است
امامت ناجی پیر و جوان است

 

امامت(۹)
ولایت محور دین و رسالت
علی و فاطمه قلب امامت
ولایت حافظ ناموس و جان است
دعا کن بر فرج ، روح ولایت

 

امامت(۱۰)
چو وصف اصل و فرع دین نمودی
تو آئینی ز احمد را سرودی
اگر چه حق مطلب بیش از این است
چه رازی را به دل از او شنودی

 

سراینده
دکتر علی رجالی
 
 

 

 

 

باسمه تعالی
۱.اشعار نماز


زیارت نامه ی یزدان نماز است
وصال ایزدی ما را جواز است
نمازی خوان چو مولا گر توانی
عبادت با خدا راز و نیاز است

 

 


اگر مایل به وصل ذوالجلالی
اگر خواهان یزدان و جمالی
نمازی خوان که مولا خواند آنرا
اگر راغب به رشدی و کمالی
 

 


امشب همه در راز و نیاز ند
در مسجد و محراب و نمازند
بر دلبر خود عشق بورزند
هم ناله و در سوز و گدازند

 


آنکه ضایع می کند حق صلات
کی بنوشد از لبش آب حیات
 حق آن بر بندگان سنگین بود
یاد یزدان موجب قرب و ثبات
 


پانزده رنج و بلای  جانگداز
آیدت گر سست انگاری نماز
اندر این دنیا و اندر  آخرت
گر نباشد با خدا راز و نیاز

 
 

 

 

گفت پیغمبر به زهرا این سخن
در خصوص امر حق بر مرد و زن
در خصوص جان و قرآن و نماز
تا که امت بشنود از جان و تن

 

 


پانزده رنج و بلای جانگداز
آیدت گر سست انگاری نماز
کس نگوید جز محمد این سخن
کن عبادت با خدای بی نیاز

 

 

 


سه به قبر و سه به حشر آید تو را
قبر تو در ظلمت و ضیق و چه ها
شش به عالم سه به وقت مردنت
جملگی رنج است و خسران و بلا

 

 


بی نماز آخر ز کف ایمان دهد
تشنه و خوار و گرسنه جان دهد
کسر عمر و رزق و خشم کردگار
می شود او را دچار و آن دهد

 


نبی گفتا ستون دین نماز است
که معراج مسلمانی نیاز است
چو خوانی روح تو آید به پرواز
نیاز آدمی در ذکر و راز است

 

 


مجو جز ذکر حق چیزی تو بهتر
اگرچه باشد آن همسنگ گوهر
سراسر راز هستی در نماز است
مجو جز ذکر حق چیزی تو برتر

 


نمازی خوان چو مولا گر توانی
که تیر از پا کنند و خود ندانی
نمازی خوان چو مولا گر توانی
که تیر از پا کنند و خود ندانی

 


نماز است ارتباط حق و انسان
که واجب گشته آن بر هر مسلمان
خدا نازل نموده بهر هر کس
متاعی چون گوهر دری چو فرقان

 

 


نماز با ولایت روشنایی است
وصول کردگار و دلربایی است
نماز بی امامت لهو بازی است
توسل بر ائمه خود رهایی است

 

 


اگر مایل به وصل  ذوالجلالی
وگر راغب  به رشدی و کمالی
به موقع خوان نمازت را تو ای دوست
مقدم در امور است و وصالی
 


نماز است ارتباط حق و انسان
که واجب گشته  آن بر هر مسلمان
دهد آرامش و تسکین بشر را
ادایش موجب لطف است و احسان

 
 


آنکه ضایع می کند حق صلات
کی بنوشد از کفش آب حیات
حق آن بر بندگان سنگین بود
اول وقت است ما را باقیات

 
 

 


نماز است عامل دوری ز خسران
انیس قبر و نور  دل بود آن
چراغ رهنما و زینت ماست
بهای جنت است و عز انسان

 
 


عبادت ذکر تنها با خدا نیست
پیمبر گفت ، در دین انروا نیست
عبادت را بود اعمال ظاهر
نماز و صوم و حج هم در خفا نیست

 


وقت سحر است ، خیز از بهر نماز
با یار قدیم خود ، دمی راز و نیاز
در خلوت و تنهایی ، با یار سخن گو
هنگام سفر ، به نام او کن آغاز

 
 


نماز است عامل دوری ز خسران
انیس قبر و نور  دل بود آن
چراغ رهنما و زینت ما
بهای جنت است و عز انسان
 

 


آنکه ضایع می کند حق صلات
کی بنوشد از لبش آب حیات
 حق آن بر بندگان سنگین بود
یاد یزدان موجب قرب و ثبات

 
 


عبادت ذکر تنها با خدا نیست
پیمبر گفت ، در دین انروا نیست
عبادت را بود اعمال ظاهر
نماز و صوم و حج هم در خفا نیست

 
 

 


نماز با ولایت روشنائیست
وصول کردگار و دلربائیست
چو خوانی روح تو آید به پرواز
مقدم در امور زندگانیست

 
 


نماز با ولایت، روشنایی است
وصول کردگار و دلربا یی است
ولایت ریشه و اصل و عمود است
نماز بی ولایت، لهو و بازی است

 
 


عامل خوشبختی و رفع نیاز     
در ستایش با خدای چاره ساز             
باعث کسب کمال آدمی
  در نماز است ، در نماز است ، در نماز

 
 


بر خیز ز خواب ، وقت دیدار شده
برخیز و بخوان ، که حق خریدار شده 
صبح است و کنون وقت نماز است تو را
برخیز و ببین ، جهان پدیدار شده

 


وقت سحر است ، خیز از بهر نماز
با یار و شفیق خود ، دمی راز و نیاز 
در خلوت و تنهایی خود ، یار طلب کن
وقت سفر است ، خیز  از بهر جواز 



 


جمعی که همیشه سر فرازند                              
   در محضر حق به ذکر و رازند 
   دائم به نیایش و عبادت              
  مشغول  ریاضت و نمازند

 


امان از دست بی دینی ، برد تا قعر گمراهی
نگو ترک نمازت را ، نکن دیگر تو کوتاهی
نماز شب کمی بگزار، خدایت دوست می دارد
کلید گنج خوشبختیست، همین ورد سحرگاهی

 
 

 


۲.اشعار روزه

۱۱۷۹.روزه
روزه تنها آب ناخوردن که نیست
ره بسو ی سفره نا بردن که نیست
روزه تمرین جهاد اکبر است
روزه در خوابیدن و خوردن که نیست

 

۱۱۲۷.عید فطر
سی روز گذشت و عید فطرت آمد
پاکی روان و ترک  ظلمت  آمد
شیطان هوس اسیر ما بود ، به بند
شادی و سرور بی  نهایت  آمد

 

۹۳۷.اعیاد
بهترین آیین و جشن بی نظیر
عید قربان باشد و فطر و غدیر
عید دیگر مبعث پیغمبر است
عید پاکی ها و عید دلپذیر
 

 

روزه(۱)
روزه ذکر است و دعا و رمز و راز
صوت قرآن با صدایی دلنواز
روزه تمرین جهاد اکبر است

ناله کردن همره سوز و گداز

 

روزه(۲)
دعوت خاص خدا ماه خداست
در ضیافت جملگی نور و صفاست
چشم و گوش و دل شود دور از خطا
روزه یکسان ساز فقر است و غناست

 

روزه(۳)
روزه حکمت را دو چندان می کند

جسم و جان را پاک و درمان می کند
معرفت را روزه افزایش دهد
باغ دل را نور افشان می کند

 

روزه(۴)
روزه مخصوص مسلمانان که نیست
در مرام و دین ما خسران که نیست
روزه شیطان را به زندان می برد
در ضیافت غفلت و حرمان که نیست

 

 

روزه(۵)
روزه تمرینی برای آدم است
روح را آرام بخش و مرهم است
جسم چون بار ریاضت می کشد
عشق یزدان مرهمی بر هر غم است

 

 

روزه(۶)
روزه داری در طریق سالکان
باعث رشد و کمال بندگان
روح را ،صیقل دهد راز و نوا
نفس دون تسلیم می گردد ز آن

 

 

روزه(۷)
روزه ما را جای والا می برد
همچو مرغی سوی بالا می برد
تا که گیری مزد و پاداشی مزید
آدمی  را  عرش  اعلا می برد

 

روزه (۸)
روزه تنها آب ناخوردن که نیست
ره به سوی سفره نا بردن که نیست
خواندن و فهمیدن قرآن نکوست
طی دوران کردن و مردن که نیست

 

روزه(۹)
روزه در آئین عیسی آمده
در کتاب اهل ترسا آمده
بیمه می گردد حواس آدمی
روزه در آئین موسی آمده

 

 

روزه(۱۰)
روزه انسان را به یاد حق برد
قلب را تسکین و آرامش دهد
عزت انسان فزون گردد همی
موجب رشد و سعادت آن بود


 

۸۲۹.ضیافت
دعوت خاص خدا ، ماه خداست
در ضیافت ، جملگی نور و صفاست
نفس را مدفون کند ذکر و دعا
روح تو مهمان خاص کبریاست

 

 

۸۳۰.روزه
روزه ذکر است و دعا و رمز و راز
یاد معبودی که باشد بی نیاز
خواندن و فهمیدن قرآن نکوست
با صدای دلنشین و دلنواز 

 

 

۷۶۸.عید فطر
الهی فطر ما را کن تو فاطر
نما ایمان ما را سخت و فاخر
سرای حق بود دلهای مو من
دلم گردد سرای نور طاهر

 
 

 

۷۷۰.ماه رمضان
 عجب ماهی است این ماه عبادت
مه ارض و سما و قدر و‌ رحمت
بود ماه خدا و عشق و تقدیر
دهد آرامش و صبر و طهارت

 

۷۵۲.انزوا
عبادت ذکر تنها با خدا نیست
پیمبر گفت ، در دین انروا نیست
عبادت را بود اعمال ظاهر
نماز و صوم و حج هم در خفا نیست

 


 

۷۱۸.روزه
روزه تنها آب نا خوردن که نیست
ره بسو ی سفره نا بردن که نیست
روزه تمرین جهاد اکبر است
روزه در خوابیدن و گفتن که نیست

 
 

سراینده
دکتر علی رجالی

 

باسمه تعالی
اشعار خمس 

خمس(۱)
خمس واجب می شود بر گنج و مال
آن بود مازاد از خرجت به سال
خمس دارد منفعت ، در کسب و کار
تا که گردد مابقی پاک و حلال
خمس(۲)
خمس دارد هر غنیمت در جدال
کن ادا در زندگی ، گردد حلال
کشف معدن یا جواهر عمق آب
می شود مشمول خمس لایزال

 

خمس(۳)
مال آغشته به شبهه یا حلال
خمس دارد تا شود پاک و زلال
این بود فتوای عالم مجتهد
مستمندان را بود بهره ز مال

 

خمس(۴)
خمس گردد بر دو قسمت در ادا
بر ضعیفان و فقیران هر کجا
سهم سادات است بخشی از دیون
مرجع تقلید می گوید تو را

 

خمس(۵)
در فروش ملک بر صاحب کتاب
خمس آن باید ادا گردد حساب
کافر ذمی شود صاحب بر آن
این بود رسم تملک در صحاب

 

 

خمس مال(۶)
مالک اصلی خدا باشد نگر
پس چرا دلواپسی در این گذر
کسر یک پنجم ز مالش اندک است
او دهد مال و بگیرد ای بشر

 

خمس(۷)
آزمایش می شود انسان به مال
گه مقام و شهرت و گاهی جلال
خمس باشد امتحانی بر بشر
در خصوص ثروت و مال و منال

خمس(۸)
خمس باشد لازم و امر خداست
پشتوانه مالی دین و رواست
در قیامت می شود اندوخته
آن کلید روزی و کاری ولاست

 

خمس(۹)
خمس باشد واجب و مشکل گشاست
بر یتیمان و فقیران  آن رواست
سوره ی انفال دارد آیه ای
می کند تاکید آن را ، از خداست

 

خمس(۱۰)
زکات و خمس از ارکان دینند
نماز و روزه چون سلطان دینند
رهایی از دل و حق یتیم است
   فرامین خدا فرمان دینند

 

بسمه تعالی
اشعار زکات
 

زکات(۱)
زکات مال از بهر عموم است
ادا ناکردنش خبط و حرام است
فقیران بهره مند گردند بی شک
ادایش لازم و رسم و رسوم است

 

زکات(۲)
زکات علم در نشر علوم است
که نشرش افتخار مرز و بوم است
مفید است کسب علم و نور ایمان
که نقشش موجب رشد عموم است

زکات(۳)
زکات چهره در پاکی نهان است
عفاف بانوان دری گران است
جلال و منزلت یابد ز پوشش
ز چشم ناکسان زن در امان است
 

زکات(۴)
زکات هر که را در رزم باشد
گذشتن از خطای خصم باشد
نباشد لذتی بهتر ز بخشش
که بخشش در بزرگان  رسم باشد

زکات(۵)
عبادت گرچه در خمس و زکات است
ولیکن راز هستی در صلات است
نماز است ارتباط حق و انسان
نجات هر کسی در ارتباط است

زکات(۶)
زکات مال از بهر فقیر است
کمک بر بینوایان و اسیر است
اسیر از پرتوش آزاد گردد
ثوابش بی حد و اجرش کثیر است

زکات(۷)
زکات چهره در پاکی نهفته است
عفاف بانوان دری نسفته است
جلال مرتبت یابد زنان را
حیای بانوان کاری خجسته است
 

زکات(۸)
چو راز هستی و ما در صلات است
هم آبادی مسجد در زکات است
ز بهرش نیست فقر  و نیست ذلت
همان مسجد که خود باب نجات است

 

زکات(۹)
زکات بی نیازی، شکر نعمت
بود در صرفه جویی و قناعت
اگر خواهی نگردی خوار و مفلس
قناعت کن ، رعایت کن ، کفایت

 

زکات(۱۰)
زکات پدر بر پسر در علوم
مجاز است و نیکوست بهر عموم
که دانش تو را زنده سازد ز جهل
به مقصد برد علم دین و نجوم

 

 



 

۶۱۰.زکات
این مقام دنیوی دارد زکات 
گشته واجب بر شما همچون صلات
چند روزی این امانت دست توست
تا توانی خدمتی کن  در حیات

 
 

سراینده
دکتر علی رجالی

 

 
باسمه تعالی
اشعار حج

۱۱۳۰.حج
حج تجلی گاه روز محشر است
 وحدت و همبستگی  دیگر است
حج امید و شور و شوق و بندگیست
جلوه ای از طوف حق را در بر است

۱۰۷۸.عید قربان
عید قربان شد عزا بر مسلمین  
حاجیان قربانی قرآن و دین
عده ای را با جفای خود هلاک    
 ناتوانی شد عیان از کفر و کین

۹۶۱.حج
 حج مطار مومن خوش سیرت است
آن خلوص است و صفا و قدرت است
حاجیان را خانه ی حق قصر نیست
بل نمودی از حضور امت است
 

 

حج(۱)
گفت مولایم رضا اسرار حج
می شود تاکید بر اشعار حج
هست اعلام برائت از ستم
نیست تاخیری  روا در کار حج

حج(۲)
حج فقط سعی و طواف  و قصر نیست
حاجیان را خانه ی حق قصر نیست
حج نشان دین ابراهیمی است
منحصر بر دوره و یک عصر نیست

حج(۳)
حج طواف سنگ بر دیوار نیست
جز رضای ایزدی در کار نیست
یادی از آئین ابراهیمی است
طوف حق می باشد و انکار نیست

حج(۴)
کعبه از مهر و محبت  پا گرفت
  از ولایت و ز نبوت پا گرفت
کعبه قربانگاه اسماعیل دل
 باشهادت ها ، عنایت پا گرفت
 

حج(۵)
حج طواف خالق یکتا بود
شکر معبودی که بی همتا بود
حج رها کردن بود امیال را
دل سپردن بر خدا والا بود

حج(۶)
طوف و قربانی ز حج اصغر است
طوف حق اما ز حج اکبر است
حج خلوص است و صفا و عزت است
دل بریدن از خود و هم پیکر است

 

 

حج(۷)
حج بی اخلاص باشد بی جواب
گوئیا تشنه لبی سوی سراب
حاجیان را رمی شیطان ها به سنگ
دور گشتن از خطایا از حجاب

حج(۸)
حج تجلی گاه رو  محشر است
خود مثالی از سرای دیگر است
حج نمودی از حضور امت است
چون قیامت در نظر هم باور است

 

حج(۹)
حج نمودی از حضور امت است   
 حج مطار مومن خوش سیرت است
جامه ی احرام خود باشد کفن
آخرین تن پوش ما در خلقت   است

حج(۱۰)
هفت را باشد نشان بر مسلمین
چون نماز و حسن خلق و اصل دین
کعبه از مهر و محبت پا گرفت
نیست فرقی در فرق یا مومنین

۴۲۹.اعمال حج
حج فقط سعی و صفا و قصر نیست 
حاجیان را خانه ای حق قصر نیست
 حج طواف خالق یکتا بود  
طوف حق در یک زمان یا عصر نیست

     
۱۰۷۷.اعمال حج
عید قربان را عزا کردند ، در اعمال حج    
 عده ای از  حاجیان مردند ، در اعمال حج
مهدی زهرا بگیرد ،  انتقام  غاصبان 
کشته ها پیش خدا خرسند ، در اعمال حج        

 
 

سراینده
دکتر علی رجالی

باسمه تعالی
 اشعار جهاد
 

جهاد(۱)
گفت پیغمبر به همراهان خویش
جنگ سختی هر کسی دارد به پیش
جنگ با نفس پلید و دون خود
سخت تر باشد ز پیکار و چه بیش

جهاد(۲)
نفس باشد منشا جرم و خطا
می کند مکر و بلای جان ما
نفس را کشتن جهاد اکبر است
با ریاضت ممکن و دارد صفا

 

جهاد(۳)
نور عالم ، خاتم دین مبین
در نبردی با عدو گفتا چنین
جنگ با دشمن جهاد اصغر است
دشمن اصلی درون و در کمین

جهاد(۴)
نفس انسان سرکش و طغیان گر است
ذکر حق آن را علاجی برتر است
کار نیکو نفس را طاهر کند
معرفت در خلق و خو را مظهر است

جهاد(۵)
سیرت پاک است چون لوحی زلال
سیرت نیکو کجا دارد ملال
هست تقوا فضل انسان را ملاک
تا توانی کسب بنما ، چون کمال

جهاد(۶)
کار زشت اما به سان لکه ای
قلب را تاریک سازد لحظه ای
کار نیکو مثبت و باقی بود
باعث شادی شود هر خنده ای
 

جهاد(۷)
در  قیامت نامه ی اعمالتان
می شود حاضر ، همه احوالتان
انچه مخفی بود ظاهر می شود
بررسی گردد همه  افعالتان

جهاد(۸)
گر به دست راست گیری نامه را
خود نشانی بر عمل دارد ترا
دست چپ گیرند افراد پلید
نامه ی احوال خود ، اندر سرا
 

جهاد(۹)
نامه ی اعمال اصحاب یمین
نور گردد پیش روی و در جبین
چون منافق می کند آن را طلب
پاسخی گیرد که آن جو در زمین

جهاد(۱۰)
نردبان کار نیک و کار خیر
زهد و تقوا و عمل باشد نه غیر
کشتن نفس از امور اعظم است
با ریاضت ، با عنایت ، نی ز دیر
 

۷۳۶.جهاد اکبر
 بد ترین دشمن به ظاهر اصغر است
ترک آن ما را جهادی اکبر است
بدترین دشمن تو را خود خواهی است
  دل به یزدان گر سپاری  بهتر است

 
 

سراینده
دکتر علی رجالی

 

باسمه تعالی
اشعار امر به معروف

۷۹۵.تذکر
تذکر باعث رشد و فلاح است
چو امر و نهی منکر هم مباح است
خوشا آنان که دارند وسعت دل
تذکر عامل  رشد و صلاح است 

 
 

alirejali.blog.ir

امر به معروف(۱)
امر بر معروف و نهی کار زشت
دانه ای ماند برای کار و کشت
زنده می سازد اصول و فرع  دین
می کند تاثیر در جان و سرشت

امر به معروف(۲)
امر بر نیکی و احسان بس سزاست
موجب خشنوندی فرد و خداست
امر بالمعروف و نهی منکرات
خدمتی بر مردم و آن هم رواست
 

امر به معروف(۳)
چو امر و نهی را پاینده کردی
تو گویی امتی را زنده کردی

نمودی راه خوبان راه یزدان
ز گستاخی رها و بنده کردی

 

امر به معروف(۴)
تذکر باعث رشد و کمال است
چه کس را موجب رنج و ملال است
تعالی بشر در امر و نهی است
بدون آن خیال و آن محال است

 

 

امر به معروف(۵)
کمال و عزت ما در شهادت
نمی گردد نصیب هر جماعت
چو غافل گردی از امر به معروف
جوامع می شود خالی ز غیرت

 

امر به معروف(۶)
اگر دیدی خلاف شرع و عفت
اگر داری تو ایمان و شجاعت
نباشی بی طرف یا بی تفاوت
تذکر ده به خاطی با لطافت

 

امر به معروف(۷)
مسیر عشق بی رنج و جفا نیست
کلید رستگاری  بی ولا نیست
قیام نینوا امر به معروف
طی این ره طریقی بی بلا نیست

 

امر به معروف(۸)
پی امر به معروف است قرآن
دهد ما را بشارت امر یزدان
جوامع پیکری یکسان و واحد
تذکر باعث دوری ز خسران

 

 

امر به معروف(۹)
اگر چه امر و نهی منکران سخت
ولی اجرش زیاد و از خدا هست
اثر دارد اگر جمعی کنند آن
مگو آن بی اثر باشد چو بن بست

 

امر به معر وف(۱۰)
اگر دیدی نهایت رنج و چاه است
لجاجت باعث سختی راه  است
پذیرا شو بیان رهنما را
مده بر خود خسارت، چون گناه است

 
 

باسمه تعالی
اشعار نهی از متکر

نهی از منکر(۱)
تذکر می دهی بر مردمان بیش
ملالت می کنی بر ناکسان بیش
مشو غافل ز احوال خود و نفس
زنی خنجر به روح و هم روان بیش

 

نهی از منکر(۲)
گهی باعث شود تا دل شود ریش
نداری دانش برخورد هم کیش
گهی گردد تذکر خارج از عرف
شود بدتر ز اول چون بود بیش
 

 

نهی از منکر(۳)
مکن با نام دین و نام قرآن
گروهی خارج از دین و پریشان
محبت چاره ساز و دل پذیر است
کلید بی بدیل و عشق جانان

 

نهی از منکر(۴)
تجسس بی دلیل و کشف  آنها
بود کاری خطا ، خارج ز تفوا
بپرهیز از تجسس ، کار شخصی
گناه است و شود خاری به دل ها

 

نهی از منکر(۵)
مکن عیب خلایق را دو چندان
گهی ظاهر بود گاهی چه پنهان
خلایق را نباشند پاک و معصوم 
گهی ناخود شود کاری ز انسان

 

 

نهی از منکر(۶)
امر بر معروف و نهی منکر ات
از مصادیق جهاد است در لغات
چون دفاع از ارزش است و از مرام
واجب است همچون جهاد و هم صلات

 

 

نهی از منکر(۷)
نهی قلبی در دل و بی زاری است
نهی دیگر در نگار و خواری است
نهی سوم با زبان و گفتگوست
نهی آخر در تصادم کاری است

 

 

نهی از منکر(۸)
اگر اسلام باشد در خطر بیش
شهادت حافظ آئین و هم کیش
بود نهی نظام سلطه و وقت
نباشد گفتگو کافی ز تشویش

 

 

نهی از منکر(۹)
نگاه دین و یزدان  در جماعت
نباشد منفعت بر خویش و عزلت
همه اعضای یک پیکر ز جودند
اگر امری شود بهر سلامت

 

نهی از منکر(۱۰)
نگاه دیگری باشد فقط خویش
ندارد غصه ی انسان و هم کیش
پسندیده نباشد در مذاهب
نمی خواهد خدا مسکین و درویش

۷۴.نهی از منکر
نهی از منکر نما، نالان ز تعبیرش نباش
امر حق را گو مداوم، بهر تاثیرش نباش
جان فدا کن در ره یزدان و تو آزاده باش
نفس راسرکوب و بر خود تیغ شمشیرش نباش

 

 
سراینده
دکتر علی رجالی

 


باسمه تعالی

اشعار تولی

 
تولی(۱)
اگر خواهی دو عالم  نور و عزت
اگر مایل به کسب علم و حکمت
بود در حب یزدان و ولایت
بجو در هستی و قرآن و عترت

 

اگر حب علی داری به دل دوست
بدان ارزنده و باشد چه نیکوست
که حب مرتضی حب هدائی است
یگانه مجری میزان حق  اوست

 

به جرم حب حیدر بس خطا شد
زدند زهرای اطهر بس جفا شد
ندارد ارزشی دنیای فانی
علی نامش دو عالم بس بقا شد

 

اگر حب علی در دل نداری
بدان اندر دو عالم پست و خواری
بود حب علی حب خداوند
بدون عطرت و قرآن چه داری

 

همه عالم فدای نام مولاست
امیرالمومنین مقصود و والاست
ولایت بی علی معنی ندارد
علی شیر خدا هم کفو زهراست

 

بدان نور خدا و نور خاتم
بود نور علی  نور دو عالم
کند نور ولایت راه روشن
زداید غصه و افسردگی غم

 

 

اگر حب علی داری تو در دل
همان نور جلی داری تو در دل
به مقصد می رسد هر کس در این راه
بدان راه ولی داری تو در دل

 

هرکس که محبت و تبرا دارد
در حق طلبی سلاح مولا دارد
همواره کند ز دین حمایت مولا
هر چند شود ظلم ، خدا را دارد

 

 

خورشید سعادت است حضرت
چون نور حقیقت است حضرت
سر چشمه ی حکمت است مولا
دان گنج محبت است حضرت

 
تولب(۱۰)
دوستی  با مردمان بهر خداست
دشمنی با ناکسان بهر خداست
حب و بغض ما بود از بهر او
همنشینی با کسان بهر خداست

 

 

سراینده

دکتر علی رجالی
 

باسمه تعالی
اشعار تبری
 

تبری(۱)
تبری جستن از ابلیس و شیطان
یهودیان ناقض  عهد و پیمان
شده تاکید در قرآن و آیات
شود لعنت ز سوی هر مسلمان

تبری(۲)
خدا لعنت نموده قوم طاغوت
گهی دارد بیان و گاه مسکوت
طرفداران طاغوت اند ملعون
نگردی در قضاوت تار و مبهوت

تبری(۳)
هر آنکس می کند ظلم و خیانت
هر آن کس می زند تهمت سعایت
خدا لعنت نموده این گروهان
بود کاری خطا و آن جنایت

تبری(۴)
گروهی دیگری را حق تعالی
نموده حق بیان با شرح والا
هر آن کس می دهد آزار امت
خدا لعنت نموده جملگی را

تبری(۵)
هر آن کس می کند کتمان خدا را
به آیات الهی و رسول و انبیا را
چو کفار یهودی  ،  بت پرستان
خدا لعنت نموده آن جفا را

تبری(۶)
خدا لعنت نموه قوم ایلات
نگنجد در کلام و چند ابیات
نمودند صید ماهی روز شنبه
تخطی شد ز فرمان و اشارات

تبری(۷)
گروه جبت ، چون شیطان پر ستان
کنند جادو و سحر و  نقض پیمان
ندارند ارزشی نزد خداوند
نگوهش گشته در آیات قرآن
 

تبری(۸)
هر آن کس می زند تهمت به انسان
دهد آزار افراد مسلمان
خصوصا بر زنان پاک دامن
خدا لعنت نموده کفر و عصیان
 

تبری(۹)
عذابی سخت دار د عاد و  اقوام
ز نافرمانی یزدان به هر نام
اگر چه صاحب شوکت  به ظاهر
ولی معدوم می گردد ، سر انجام

تبری(۱۰)
مصادیق تبری دان زیاد است
تبری جو ز کافر ، ارتداد است
ثوابش چون تولا کم نباشد
نگردد از غلط آن از عناد است

 

سراینده
دکتر علی رجالی

 

 

 

 

 

 

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

اشعار نماز

باسمه تعالی
اشعار نماز

۱۱۱۵.زیارت نامه خدا
زیارت نامه ی یزدان نماز است
وصال ایزدی ما را جواز است
نمازی خوان چو مولا گر توانی
عبادت با خدا راز و نیاز است

 

۱۱۰۰.دیدار
اگر مایل به وصل ذوالجلالی
اگر خواهان یزدان و جمالی
نمازی خوان که مولا خواند آنرا
اگر راغب به رشدی و کمالی
 

۱۰۰۸.شب قدر
امشب همه در راز و نیاز ند
در مسجد و محراب و نمازند
بر دلبر خود عشق بورزند
هم ناله و در سوز و گدازند

 

۹۱۱.حق نماز
آنکه ضایع می کند حق صلات
کی بنوشد از لبش آب حیات
 حق آن بر بندگان سنگین بود
یاد یزدان موجب قرب و ثبات
 

۹۱۳.رنج
پانزده رنج و بلای  جانگداز
آیدت گر سست انگاری نماز
اندر این دنیا و اندر  آخرت
گر نباشد با خدا راز و نیاز

 
 

 

نماز (۱)

گفت پیغمبر به زهرا این سخن
در خصوص امر حق بر مرد و زن
در خصوص جان و قرآن و نماز
تا که امت بشنود از جان و تن

نمار(۲)
پانزده رنج و بلای جانگداز
آیدت گر سست انگاری نماز
کس نگوید جز محمد این سخن
کن عبادت با خدای بی نیاز

نماز(۳)
سه به قبر و سه به حشر آید تو را
قبر تو در ظلمت و ضیق و چه ها
شش به عالم سه به وقت مردنت
جملگی رنج است و خسران و بلا
نماز(۴)
بی نماز آخر ز کف ایمان دهد
تشنه و خوار و گرسنه جان دهد
کسر عمر و رزق و خشم کردگار
می شود او را دچار و آن دهد
نماز(۵)
نبی گفتا ستون دین نماز است
که معراج مسلمانی نیاز است
چو خوانی روح تو آید به پرواز
نیاز آدمی در ذکر و راز است

نماز(۶)
مجو جز ذکر حق چیزی تو بهتر
اگرچه باشد آن همسنگ گوهر
سراسر راز هستی در نماز است
مجو جز ذکر حق چیزی تو برتر

 

نماز(۷)
نمازی خوان چو مولا گر توانی
که تیر از پا کنند و خود ندانی
نمازی خوان چو مولا گر توانی
که تیر از پا کنند و خود ندانی
نماز(۸)
نماز است ارتباط حق و انسان
که واجب گشته آن بر هر مسلمان
خدا نازل نموده بهر هر کس
متاعی چون گوهر دری چو فرقان

نماز(۹)
نماز با ولایت روشنایی است
وصول کردگار و دلربایی است
نماز بی امامت لهو بازی است
توسل بر ائمه خود رهایی است

نماز(۱۰)
اگر مایل به وصل  ذوالجلالی
وگر راغب  به رشدی و کمالی
به موقع خوان نمازت را تو ای دوست
مقدم در امور است و وصالی
 

۷۹۱.نماز
نماز است ارتباط حق و انسان
که واجب گشته  آن بر هر مسلمان
دهد آرامش و تسکین بشر را
ادایش موجب لطف است و احسان

 
 

۷۹۳.اول وقت
آنکه ضایع می کند حق صلات
کی بنوشد از کفش آب حیات
حق آن بر بندگان سنگین بود
اول وقت است ما را باقیات

 
 

 

۷۶۷.خسران
نماز است عامل دوری ز خسران
انیس قبر و نور  دل بود آن
چراغ رهنما و زینت ماست
بهای جنت است و عز انسان

 
 

 

۷۵۲.انزوا
عبادت ذکر تنها با خدا نیست
پیمبر گفت ، در دین انروا نیست
عبادت را بود اعمال ظاهر
نماز و صوم و حج هم در خفا نیست

 

۷۶۰.سحر
وقت سحر است ، خیز از بهر نماز
با یار قدیم خود ، دمی راز و نیاز
در خلوت و تنهایی ، با یار سخن گو
هنگام سفر ، به نام او کن آغاز

 
 

۷۲۲.نماز
نماز است عامل دوری ز خسران
انیس قبر و نور  دل بود آن
چراغ رهنما و زینت ما
بهای جنت است و عز انسان
 

 

۶۹۹.نماز
آنکه ضایع می کند حق صلات
کی بنوشد از لبش آب حیات
 حق آن بر بندگان سنگین بود
یاد یزدان موجب قرب و ثبات

 
 

۵۰۲عبادت
عبادت ذکر تنها با خدا نیست
پیمبر گفت ، در دین انروا نیست
عبادت را بود اعمال ظاهر
نماز و صوم و حج هم در خفا نیست

 
 

 

۴۳۰.نماز
نماز با ولایت روشنائیست
وصول کردگار و دلربائیست
چو خوانی روح تو آید به پرواز
مقدم در امور زندگانیست

 
 

۲۹۸.ولایت
نماز با ولایت، روشنایی است
وصول کردگار و دلربا یی است
ولایت ریشه و اصل و عمود است
نماز بی ولایت، لهو و بازی است

 



 

 

۱۲۳۸.خوشبختی
عامل خوشبختی و رفع نیاز     
در ستایش با خدای چاره ساز             
باعث کسب کمال آدمی
  در نماز است ، در نماز است ، در نماز

 
 

۱۱۳۷.نماز صبح
بر خیز ز خواب ، وقت دیدار شده
برخیز و بخوان ، که حق خریدار شده 
صبح است و کنون وقت نماز است تو را
برخیز و ببین ، جهان پدیدار شده

 

۱۱۳۹.سحر
وقت سحر است ، خیز از بهر نماز
با یار و شفیق خود ، دمی راز و نیاز 
در خلوت و تنهایی خود ، یار طلب کن
وقت سفر است ، خیز  از بهر جواز 



 

۱۳۲۴.سر فرازی
جمعی که همیشه سر فرازند                              
   در محضر حق به ذکر و رازند 
   دائم به نیایش و عبادت              
  مشغول  ریاضت و نمازند

 

۵۰.بر پایی نماز
امان از دست بی دینی ، برد تا قعر گمراهی
نگو ترک نمازت را ، نکن دیگر تو کوتاهی
نماز شب کمی بگزار، خدایت دوست می دارد
کلید گنج خوشبختیست، همین ورد سحرگاهی

 


 

سراینده
دکتر علی رجالی

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

 
باسمه تعالی
اشعار امام موسی کاظم(ع)

۲۵۵.امام موسی کاظم
می شوم در سوگ آن دردانه شب ها بی قرار
با نماز خاصه ات عالم شود شب زنده دار

مذهب شیعه به صبرت می شود برجا همی 
کاظمین چون می روی،هر دیده باشد اشکبار

امام رضا(۱)
زاده ی موسی ابن جعفر نور  چشم حیدر است
او بود شمس الشموس و نور حق را مظهر است
ملجا درماندگان است و پناه بی کسان
چنگ زن بر مرقدش ، زیرا شفیع محشر است

 

امام موسی کاظم(۱)
گر بخواهی رمز و اسراری فراوان در دعا
کن قرائت یک مناجات و نیایش با خدا
حضرت موسی ابن جعفر می کند راز و نیاز
او به یاد آرد خدا را در ستایش هر کجا
 

امام موسی کاظم(۲)
در رهایی و برون رفت از خفا و انزوا
می نماید او مثل ها در حیات و بر شما
ای که بیرون آوری اندر میان سنگ وخاک
یک درختی  راکه گردد در پی امرت به پا
 

امام موسی کاظم(۳)
از خدای خود طلب کرده رهایی از جفا
کن اجابت حاجتم را، ای خدای جان فزا
آن امام متقی دارد تقاضایی ز حق
حاجت خود رانماید،بعد آن حمد و ثنا

امام موسی کاظم(۴)
مطمئنم گر بخواهی، من بگردانی رها
او بود در حصر هارون ، امر حق گردد ادا
حق پذیرد حاجت حضرت ، کند آزاد وی
لیک هارون می کند او را شهید و شد رضا
 

امام موسی کاظم(۵)
حق رهاند چون منی ، از بند و گردم من رها
مغفرت خواهم خدایا، گر بود لغزش مرا
تو مبرا از عذابی، تو امامی و شفیع
چون که معصومی و دوری از گناهان و خطا
 

امام موسی کاظن(۶)
ایمنی بخشی خدایا، تو بیامرزی مرا
من نکردم در اطاعت خود پرستی و خطا
من موحد هستم و یکتا پرست و حق پرست
تو عظیمی و کریمی و رحیمی بهر ما
 

امام موسی کاظم(۷)
می نماید او سخن از رزق و از روزی ما
مطمئن است از خدایش، می دهد رزق ورا
گاه باشد مستقیم و گه طریقی بی گمان
تکیه گاهم باشد وتنها  امیدم هر کجا
 

امام موسی کاظم(۸)
هفتمین اختر بود آگاه از بند و جفا
این پیام احمد است بر آن امام و مفتدا
گفت هارون قاصدی آمد به خوابم با سلاح
کن رها فورا امام هفتم از رنج و بلا

امام موسی کاظم(۹)
می کند کاظم عبادت قبل هر ذکر و دعا
حاجت خود را سپس گوید با نام خدا
رو به قبله می رود بعد از طهارت هم وضو
تا کند باحق مناجات و نیایش در خفا

امام موسی کاظم(۱۰)
گفت کاظم با خدای خود چنین در انزوا
در خصوص یک جنین در حال رشد و در خفا
طفل را بیرون کنی از پرده ای اندر رحم
می کنی او را رها در قید و بندش از خفا

 
سراینده
دکتر علی رجالی

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

 

باسمه تعالی
اشعار امام جعفر صادق(ع)

۱۱۱۷.عمر طولانی
چه خوش گفت صادق به اصحاب کیش
که نیکی نما قوم و فرزند خویش
رضای خدا دارد و خلق را
کند عمر انسان فزون و چه بیش

 

۸۷۳.امام جعفر صادق
السلام ای صاحب تفسیر دین
صاحب علم و کمال عالمین
مذهب شیعه به نامت مفتخر
ای فقیه و مقتدای مسلمین

 

۸۷۴.امام صادق
شهر علم با دست فرزند علی
بار دیگر همچو جدش منجلی
چند صد عالم ز علمت بهره ور
صادق و عابد بود نور جلی

 

۲۵۴.امام صادق
پایه های اصلی شیعه بیان کردی امام
شیعه با راه امامت تا ابد یابد قوام
راه جدت را بیان کردی تو ای صادق همی
شیوه ی ایشان همیشه بود بحث و احترام
 

امام جعفر صادق(۱)
السلام ای صاحب تفسیر دین و رهنما
ای که هستی صاحب علم و کمال و دلربا
چهار صد عالم ز علمت بهره ور اندر علوم
مذهب شیعه به نامت مفتخر ، ای مقتدا

امام جعلر صادق(۲)
حکمت و فقه و ریاضی و اصول و معرفت
می شود تبیین و مطرح در جوار و محضرت
صاحب علم نجومی و کلام و فلسفه
شبهه ها مطرح شد و دادی جواب آخرت

امام جعفر صادق(۳)
شش بود القابت ای دردانه و نور خدا
نور ایمان ، عشق یزدان، از تو  ناگردد جدا
جعفری و صابری و فاضلی و عابدی
در تقابل با عدو همچون سدی در هر کجا

امام جعفر صادق(۴)
جعفر است نام ردیفی در قیامت در بهشت
هر ردیفش آیه ای از حکمت و از سرنوشت
در درون جنت است چندین طبق از نور حق
آنچه بینی هم عدد با نور یزدان و سرشت

امام جعفر صادق(۵)
در عبادت  استواری  ، همچو جدت  پایدار
بنده ای بر آستان خالق و پروردگار
زهد را از جد خود با بندگی آموختی
پیشه کردی بر خودت در زندگی در کارزار

امام جعفر صادق(۶)
اربعه را نشر و تدوین کرده ای ، چون  بهترین
حکمت و اخلاق تبیین کرده ای ، ای نازنین
راه را روشن نمودی تا ابد بر جامعه
نورت ای بدرالدجی ، مبهوت کرده عالمین

امام جعفر صادق(۷)
دین جدت بار دیگر زتده و مشهور گشت
علم و دانش در جهان پاینده و میسور گشت
از طبیعت تا ریاضی شد بیان در محضرت
علم او علمی فراگیر و عیان پر شور گشت

امام جعفر صادق(۸)
السلام ای صادق و ای جلوه ی افلاکیان
ای که هستی ، چون ملائک، در زمین و آسمان
غاصبی کز کین تو را مسموم با انگور کرد
روحت از جسمت جدا شد همره کروبیان

امام جعفر صادق(۹)
ای تو  آرام قلوب و جمله ی ما شیعیان
در ره عشق تو باشیم و سرای عاشقان
بعد صادق شیعیان در سختی و تاریکی اند
چون بنی عباس آمد ،بعد آن سفیانیان

امام جعفرصادق (۱۰)
چون که صادق رفت دلها شد غمین اندر جهان
می شود محروم امت ، از عنایت ها هر آن
آنچه می ماند زما اعمال نیک است و درست
جمله مردند و چه ماند زان همه فخر  کیان
 
 

سراینده
دکتر علی رجالی

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

 
باسمه تعالی
اشعار امام باقر(ع)

۲۵۱.امام باقر

باقر علم النبیین ، ای امام پنجمین
در طفولیت شدی از کربلا چندی غمین
هر کجا حرف تعقل بود، بودی تو نخست
مذهب شیعه بدون تو ،طلایی بی نگین

۸۸۷.چهار امام
روح و جانم می رود سوی بقیع و نینوا
بلکه ببیند مرقد پاک شهید سر جدا
بارگاه قبر اولاد علی مخروب گشت
قبر باقر ، قبر صادق ، در کنارمجتبی

امام باقر(۱)
باقر علم النبیین و ولی مسلمین
در طفولیت بود در کربلا آن نازنین
کودکی را با شهید کربلا آغاز کرد
آن چراغ روشن و پنجم امام مومنین

امام باقر(۲)
گفت باقر صحنه های کربلا را این چنین
از غروب کربلا گوید سخن تا اربعین
گفت زینب ، به چه زیبا منظری آمد به چشم
من ندیدم، جز وفا و عشق و ایثار و یقین

امام باقر(۳)
او به پا دارد علوم مختلف بر مسلمین
هر کجا حرف تعقل بود ، بودی اولین
با بیان علم و دانش ، او به حق اعجاز کرد
چون کند تبیین علوم حکمت و توحید و دین
 

امام باقر(۴)
ای محمد ،هم اصول دینی و هم فرع دین
مذهب شیعه ، بدون تو طلایی بی نگین
دین حق کامل شود، در پرتوی نشر علوم
نزد خلق و حاکم و رعیت تو بودی یک امین

امام باقر(۵)
ای که گشته ذکرتان هم در ملائک پر طنین
می زنی تیری به قلب فاسقین و کافرین
زهر داد آن حضرتش را تحفه ی ابن ولید
هفت ذی الحجه شهادت شد نصیب نازنین

امام باقر(۶)
مکتب توحید را تفسیر کردی همچنین
می کنی تبیین و تحلیل  مسائل را ز دین
نشر علم و فهم دین و  کسب انواع علوم
قدرتی گردد دو چندان در میان مسلمین

امام محمد باقر(۷)
گر بخواهی راه یزدان با خدا باش و امین
جستجو کن در علی و آل او و اصل دین
عابری خواهد ز حضرت راه قرب ایزدی
هاتفی بشنید و گفتش فادخلوها آمنین

امام باقر(۸)
گفت حضرت در طفولیت  شهیدان  دیده ام
عصر عاشورا امام بی سر و جان دیده ام
خاطرات تلخ شام و کوفیان از سر نرفت
در حیات و زندگی غربت فراوان دیده ام

امام محمد باقر(۹)
عصر عاشورا ، شهیدان  فراوان دیده ام
پای خونین عزیزان ، چشم گریان دیده ام
آنقدر در پای خود خار مغیلان رفته است
عمه ام را بین نا اهلان  پریشان دیده ام
 

امام محمد باقر(۱۰)
آنقدر در کربلا من  جسم بی جان دیده ام
در حرم ، در نینوا ، لب های عطشان  دیده ام
خطبه های حضرت زینب چه غوغا می کند
خیزران را بر لب شاه شهیدان دیده ام
سراینده
دکتر علی رجالی
 

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

اشعار امام سجاد( ع)


باسمه  تعالی
اشعار امام سجاد( ع)

۹۲۱.امام سجاد
گل میعاد فرزند حسین است
ولی و حافظ قرآن و دین است
 امام مسلمین و عبد یزدان
 دعا هایش صدای مومنین است
 

۹۲۲.ماه شعبان
به شعبان المعظم شد شکفته
گلستانی ز انوار نهفته
سه نور عالم هستی بیامد
   بود میلاد و ایام  خجسته

 

۶.حضرت سجاد(ع)
توبه

می سرائیم مناجات دگر در شب تار
می نماید به ما نحوه ی توبه اظهار
پانزده ادعیه دارد علی ابن حسین
گر توانی تو قرائت کن و آن استمرار

 

 

آن خدایی که بود توبه پذیر و غفار
می نماید به ما، دوری از دوزخ و نار
آن لباسی که بود بر تنمان از غفلت
سبب رنج و بلا گردد و خسران هر بار

 

 

گر پذیرا نشوی ، من چه کنم ای قهار
تا پذیری دل بشکسته و پر گرد و غبار
می کنم گریه و زاری و فغان درگاهت
گوشه چشمی بنما، نیست امیدی ز تبار

 

توبه کن گر تو بخواهی رهایی و قرار
که کند بخشش و نادیده بگیرد اقرار
بنما عفو خدایا، که ندارم جز تو
در گذر از گنه وکار خلاف بسیار

 

نام توبه است بر آن باب و کند دور ز نار
نیست ما را حرج وعذر و بهانه از یار
تو گشودی در عفو، بر همه پیر و جوان
تو بپوشان لباسی که دهد عز و وقار

 

توبه کن درگه یزدان که بود او غفار
نیک دانم که تویی یاور و بر ما انصار
ای خدا معصیت وکبر و حسد جان سوز است
بنما عفو مرا از گنه وکن بیدار

 

من پشیمانم ونادم، تو را شکر گذار
چون امیدم نبود غیر خدا، ای غفار
می کنم خواهش و درخواست ز حی مطلق
او بود منجی ما، ناجی ما هم قهار

 

ای که داری همه چیز و منم غافل و خوار
کن امیدم دو چندان ، نهایت ز هزار
حق بود راز نگهدار  و بود حافظ ما
پس نما لطف و مدارا ، خداوند خیار

 

 

می نماید به ما نحوه ی توبه اظهار
می گذارد اثری بر دل و جان و رفتار
نیست راهی که نگردد به خدا آخر ختم
پس چرا غیر خدا ، راه دگر،  چون کفار

 

دوریت موجب بیچارگی و گریه و زار
شده ام خوار از این دوری و آن هم بسیار
مرده گشته است دلم از گنه وکبر فساد
زنده گردان مرا، چون که تو هستی ستار

 

۸۸۷.چهار امام
روح و جانم می رود سوی بقیع و نینوا
بلکه ببیند مرقد پاک شهید سر جدا
بارگاه قبر اولاد علی مخروب گشت
قبر باقر ، قبر صادق ، در کنارمجتبی
 
 

 


 

سراینده
دکتر علی رجالی


  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

اشعار امام رضا(ع)


باسمه تعالی
اشعار امام  رضا( ع)

۹۶۰.طوس
 ای رضا ، ای ای مظهر عدل و شرف
ای که قرآنت سخن بود و هدف
وادی طوس ازوجودت گلشن است
همچو در بودی درون  یک صدف
 

 

۹۳۹.ضامن آهو
السلام ای ضامن جان از گزند
حافظ آهو ز صیاد و کمند
ای که هستی منجی بیچارگان
شافع درماندگان ، در حصر و بند

 

۸۷۶.امام رضا
ای انیس دل  امام هشتمین
جان به قربان تو ای در ثمین
گو به مهدی ، ای امام شیعیان
در فرج تعجیل کن ، ای نازنین

 

۸۷۷.طوس
ای رضا ، ای مظهر عدل و شرف
ای که قرآنت سخن بود و هدف
وادی طوس از وجودت گلشن است
می درخشی همچو در اندر صدف

 

۲۷۷.طوس
ای رضا ای مظهر عدل و شرف
ای که قرآنت سخن بود و هدف
وادی طوس از وجودت پر نعم
اشتیاق زائران از هر طرف

 

۲۴۷.امام رضا

ای رضا ای مظهر عدل و امید شیعیان
 یادگار زاده ی بو طالبی اندر جهان
تا به مشهد می روم ، وارد شوم بر درگهت
راه جدت را بیان کردی برای رهروان

 
 

 

۲۴۸.چراغ هدایت
افتخار شیعیان، در مذهب و در انبیاست
هشتمین اختر، چراغ اهل بیت و اولیاست
جایگاهت بر سریر و تخت پاک لایزال
مشعل نور هدایت در خراسان هم رضاست

امام رضا(۱)
زاده ی موسی ابن جعفر نور  چشم حیدر است
او بود شمس الشموس و نور حق را مظهر است
ملجا درماندگان است و پناه بی کسان
چنگ زن بر مرقدش ، زیرا شفیع محشر است

امام رضا(۲)
هشتمین ماه ولایت ، قدسیان را سرور است
بارگاه حضرتش ، آرام بخش  مضطر است
مامن دلدادگان است و پناه مردمان
این سرای دل ربا ، همچون بهشت انور است
 

امام رضا(۳)
بارگاه هشتمین اختر ، سرای دیگر است
هر کجای صحن و ایوانش سراسر زیور است
مرکز امن و امان است این سرای دلپذیر
گنبد و گلدسته اش پوشیده از سیم و زر است
امام رضا(۴)
ضامن آهو رضا باشد ، شفیع محشر است
در دو عالم منجی است و زاده ی پیغمبر است
سجده گاه شیعیان از خاک مدفون ولاست
تربت پاکش معطر ،  همچو مشک و عنبر است

امام رضا(۵)
هشتمین شمس رسالت ، همچو در و گوهر است
مرقد پاک و ظریحش ، دیدگان را افسر است
باعث ایجاد هستی ، حضرت سلطان طوس
جمله معصومین ، امام و مقتدای برتر است

 

امام رضا(۶)
شوق دیدار و وصالت بر زبان و در سر است
مرغ جانم می کند فریاد ، بی بال و پر است
هر دل بشکسته می گردد روانه سوی طوس
چون امید و شافع هر بینوایی اکبر است
 

 

امام رضا(۷)
بارگاهت همچو رضوان بی نظیر و طاهر است
قطره های اشک زوارت ، بسان گوهر است
هست سقاخانه ات سر چشمه ی حوض برین
آب آن آب حیات است و ز حوض کوثر است

 

امام رضا(۸)
بارگاه زاده ی زهرا ، جلال کشور است
این سرای حجت حق و شفیع و داور است
به چه زیبا منظری دارد سرای دلگشا
من نمی دانم بهشت است یا سرای دیگر است

 

امام رضا(۹)
چون رضا علمش ز حق است و حکیمی قادر است
در مصاف اهل دانش ، در بلاغت  برتر است
عالمان دین عیسی می شوند تسلیم حق
گنج  اسرار خدا و مقتدا و رهبر است


 

سراینده
دکتر علی رجالی

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

اشعار امام حسن(ع)

باسمه تعالی
اشعار امام حسن(ع)

۹۳۸.آل عبا
حسین و حسن ، حیدر و مصطفی
صدیقه زمان ، مادر اولیا
همه پنج تن ، پیکری واحدند 
چو هستند ، اعضای آل عبا

 

 

۸۸۷.چهار امام
روح و جانم می رود سوی بقیع و نینوا
بلکه ببیند مرقد پاک شهید سر جدا
بارگاه قبر اولاد علی مخروب گشت
قبر باقر ، قبر صادق ، در کنارمجتبی
 

۸۶۱.شافع محشر
آورده به عالم گهری دخت پیمبر
هم پاره تن احمد و هم زاده ی حیدر
او صاحب کوثر بود و نور دو عام
پرورده ی زهراست حسن ، شافع محشر

 
 
 

۸۵۸.تولد
چو آمد ز زهرا بدنیا حسن
جهان گشت یکباره پر یاسمن
نکو کودکی صورتش قرص ماه
هدایت گر خلق و هر انجمن

 

۸۵۹.گوهر
حسین و حسن همچو یک گو هرند
چو یک نور واحد ز یک مظهرند
هدف هر دو را قرب یزدان بود
  دو چشمان زهرا و  پیغمبرند

 
 

۸۶۰.امام حسن
شد ماه مبارک ، به قدوم مه طاها
روشن به جهان ، دیده ی آن رهبر والا
صورت چو علی ، قد چو نبی ، هادی امت
گشته است حسن ، نور خدا ، مظهر تقوا

 

۸۳۷.جان نثار
شیعه خلقش چون امام مجتبی است
از خشونت های نفس دون رهاست
روز ها چون شیر و شبها عابد است
جان نثار خط سرخ مر تضی است

 

 

۲۵۷.امام حسن
سید و اولاد زهرا و علی شاه نجف
در ره و رسم پدر نستوه بود و با شرف
شد حسن بعد از علی  حاکم به خیل مسلمین
صلح کرد او ازبرای عدل وایمان و هدف

 
 

 

امام حسن(۱)
سید و اولاد زهرا و علی شاه نجف
در ره و رسم پدر نستوه بود و با هدف
چون به دنیا آمد آن دردانه ی دخت نبی
شد به پا جشن وسرور و شادی و شور و شعف
امام حسن (۲)
فکر ما ، اعمال ما، در راه و مشی آن امام
با حسین و با حسن عمرت نمی گردد تمام
گر بخواهی عشق یزدان  در درون و جان خود
جستجو کن در عبادت در توسل در مرام
امام حسن(۳)
سید و میر جوانان بهشت است مجتبی
او بود دردانه ی زهرای اطهر ، مر تضی
در جهاد و رزم ، او تنهاترین سردار شد
همچو گوهر در صدف باشد ، عزیز مصطفی
 

امام حسن(۴)
آورده به عالم گهری دخت پیمبر
هم پاره تن احمد و هم زاده ی حیدر
روشن به جهان دیده ی آن رهبر والا
او نور دل فاطمه و شافع محشر

امام حسن(۵)
شد نیمه ی ماه رمضان جشن ولادت
باشد همه جا شور و صفا بهر ولایت
او سید و سالار حسین در ره دین است
صورت چو علی، قد چو نبی، نور رسالت

امام حسن(۶)
گشته است حسن،نور خدا ،پور ولایت
او پاره تن احمد و هم زاده ی حیدر
با شیر خدا همره و او نور یقین است
پرورده ی زهراست حسن، سبط پیمبر

امام حسن(۷)
شد ماه مبارک ، به قدوم مه اکرم
او صاحب کوثر بود و نور دو عالم
روشن به جهان دیده ی آن رهبر والا
بر خلق جهان شافع و هادی مکرم

امام حسن(۸)
صلح او احیا گر دین نبی اکرم است
صلح او بیدار باش امت و هم عالم است
دین حق را صلح او تفسیر و تبیین می کند
دین حق را در حقیقت شوکت و هم مکرم است

امام حسن(۹)
رازها گشته نهان در صلح و در پیمان او
این به نفع دین اسلام است آن فرمان او
صلح او جنگ است اما در سکوت و هم عیان
نیست شکی در رشادت یا که  در برهان او

امام حسن(۱۰)
السلام ای صاحب کوثر، امام دومین
معدن جود و سخایی ، صاحب نور یقین
نام تو باشد زبان زد درسخاوت در عطا
سفره ها بر پا شود با یاد و با نامت عجین
 

۱۲۸۸.ولادت
شد نیمه ماه رمضان جشن ولادت
باشد همه جا شور و صفا بهر ولایت
آورده به عالم گهر ی دخت پیمبر
صورت چو علی قد چو نبی , بهر هدایت


 

سراینده
دکتر علی رجالی

  • علی رجالی