رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

رسالت

به سایت شخصی اینجانب مراجعه شود
alirejali.ir

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
  • ۰
  • ۰

.

امور علمی
قسمت(۱۱)

قدر استاد ندانند گروهی چندان
گوهری هست گران قیمت و آن زر افشان

چونکه استاد عزیز است و بود دانشمند
سالها رنج و تلاش است،علومی را چند

رهنمایی می کند بیکر مرا ،در دکتری
در شفیلد انگلستان، عالمی بی مدعا

بود بیکر صاحب فهم و شعوری کم نظیر
او بود جدی به کار و ، مهربان و سخت گیر

خلق و خوی اش در قیاس دیگران دمساز بود
صاحب فهم و کمال و عالمی ممتاز بود

گر چه او نیست به دنیا ولی راهش هست
روح او شاد بود تا به ابد ، جاهش هست

نشر علم است زکات و همه ی ما مسئول
رهگشا باشد و حلال شود هر مجهول

کارها آسان شود،هرکس برد بهره ز علم
نشر دادم فکر خود را با تلاش و صبر و حلم

کرده ام ایجاد من، چندین کانال در تلگرام
می نهم اشعار خود را، همچنین اینستاگرام

در کانال های ریاضی و معارف می نهم
هم کتاب و هم مقاله، شرح قرآن می دهم

سعی دارم من، که آثاری ز خود بر جا نهم
نشر دادم داده های خود، تجارب را نهم

در تلگرام و سروش دارم، کانال بهر عموم
در ریاضی باشد و فرهنگ اسلام و رسوم

سایت من دارد هزاران مرجع و اشعار ناب
اکثر آثار من باشند ، مقاله یا کتاب

رشته ی تحصیلی ام باشد مجرد در علوم
محض باشد در ریاضی، همچو اعداد و رقوم

هارمونیک باشد مرا رشته، زمان دکتری
کاربردش در فیزیک باشد،فنون و هم فضا

دوست دارم رشته ی همساز ،ترکیب علوم
رشته ای محض است و کاربردش عموم

شصت ارشد، بیست دکتر، تربیت بنموده ام
در طی خدمت، هماره سعی و کوشش کرده ام

تربیت یافتگان بیست نفر می باشند
دکترند و همگی نور بصر می باشند

سعی کردم که با تربیت شاگردان 
علم خود منتقل و راه نمایم آنان

می روم پنجاه و سه، در اصفهان، دانشگاه
تا بخوانم ریاضی ، که بود آن دلخواه

بهترین نمره ی من بود ریاضی و حساب
درس دیگر نبود همچو ریاضی جذاب

شده ام رتبه ی اول، میان دگران
دور بودیم ز هرجنگ و جدال و خسران

در سه مقطع شدم رتبه ای اول در درس
چون نگویم و نگفتم که مدرک را بس

دوره ی ما عجب دوره ی پر باری بود
چند استاد شدند تربیت و رشک نبود

فارغ از درس در این دوره شدم،پنجا هفت
من شدم عضو گروه و سه سالی هم رفت

آزمون دادم و رفتم شریف به تحصیل
بعد یک ترم که خواندم، بگردید تعطیل

قصد من بود که با بورس دول غرب روم
بهر علم و هدف خویش، به هر جا نروم

من گرفتم دکتری، با بورس دولت آن زمان
باز گشتم در گروه و کار کردم هم چنان

بگرفتم من ارشد،به یک سال فرنگ
دوره ای بود فشرده، ضروری، پر رنگ

دکترا بود فقط کار و پژوهش ، تحقیق
چار سالی بگذشت ، تا که گرفتم تصدیق

تا کنون هشت مقاله ز تزم چاپ شده
چون هدف کار بود، حاصل آن تایپ شده

آمدم سوی وطن، تا که کنم دین ادا
درسها دادم و تحقیق نمودم تنها

علم خود نقل نمودم، به ره گوناگون
گاه با چاپ و گهی نشرمقاله بیرون

عادتم هست که تعلیم دهم ریز به ریز
آب راکد ندیدم که باشد تمیز

غیر تدریس و تحقیق ندارم کاری
گاه گاهی بسرایم غزلی یا شعری

سروده شده توسط
دکتر علی رجالی 


زندگی نامه منظوم دکتر علی رجالی(دوران تحصیل)

باسمه تعالی
زندگی نامه منظوم
دکتر علی رجالی
دوره تحصیل 

قسمت (۴)

سال پنجاه و سه بودست، روم دانشگاه
تا کنم کسب ریاضی ، چو بود آن دلخواه

عشق من بود ریاضی، ز همان دوره ی قبل
شد درخشان، چو نبودم ضعیف و تنبل

من شدم رتبه ی اول، میان دگران
در رقابت بدیم، چند نفر در دوران

در سه مقطع شدم رتبه ای اول در درس
چون نگویم و نگفتم که مدرک را بس

دوره ی ما عجب دوره ی پر باری بود
چند استاد شود تربیت و رشک نبود

عالمان خود صاحب فهم و کمال بی کران
منتظر هر گز نمانند ، از نشان دیگران

فارغ از درس در این دوره شدم،پنجا هفت
من شدم عضو گروه و سه سالی هم رفت

قصد من بود که با بورس دول غرب روم
بهر علم و هدف خویش، به هر جا نروم

آزمون دادم و رفتم شریف به تحصیل
بعد یک ترم که خواندم، بگردید تعطیل

یک ساله گرفتم من ارشد ز فرنگ
دوره ای بود فشرده ،مروری کم رنگ

دکترا بود فقط کار و پژوهش افراد
چار سالی گذشت ، تا که شدم من استاد

آمدم سوی وطن، تا که کنم دین ادا
درسها دادم و تحقیق نمودم تنها

سروده شده توسط
دکتر علی رجالی

 

زندگی نامه منظوم دکتر علی رجالی(دوران دانشگاه)


باسمه تعالی
زندگی نامه منظوم
دکتر علی رجالی
دوران دانشگاه
قسمت(۵)


وقت آزاد خودم صرف زن و بچه گذشت
آخر عمر به شعر و غزل و کوچه گذشت

چل سالی است، که در خدمت ،دانشگاهم
عمر من وقف خدا هست، از او می خواهم

می زنم پرسه خیابان و گهی هم در پارک
تا شود روح و روان تازه و گردد چالاک

مسجد و روضه ی من ترک نگردد ایام
می کند جان و دلم روشن و گه آن آرام

گاه مسجد بسازم و گهی دانشگاه
بهر پرواز دو بال است نیاز و همراه 

مسجد کوی امام است، که کامل کردم
فر صتی نیست دگر،آمدم و ول کردم

چند سالی معاون شده ام دانشگاه
تا که خدمت بکنم،در همه ی عرصه و راه

گاه مامور شدم بهر ادای خدمت
گاه در شهر بود، گاه کنم من هجرت

می توان گفت به جرات نکنم وقت تلف
عمر خود طی بنمودم چه با شور و شعف

تا کنون هشت مقاله ز تزم چاپ شده
چون هدف کار بود، حاصل آن تایپ شده

سعی کردم که با تربیت شاگردان 
علم خود منتقل و راه نمایم آنان

تربیت یافتگان بیست نفر می باشند
دکترند و همگی نور بصر می باشند

عادتم هست که تعلیم دهم ریز به ریز
آب راکد ندیدم که باشد تمیز

همه ی کار و تلاشم مدون گشته
منتشر گشته و در سایت معین گشته

غیر تدریس و تحقیق ندارم کاری
گاه گاهی بسرایم غزل یا شعری

سروده شده تو سط
دکتر علی رجالی

زندگی نامه منظوم دکتر علی رجالی(امور اجرایی)

باسمه تعالی
زندگی نامه منظوم
دکتر علی رجالی
امور اجرایی
قسمت(۹)

یک هزار و سیصد و پنجاه و هفت شمسی است
من شدم مشغول تدریس و حضورم رسمی است

دو به چل خدمت نمودم، کار من تدریس محض
گرچه خشک باشد ریاضی، می برم لذت و حض 

کاربردی از ریاضی، می کنم دایر چنان
کادر می گردد دو چندان، در مدیریت زمان

اولین مسئولیت، بعد از گرفتن دکتری
بود یک سالی پس از برگشت از دانشسرا

سال اول جمع کردم ،عده ای از نخبگان 
تا نمایم مشورت، در کارها با دیگران

چند سالی روز و شب در گیر اجرای نهاد
تا که رفتم فرصت تحقیق ،در اقصی بلاد

گاه مامور شدم بهر ادای خدمت
گاه در شهر بود، گاه کنم من هجرت

می توان گفت به جرات نکنم وقت تلف
عمر خود طی بنمودم چه با شور و شعف

دوره های دکتری دایر نمودم، بیش و کم
اولین دوره ریاضی بود و من در گیر هم

جمعی از دانش پژوهان، عازم خارج شدند
تقویت شد چند گروه و دکتری رایج شدند

دوره های دکتری بعدا،امورش شد جدا
یک معاون داشت، تا دایر کند آن دکتری

بود آموزش امورش وقت گیر و پر تلاش
کار ها پیچیده و سخت و امورش دلخراش

سیستم آموزشی تغییر دادم در امور
تا شود ممکن امور ثبت نام از راه دور

شد امور جاری استاد و دانشجو روان
کار دانشجو می شود انجام ، در کمتر زمان

اعتقادم این بود،مسئول باید روز و شب
خدمت مردم کند، آن مرضی حق است و رب

پاک بود کارتابل من از نامه ها پایان شب
تا نگردد صاحب نامه، دچار رنج و صعب

کار مردم اولویت می دهم ، در حین کار
گر دهم پاسخ به موقع، مرضی پروردگار

در پژوهش، طرح ها اجرا و همکاری کنم
در خرید و نشر انواع کتب ،یاری کنم

چاپخانه می شود از بهترین در انتشار
می کند صد ها مجلد نشر و باشد افتخار

منتقل کردم هزاران نسخه از انبار را
تا شود محفوظ و باشندجملگی آثار را 

نسخ خطی شود احیا و گردد ماندگار
چونکه آنها مظهر فرهنگ و هر یک یادگار

این کتب از نسل ها باشد ، بود میراث ما
حفظ آنها لازم است و می رسد بر نسل ها

می کنم دایر گروه صنعت و تحقیق را
تا شود آن حلقه ای، بین علوم و کارها

سهل کردم من امانت گیری و قرض کتاب
تا امانت راحت و کاهد ز سختی و عذاب

سروده شده توسط
دکتر علی رجالی

زندگی نامه منظوم دکتر علی رجالی(گروه ریاضی)

باسمه تعالی
زندگی نامه منظوم
دکتر علی رجالی
گروه ریاضی
قسمت(۱۰)

یک هزار و سیصد و پنجاه و هفت شمسی است
من شدم مشغول تدریس و حضورم رسمی است

دو به چل خدمت نمودم، کار من تدریس محض
گرچه خشک باشد ریاضی، می برم لذت و حض 

دوست دارم رشته ی همساز ،ترکیب علوم
رشته ای محض است و کاربردش عموم

کاربردی از ریاضی، می کنم دایر چنان
کادر می گردد دو چندان، در مدیریت زمان

رهنمایی می کند بیکر مرا ،در دکتری
در شفیلد انگلستان، عالمی بی مدعا

بود بیکر صاحب فهم و شعور کم نظیر
 
در بحث ریاضی، سخت کوش و سخت گیر

خلق و خوی اش موجب عشقم به اوست
صاحب فهم و درایت،رهنما باشد چو دوست

من گرفتم دکتری، با بورس دولت آن زمان
باز گشتم در گروه و کار کردم هم چنان

شصت ارشد، بیست دکتر، تربیت بنموده ام
سی درس تدریس کرده ام،با دلی آسوده ام


سروده شده توسط
دکتر علی رجالی


زندگی نامه منظوم دکتر علی رجالی(امور علمی)


 
باسمه تعالی
زندگی نامه منظوم
دکتر علی رجالی
امور علمی
قسمت(۱۱)

قدر استاد ندانند گروهی چندان
گوهری هست گران قیمت و آن زر افشان

چونکه استاد عزیز است و بود دانشمند
سالها رنج و تلاش است،علومی را چند

رهنمایی می کند بیکر مرا ،در دکتری
در شفیلد انگلستان، عالمی بی مدعا

بود بیکر صاحب فهم و شعوری کم نظیر
او بود جدی به کار و ، مهربان و سخت گیر

خلق و خوی اش در قیاس دیگران دمساز بود
صاحب فهم و کمال و عالمی ممتاز بود

گر چه او نیست به دنیا ولی راهش هست
روح او شاد بود تا به ابد ، جاهش هست

نشر علم است زکات و همه ی ما مسئول
رهگشا باشد و حلال شود هر مجهول

کارها آسان شود،هرکس برد بهره ز علم
نشر دادم فکر خود را با تلاش و صبر و حلم

کرده ام ایجاد من، چندین کانال در تلگرام
می نهم اشعار خود را، همچنین اینستاگرام

در کانال های ریاضی و معارف می نهم
هم کتاب و هم مقاله، شرح قرآن می دهم

سعی دارم من، که آثاری ز خود بر جا نهم
نشر دادم داده های خود، تجارب را نهم

در تلگرام و سروش دارم، کانال بهر عموم
در ریاضی باشد و فرهنگ اسلام و رسوم

سایت من دارد هزاران مرجع و اشعار ناب
اکثر آثار من باشند ، مقاله یا کتاب

رشته ی تحصیلی ام باشد مجرد در علوم
محض باشد در ریاضی، همچو اعداد و رقوم

هارمونیک باشد مرا رشته، زمان دکتری
کاربردش در فیزیک باشد،فنون و هم فضا

دوست دارم رشته ی همساز ،ترکیب علوم
رشته ای محض است و کاربردش عموم

شصت ارشد، بیست دکتر، تربیت بنموده ام
در طی خدمت، هماره سعی و کوشش کرده ام

تربیت یافتگان بیست نفر می باشند
دکترند و همگی نور بصر می باشند

سعی کردم که با تربیت شاگردان 
علم خود منتقل و راه نمایم آنان

می روم پنجاه و سه، در اصفهان، دانشگاه
تا بخوانم ریاضی ، که بود آن دلخواه

بهترین نمره ی من بود ریاضی و حساب
درس دیگر نبود همچو ریاضی جذاب

شده ام رتبه ی اول، میان دگران
دور بودیم ز هرجنگ و جدال و خسران

در سه مقطع شدم رتبه ای اول در درس
چون نگویم و نگفتم که مدرک را بس

دوره ی ما عجب دوره ی پر باری بود
چند استاد شدند تربیت و رشک نبود

فارغ از درس در این دوره شدم،پنجا هفت
من شدم عضو گروه و سه سالی هم رفت

آزمون دادم و رفتم شریف به تحصیل
بعد یک ترم که خواندم، بگردید تعطیل

قصد من بود که با بورس دول غرب روم
بهر علم و هدف خویش، به هر جا نروم

من گرفتم دکتری، با بورس دولت آن زمان
باز گشتم در گروه و کار کردم هم چنان

بگرفتم من ارشد،به یک سال فرنگ
دوره ای بود فشرده، ضروری، پر رنگ

دکترا بود فقط کار و پژوهش ، تحقیق
چار سالی بگذشت ، تا که گرفتم تصدیق

تا کنون هشت مقاله ز تزم چاپ شده
چون هدف کار بود، حاصل آن تایپ شده

آمدم سوی وطن، تا که کنم دین ادا
درسها دادم و تحقیق نمودم تنها

علم خود نقل نمودم، به ره گوناگون
گاه با چاپ و گهی نشرمقاله بیرون

عادتم هست که تعلیم دهم ریز به ریز
آب راکد ندیدم که باشد تمیز

غیر تدریس و تحقیق ندارم کاری
گاه گاهی بسرایم غزلی یا شعری

سروده شده توسط
دکتر علی رجالی 

 

زندگی نامه منظوم دکتر علی رجالی(امور فرهنگی)

باسمه تعالی
زندگی نامه منظوم
دکتر علی رجالی
امور فرهنگی
قسمت(۱۰)

من ندارم هوسی جز نظری در بر دوست
آنچه بر من برسد، هر چه بود، آن نیکوست

چند سالی است که مشغول خود وخویشتنم
فارغ از خود شده ام، غافل از احوال خودم

شده ام باز نشسته ، ز امور دولت
مدتی هست که با خویش کنم من خلوت

فرصتی گشت پدیدار که خود بشناسم
تا کنم معرفتی کسب و حقایق جویم

چل سالی است، که در خدمت دانشگاهم
عمر من وقف خدا هست، رضا می خواهم

عصر هر روز شوم عازم کار و تعلیم
چونکه تعلیم کند روح و روان را ترمیم

می توان گفت به جرات نکنم وقت تلف
عمر خود طی بنمودم چه با شور و شعف

چند سالی گوش می دادم کلام عارفین
تا سخن سنجیده گویم، از بیان سالکین

منعکس گردد ندای حق تعالی درکلام انبیا
از طریق دین و حکمت،با پیام اوصیا

ظاهر دین حاوی فرمان و احکام خداست
باطنش اخلاق نیکو همره ذکر و دعاست

خواندن و فهمیدن قرآن، نیاز هر کس است
رهنما باشد کلام حق، پیامی خالص است

هر که می خواهد لقای بی مثال و بی کران
او نماند منتظر،در خط و مشی دیگران

او خودش باشد منادی، هادی پیر و جوان
فرق انسان ها ز تقوا باشد و علم نهان

گر ببیند مردم از اهل خرد، تنها سخن
دور گردند از کلام وحی و ایمان و سنن

دین و آیین و رسوم مردمان کامل شود
در طی دوران طولانی،دژی قابل شود

حیف باشد بشکند این سد و دژ ،میراث ما
می کند ویران چو سیلی، می برد اموال را

سعی کردم از طریق صا لحین دین یابم
وانگهی شعر سرایم، ز حقایق گویم

مسجد و روضه ی من ترک نگردد ایام
می کند جان و دلم روشن و گه آن آرام

بهر پرواز دو بال است نیاز و همراه 
گاه مسجد بسازم و گهی دانشگاه

مسجد کوی محل را بکنم من کامل
چونکه هیات امنا کرد مرا آن عامل

همه ی کار و تلاشم مدون گشته
منتشر گشته و در سایت معین گشته

کارهای خویش را در سایت تدریجا نهم
گاه در وبلاگ ، گهی مکتوب نشرش می دهم

وقت آزاد خودم صرف زن و بچه گذشت
آخر عمر به شعر و غزل و کوچه گذشت

می زنم گشت خیابان و گهی هم در پارک
تا شود روح و روان تازه و گردد چالاک

چند سالی است که من شعر روان می گویم
شرح احکام و شریعت، چه عیان می گویم

گفته هایم،اثر وحاصل چندین سال است
اکثرا مثنوی و مشتمل امیال است

بنمودم همه جمع، چو دیوان و کتاب
شد نوای دل من، جگر من کرد کباب

مدتی هست که با دوست و هم کیش خودم
غزل مشترک و مثنوی هم می گویم

گفتگو ها ز طریق چت و در وقت سحر
چه غزل های نوین و نکنیم عمر هدر

ما غزل ها بسرائیم ، پس از نیمه ی شب
گاه من گویم و گه او، ز خداوندی رب

هدف ما نبود جز قدمی در بر دوست
چون که الهام شده ، آنچه رسد از بر اوست

مهدی میثمی است، همره و هم گفته ای من
او به من گفت سرایم ، بود تهفه ای من

من اگر شعر بگویم، ز دعای پدر است
بعد فوت بود عنایت، ز خدای قدر است

هدیه ای بود خدا داد به من با آهی
من پرستار پدر بودم و مادر گاهی

شاعری را ز میراث پدر دارم من
او دعا کرد مرا، عشق سفر دارم من

می سرایم قصیده زحال و دل خویش
تا بماند اثر و تجربه ام با دل ریش

می کنم نقل تجارب به زبانی چون شعر
تا شود شمع و چراغی ، ببینند هر قشر

مدتی در فیس بوک بودم، با چندین گروه
تا شود از صالحات و باقیات، از هر وجوه

می نهم تصویر زیبا از طبیعت در جهان
هر یکی آیات حق باشند در کون و مکان

می نهم در قاب، اشعار رباعی تا هزار
جملگی تزئین نمودم ،محتوا را با شعار

سروده شده توسط
دکتر علی رجالی


  • ۹۸/۰۲/۱۱
  • علی رجالی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی