رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

رسالت

به سایت شخصی اینجانب مراجعه شود
alirejali.ir

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
  • ۰
  • ۰

رمزهای موفقیت

باسمه تعالی
برداشتهایی از آیات قرآن
سوره یوسف قسمت هیجدهم
رمزهای موفقیت
تجلی قرآن کریم در طبیعت می باشد و آیات قرآن خود را در طبیعت به اشکال گوناگون به نمایش می گذارند.خداوند در سه چیز تجلی کامل دارد.انسان کامل،قرآن و جهان هستی.توسط انسان کامل منظور آیات قرآن تفسیر می گردد.امام کاظم می فرمایند در طبیعت تامل کنید و به چیزهایی که بر خورد می کنید تامل و فکر کنید.با دقت در طبیعت امکان رشد انسان وجود دارد.
[ ] انسان برای طی راه های مادی و معنوی نیاز به نور دارد.در امور مادی بدیهی است که از نور خورشید یا نور برق امکان رسیدن به مقصد وجود دارد.در امور معنوی نیز نیاز به نور است.قرآن همانند نور برای امور معنوی است.
آنچه بر سر انسان می آید ریشه در گستاخی های خود انسان دارد.همینکه انسان اعتراف به خطاهای خود نزد خدای متعال می کند ،آنگاه شادی ها به طرف او می آید و از غم و غصه نجات می یابد.همانند کودکی که اعتراف به اشتباه نزد والدین خود می کند آنگاه والدین از خطای او می گذرند و حتی به او کمک می کنند.لذا انسان ها با انجام توبه واقعی راه فلاح و رستگاری را بروی خود باز می کنند.اقرار به قبولی خطا موجب سازندگی انسان و شکستن هوای نفس می گردد.لذا ایجاد شادی نیاز به اعتراف به خطای خود است.راه هایی که قرآن پیشنهاد می کند همچون نور است.نور های مادی امکان دیدن و رسیدن به هدف را مقدور می سازد.نور های معنوی دستورالعمل هایی برای رفع مشکلات را ارائه می دهند.
مولانا گوید:

از خدا جوییم توفیق ادب
بی‌ادب محروم گشت از لطف رب
بی‌ادب تنها نه خود را داشت بد
بلک آتش در همه آفاق زد
مایده از آسمان در می‌رسید
بی‌شری و بیع و بی‌گفت و شنید
درمیان قوم موسی چند کس
بی‌ادب گفتند کو سیر و عدس
منقطع شد خوان و نان از آسمان
ماند رنج زرع و بیل و داس‌مان
باز عیسی چون شفاعت کرد حق
خوان فرستاد و غنیمت بر طبق
مائده از آسمان شد عائده
چون که گفت انزل علینا مائده
باز گستاخان ادب بگذاشتند
چون گدایان زله‌ها برداشتند
لابه کرده عیسی ایشان را که این
دایمست و کم نگردد از زمین
بدگمانی کردن و حرص‌آوری
کفر باشد پیش خوان مهتری
زان گدارویان نادیده ز آز
آن در رحمت بریشان شد فراز
ابر بر ناید پی منع زکات
وز زنا افتد وبا اندر جهات
هر چه بر تو آید از ظلمات و غم
آن ز بی‌باکی و گستاخیست هم
هر که بی‌باکی کند در راه دوست
ره‌زن مردان شد و نامرد اوست
از ادب پرنور گشته‌ست این فلک
وز ادب معصوم و پاک آمد ملک
بد ز گستاخی کسوف آفتاب
شد عزازیلی ز جرات رد باب

حافظ هم می گوید:

ای که مهجوری عشاق روا می‌داری
عاشقان را ز بر خویش جدا می‌داری
تشنه بادیه را هم به زلالی دریاب
به امیدی که در این ره به خدا می‌داری
دل ببردی و بحل کردمت ای جان لیکن
به از این دار نگاهش که مرا می‌داری
ساغر ما که حریفان دگر می‌نوشند
ما تحمل نکنیم ار تو روا می‌داری
ای مگس حضرت سیمرغ نه جولانگه توست
عرض خود می‌بری و زحمت ما می‌داری
تو به تقصیر خود افتادی از این در محروم
از که می‌نالی و فریاد چرا می‌داری
حافظ از پادشهان پایه به خدمت طلبند
سعی نابرده چه امید عطا می‌داری
نور باعث می شود که انسان حقایق را ببیند.لذا امکان حرکت و تصمیم گیری مقدور می گردد.خواه آن مادی باشد و یا معنوی.همانند استدلال می ماند.انسان استد لال می آورد که مطلبی شفاف و قابل باور باشد.مطالب قران حقایق و راه ها ی برون رفت از مشکلات را بیان می کند.لذا همانند نور عمل می کند.اگر چه اهل دل ،آیات قرآن را نورانی می بینند.نقل است که نابینایی با توجه به نورانی بودن آیات قران امکان خواندن آیات قرآن را داشته است.
درس دیگری که از سوره یوسف برداشت می شود این است که خداوند نگاهش با ما متمایز است.وقتی یوسف به زندان رفت دو جوان هم وارد شدند.در صورتی که آنها از نظر ما برده بودند.خداوند جایگاه انسان را بسیار بالا می داند و او را کالا و برده نمی داند.همچنین خداوند می گوید در بیان واقعیات صادق باشید و آنچه صحیح است بیان کنید.هر چیز غلطی که می شنوید یا می بینید به همان شکل انعکاس ندهید بلکه آنرا پالایش کنید و شکل درست و واقعی آنرا انعکاس دهید.بطور کلی بدون تدبیر و تحقیق دنباله روی از هر سخنی و افکاری و فردی نکنید.
هویت و شخصیت افراد در تجمعات و جامعه مشخص می شود.شنیده اید که می گویند اگر کسی را خواستید بشناسید با او به مسافرت بروید.یوسف زمانی که در زندان بود دیگران تحت تاثیر رفتار و گفتار او قرار گرفتند بطوریکه دو جوان زندانی بخاطر نیکوکار تشخیص دادن یوسف در خواست تعبیر خواب از او کردند.برای شناخت افراد کافی است رفتار و گفتار و اخلاق او را در تجمعات ملاحظه کنید.
مولانا می گوید:

هر کجا بوی خدا می‌آید
خلق بین بی‌سر و پا می‌آید
زانک جان‌ها همه تشنه‌ست به وی
تشنه را بانگ سقا می‌آید
شیرخوار کرمند و نگران
تا که مادر ز کجا می‌آید
در فراقند و همه منتظرند
کز کجا وصل و لقا می‌آید
از مسلمان و جهود و ترسا
هر سحر بانگ دعا می‌آید
خنک آن هوش که در گوش دلش
ز آسمان بانگ صلا می‌آید
گوش خود را ز جفا پاک کنید
زانک بانگی ز سما می‌آید
گوش آلوده ننوشد آن بانگ
هر سزایی به سزا می‌آید
چشم آلوده مکن از خد و خال
کان شهنشاه بقا می‌آید
ور شد آلوده به اشکش می‌شوی
زانک از آن اشک دوا می‌آید
کاروان شکر از مصر رسید
شرفه گام و درا می‌آید
هین خمش کز پی باقی غزل
شاه گوینده ما می‌آید
انسان ها دور کسانی می گردند که به آنها آب حیات می دهند.اینان متقین و اولیای الهی هستند.همانند کبوتران که در محلی که آب جاری است تجمع دارند .زندانیان رفتار یوسف را در زندان دیدند.لذا دور او جمع شدند و مرید او گشتند.دلهای ما همانند آینه غبار آلود است که گرد و غبار هوای نفس آنرا پوشانده است.لذا نه امکان دیدن به ما می دهد و نه می تواند اشیا توسط آن منعکس و قابل دیدن شود.اما آینه دل یوسف پاک بود.لذا توانست خواب دو جوان را بدرستی تعبیر کند.آینه دل انسان های پاک امکان دریافت و انعکاس حقایق هستی را دارند.
انسانها زمانی حرف و عمل کسی را می پذیرند که او را قبول داشته باشند.یوسف دید که دو جوان او را قبول دارند.لذا از این فرصت استفاده کرد و تعبیر خواب آنها را به تاخیر انداخت تا در این فاصله سخن خود را به آنها بگوید.ابتدا وفاداری خود به خدا را بیان کرد.او گفت که علم تعبیر خواب را من از خدا دارم.سپس علت اینکه خدا آنرا به من عطا نموده ذکر می کند.من دو کار انجام دادم.اولا در انتخاب همنشین دقت کردم و با هر کسی نشست و برخاست نکردم.با کسانی که اعتقاد به خدا ندارند همنشین نشدم و آنها را ترک کردم و از آنها فاصله گرفتم.دوم اینکه دنبال روی انبیا چون یعیوب و ابراهیم راه افتادم و تبعیت از دستورات الهی آنها کردم.گفته ها و پیام آنها را معیار در زندگی خود قرار دادم.بطور خلاصه دارای جاذبه و دافعه شدم.کسانی که از خدا دور بودند من هم دوری کردم و کسانی که به خدا نزدیک بودند من به آنها نزدیک شدم.
توحید باعث رهایی انسان می گردد . انسان موحد فقط تکیه گاه و ارتباطش باخدای متعال است.اگر یک بادکنک به چندین نخ وصل باشد و هر کس آنرا بکشد به طرف بالا نمی رود.اگر انسانها هر چه خدا می گوید تبعیت کنند، دیگر اختلاف نظری بین افراد ایجاد نمی شود و موجب وحدت و همدلی می شود.

حافظ می گوید:

مقام امن و می بی‌غش و رفیق شفیق
گرت مدام میسر شود زهی توفیق
جهان و کار جهان جمله هیچ بر هیچ است
هزار بار من این نکته کرده‌ام تحقیق
دریغ و درد که تا این زمان ندانستم
که کیمیای سعادت رفیق بود رفیق
به مأمنی رو و فرصت شمر غنیمت وقت
که در کمینگه عمرند قاطعان طریق
بیا که توبه ز لعل نگار و خنده جام
حکایتیست که عقلش نمی‌کند تصدیق
اگر چه موی میانت به چون منی نرسد
خوش است خاطرم از فکر این خیال دقیق
حلاوتی که تو را در چه زنخدان است
به کنه آن نرسد صد هزار فکر عمیق
اگر به رنگ عقیقی شد اشک من چه عجب
که مهر خاتم لعل تو هست همچو عقیق
به خنده گفت که حافظ غلام طبع توام
ببین که تا به چه حدم همی‌کند تحمیق

درسی که این سوره به ما می دهد این است که کار خوب دیگران را به حساب خود نگذاریم ونام افرادی که کار نیکوی انجام داده اند را در استفاده از آن ذکر کنیم.متاسفانه امروزه از آثار دیگران استفاده می کنیم و بعضا به خود نسبت می دهیم.در صورتی که اشاره به کارهای بزرگان موجب ارزشمند تر شدن کار ما می گردد.خداوند می فرماید ما به کسانی که کارهای خوب دیگران را به نام خود ارایه می کنند دچار عذابی عظیم می کنیم.بزرگان علم و ادب و هنر زمانی که از آثار دیگران استفاده می کنند ، به صاحب اثر اشاره می کنند.
امیر المومنین وقتی یک شعر را که متعلق به یک مشرک است رامی خواند ابتدا می گوید این شعر از چه کسی است.حتی خداوند نیز اگر سخنی که مر بوط به دیگران می باشد آنرا اشاره می کند.مثلا شیطان چنین می گوید.ما انسانها را دعوت می کنیم.خود آنها هستند که انتخاب می کنند.نقل قول کارهای دیگران باعث افزایش شان و جایگاه انسان می گردد و نه تضعیف فرد.
به تبعیت از بزرگان علم و هنر ، لازم به ذکر است که برداشتهای اینجانب از آیات قران از سخنرانی های استاد حوزه برادر گرامی آقای رنجبر است که حاشیه های بر سخنان ایشان زده می شود و خلاصه برداری می گردد.ایشان نیز منبع سخنان خود را از تفسیر المیزان معرفی می کنند.ایشان با استفاده از تمثیلات گوناگون مفاهیم قرآنی را برای شنونده آسان و قابل فهم می کنند.امید است قابل استفاده و مفید واقع گردد.
همانگونه که روشن کردن شمع در روز روشن برای ایجاد روشنایی کاری بیهوده است.بعبارت دیگر قرار گرفتن شمع در کنار خورشید کار بیهوده ای است.قرار دان کسی کنار خدا به مراتب کاری بیهوده است.لذا انتخاب شریک برای خدا کاری نا پسندیده است و نهی شده است و شرک نامیده می شود.اخلاص در این است که انسان هیچ چیزی را در کنار خدا قرار ندهد.با اخلاص است که انسان از مشکلات خلاصی می یابد.

سیر حق باشد مسیری د لربا
با قبول  دین و ایمان  بر خدا
گر یقین پیدا شود در معرفت
نیست شکی در وجود و درلقا


دکتر علی رجالی
@alirejali




 

  • ۹۷/۰۴/۱۴
  • علی رجالی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی