باسمه تعالی
امام حسین(ع)
ای حجت حق، مونس جان شاه ولایت
ای مظهر ایمان و شرف بحر عدالت
مولای عرب، میر عجم، نور دوعالم
ای خون خدا، حامی قرآن و رسالت
حیدر بودت باب وتو شاه شهدایی
حج را بنمودی تو رها سوى شهادت
زهراست تو را مادر و خود خون خدایی
دردانه ی دین، نور دل خاتم و خلقت
از شور شعوری بسرم زد، که کنم وصف
آن حادثه ی ظلم و پر از مکر و خیانت
عباس برادر، تو کجایی؟که علمدار ندارم
همراه من و همدم لشکر ز بدایت
هرگز نشود نام ابوالفضل فراموش
عباس بود عاشق و او ذوب ولایت
افتاده به دریاچه ی خون ، پیکر عباس
درها همه بسته است، تویی باب شفاعت
پوشیده شد از خون رخ چون اختر سقا
عباس علی ، قافله سالار، بود صاحب رایت
زینب شده در دشت بلا یکه و تنها
او حادثه ی کرب و بلا کرد روایت
اضعر شده از تیر عدو حنجره اش چاک
بشنو تو ز نو قصه او را به حکایت
افتاده تن شبه پیمبر به روی خاک
شمر و عمر سعد کند اوج جنایت
حنظل سپر شاه شد و نقش زمین شد
صد پاره تنش از ستم قوم لعین گشت
زد بر صف روبه صفتان قاسم کرار
او سخت بجنگید و نشان داد شهامت
حر گشته جدا از صف آن قوم ستمکار
یزدان ز حسین راضی و او داده رضایت
دستان وهب در ره دلدار جدا شد
بشنو ز زنش ، قصه ی پر حرف و شهامت
بنمای توسل به حسین مظهر تقوا
شد سوره کهف بر سر نیزه به قرائت
اندیشه میثم، همگی بیم و امید است
سقای شهیدان کند از لطف هدایت
اشعار رجالی پر از عشق حسینی است
چونکه شه دین، خود به دلش کرده عنایت
سروده شده توسط
علی رجالی و مهدی میثمی
- ۹۷/۰۹/۰۸