دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی، سرآمد سهروردیپژوهان معاصر معتقد است، حکمت اشراق سهروردی، مدیون فرهنگ اسلام است. هنگامی که سهروردی از اشراق سخن میگوید، نخستین مستندات او، منابع حوزه فرهنگ اسلامی است، بنابراین حکمت اشراق در تفسیر استاد دینانی، به باطن سالک اشراقی مسلمان بازگشته و رویداد نفس محسوب میشود. در گفتوگوی پیشرو دکتر دینانی دیدگاه سهروردی نسبت به حضرت ختمی مرتبت(ص) را شرح میدهد که از نظر شما میگذرد.
استاد! شما منتقد سهروردیپژوهی معاصر هستید و میگویید از عهد سهروردی تاکنون از اندیشه وی غفلت شده است. به نظر شما برای شناخت صحیح اندیشه های سهروردی چه باید کرد؟
-در قرن مدرن و پسامدرن و حتی قبل از این هم، اندیشههایی مانند اندیشه سهروردی کمتر مورد توجه بوده، هست و شاید خواهد بود. مادامی که بشر عقل را به مثابه ابزارمینگرد، نمیتواند با سهروردی ارتباط برقرار کند. در گذشته و در طول قرون هم این گونه بوده است، ولی امروزه کمی بیشتر مورد نظر است، چون امروز ابزاری شدن عقل بیش از هر زمان دیگری آشکار است، همیشه این نگرش بوده، ولی امروزه خیلی روشن است که از عقل به عنوان ابزار استفاده میکنند، بخصوص بعد از دکارت.
بنیاد فلسفه دکارت «میاندیشم، پس هستم» است و براساس این فکر اثری با عنوان «رسالهای در روش به کار بردن عقل» نوشته است که اتفاقا مهمترین اثر دکارت هم هست. وی معتقد است عقل چیزی هست که باید آن را به کار برد و در به کار بردن آن باید روش داشت. اگر روش نداشته باشیم، نمیتوانیم از عقل استفاده کنیم و خود دکارت هم این اعتقاد و نظر خود را انجام داد. این نظر دکارت را باید خیلی جدی گرفت و خیلی مهم است. این نظر دکارت چهره جهان را عوض کرد؛ یعنی دنیای قبل از دکارت و دنیای بعد از دکارت کاملا متفاوت شد. دنیای فناوری جدید بدون شک مدیون دکارت فرانسوی است. منکر اهمیت این نظریه دکارت نیستم، این نظر به همان اندازه که مهم است به همان اندازه سهمناک و خطرناک نیز هست.
اجازه بدهید به اصل موضوع بپردازیم. سهروردی میگوید: «همه صفات الهی در وجود حضرت ختمی(ص) ظاهر شدهاند و از این جهت خداوند میفرماید: «لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ ا... أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ» تفسیر شما از اینکه سهروردی معتقد است همه صفات الهی در وجود حضرت ختمی(ص) ظاهر شده است، چیست؟
- آیه تلاوت شده، آیه بسیار عجیبی در نعت حضرت ختمی مرتبت(ص) است؛ اولا منشأ اخلاق را خُلق الهی دانسته است. دوم اینکه خُلق و صفات الهی که در خُلق و حیات ریشه دارند، همه در حضرت ختمی مرتبت(ص) ظهور یافته است.
صفات حق در حیات ریشه دارند، همه این صفات مظهر پیدا کردند، یعنی به ظهور رسیدند، یعنی هیچ صفتی از صفات حق نیست، مگر اینکه به ظهور رسیده باشد. هیچ صفت حضرت حق پنهان نمانده و در وجود حضرت ختمی مرتبت(ص) به ظهور رسیدند و از این جهت ایشان مظهر خُلق عظیم الهی است و خداوند در قرآن هم میفرماید: « وَإِنکَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِیمٍ» به همین خاطر است.
ابن عربی میگوید: «خداوند مطلق است، اما أخذ از خداوند مقید است. حضرت ختمی مرتبت(ص) مقید است، اما هر آنچه ما از او بگیریم مطلق است.» این حرف عظیم و عجیبی است. خداوند در وجود، حیات، صفات و ... مطلق است، یعنی قید و بند و زمان و مکان ندارد. پیغمبر(ص) هم مقید است، چون ممکنالوجود است، اما سخن او برای ما مطلق است، چون درست است که حضرت، مقید و انسان کامل است اما سخن او سخن الهی و سخن حق است و سخن حق همانند خود حق مطلق است، اگر حق مطلق است، سخناش هم مطلق است. سخن از لب پیغمبر(ص) مستقیم سخن حق است نه با واسطه، یعنی خداوند به طور مستقیم از زمان پیغمبر(ص) حرف میزند، یعنی سخن خدا همان سخنی است که پیغمبر(ص) میگوید در مقام وحی، سخن پیغمبر(ص) بدون واسطه سخن خداست. از این روست که ابن عربی چنین میگوید و این مناسبت دارد با چیزی که سهروردی در اینجا گفته است.
«فِی رَسُولِ ا... أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ» یعنی نه اینکه حضرت ختمی مرتبت(ص) در عصری، در مدتی، در شرایط معینی، بلکه علیالاطلاق حضرت تا ابد اسوه است. اسوه حسنه یعنی زمان و مکان ندارد، یعنی مدام و در هر شرایط و در هر زمان و مکان و در هر عالم، آن حضرت اسوه هستند، یعنی حضرت فیالدنیا و الاخره، اسوه هستند.
چرا حضرت محمد(ص) به خاتم پیامبران معروف است، این واژه خاتم، هم معنای مقامی و هم معنای علم و کمال را در بردارد؟
- روایت دیگری داریم که حضرت ختمی مرتبت(ص) فرمودند: «اول ما خلقا... نوری» حضرت محمد بن عبدا...(ص) جسمانیتی دارد که در مکه متولد شد، اما نورانیت و باطن حضرت ختمی مرتبت(ص) که همان عقل کل است، ازلی است که سهروردی هم این اعتقاد را دارد. سهروردی انبیا(ع) را انسان کامل میداند. کامل بودن انسان کامل، در کامل بودن عقل اوست. کسی که عقلش کامل نباشد، انسان کامل نیست. نبی(ع)؛ یعنی عقل کل. عقل کل، عقلانی حرف میزند. همه حرف انبیا(ع)، بخصوص حضرت ختمی مرتبت(ص) عقل کل هستند، به همین جهت خاتم است. خاتم است؛ یعنی عقل کل است.
نام احمد، نام جمله انبیاست
چون که صد آمد، نود هم پیش ماست
در فلسفه سهروردی چه رابطهای میان نور و حضرت ختمی مرتبت(ص) وجود دارد؟
-فرهنگ ما میگوید: نبی(ع) ظهور عقل است و کاملترین عقل حضرت ختمی مرتبت(ص) است. همه انبیا(ع) با نور شروع میکنند، ولی اولین پیغمبری(ع) که از نور صحبت کرد، حضرت زرتشت(ع) بود، حضرت موسی(ع) نیز از نور صحبت کرد. انبیا(ع) نور هستند و نور محمدی(ص) کاملترین نور است و سهروردی مسلمانی است که فرهنگ ایران باستان را آغاز میکند و به نور محمدی(ص) ختم میکند.
عقل دکارتی
بشری که با عقل ابزاری کار میکند، نمیتواند با عقل اشراقی رابطهای داشته باشد. اصولا اشراق؛ یعنی عقلی که ابزاری نیست. اشراق چیزی نیست که به راحتی قابل دسترسی باشد و انسان بتواند یک شبه حکیم و نورانی شود. این نظر، وهمی بیش نیست که در ذهن آدمهای تنبل و اهل غیر اندیشه وجود دارد که این گونه فکر میکنند و منتظر هستند که به سرعت و با اتفاقی حکیم شوند، نظام عالم به این بلبشویی نیست، نظام هستی این گونه نیست. نباید منتظر این گونه اتفاقات بود. این مسأله خیلی مهمی است که اکنون در جهان معاصر در قالب عرفانهای کاذب مطرح هست و گریبان گیر جوامع و مردم شده است.
- ۹۷/۰۸/۱۸