رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

رسالت

به سایت شخصی اینجانب مراجعه شود
alirejali.ir

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
  • ۰
  • ۰

شرح غزل پنجم حافظ

باسمه تعالی

برداشتهایی از اشعار حافظ

غزل ۵ _بیت یک

صاحب دلان


دل می‌رود ز دستم صاحب دلان خدا را

دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا


منظور از دست رفتن دل، کنایه از بی تاب شدن دل است. بعلاوه منظور از صاحب دلان،کسانی هستند که صاحب دل خود هستند و بر هوای نفس خویش مسلط هستند.

دردا،یعنی دریغا،افسوس.

اگر به یک گل نگاه کنید تا زمانی که ریشه های آن در خاک پنهان است،دارای طراوت و شادمانی است.چنانچه ریشه هایش از خاک بیرون آید به تدریج پژمرده و نهایتااز بین می رود.کسی که عاشق خداست ،باید اسرار خود را با خدا پنهان نگه دارد تا به درجات بالاتر کمال برسد.چنانچه این اسرار فاش گردید ، اثر خود را از دست می دهد.با آشکار شدن رابطه بین عاشق و معشوق ،غرور و تکبر انسان را فرا می گیرد و زمینه سقوط آدمی فراهم می شود.

علت اینکه منصور حلاج سرش بالای دار رفت به خاطر این بود که او نتوانست رابطه خود با خدا را در دل و سینه خویش محفوظ نگه دارد و سخنانی به لب آورد که فهم و درکش برای عوام ممکن نبود.

حافظ می گوید کاشکی یک صاحب دلی را خدا در سر راه من قرار می داد تا چگونه حفظ کردن رابطه خود با خدای خود را به من یاد بدهد و مرا از سقوط کردن در هوای نفس خویش نجات می داد.


دوست باشد، هم زبان و با خدا

محرم راز و بود مشگل گشا

مچ نگیرد ،بلکه گیرد دست تو

همدم و یار و رفیق و هم نوا



غزل ۵ _ بیت دوم

دیدار آشنا


کشتی شکستگانیم، ای باد شرطه برخیز

باشد که بازبینم، دیدار آشنا را


منظور از باد شرطه،بادی است که در جهت حرکت کشتی می وزد و باعث سرعت بیشتر کشتی می گردد.منظور از باشد که،یعنی امید است که اتفاق افتد.

دیدار به دو مفهوم بکار می رود.یکی چهره و دیگری دیدن است.که در اینجا،منطور سیما و چهره است.لذا منظور از دیدار آشنا، سیمای محبوب است.

حافظ به خداوند می گوید من پیر شده ام وکشتی تن من شکسته شده است و سلامت قبل را ندارم.بعلاوه دنیا هم چون یک دریای ژرف می ماند.همچنین روح من از توست و تمایل دیدار تو را دارد.الهی پیر و مرادی چون باد شرطه را به این کشتی شکسته بوزان تا مرا به ساحل نجات برساند تا به لقای تو برسم وچهره محبوب تو را ببینم.

این کشتی می تواند کشتی زندگی ما باشد که آن یک کشتی شکسته است و هر لحطه امکان غرق شدن در دریای گناه را دارد. هر کدام ما دچار هوای نفس خویش هستیم.تنها اولیای الهی می توانند ما را با راهنمایی های خود ،همچون باد شرطه، به سر منزل مقصود برسانند.


بدان دنیا چو بحری پر ز طوفان

تلاطم دارد و آسیب و خسران

به مقصد می رساند کشتی عشق

اگر داری تو صبر و عقل و ایمان



غزل ۵ _ بیت سوم


ده روزه مهر گردون، افسانه است و افسون

نیکی به جای یاران ، فرصت شمار یارا


منظور از ده روزه،یعنی چند روزه،روزهای کم و اندک. بعضی ها می گویند دنیا دو روز است.در اینجا حافظ چند روز هم به آن اضافه کرده است.منظور از گردون آسمان است.قدیما باور داشتند که آسمان دور زمین می چرخد.ولی در اینجا منظور روزگار است.

لذا حافظ می گوید، این چند روز خوشی دنیایی و جوانی ،بی پایه و بی مبناست و همانند یک افسانه آن یک داستان ساختگی است ،لذا نیکی به یاران و در حق دوستان را غنیمت شمار.

این بیت حافظ پند آموز است و می خواهد بگوید که دنیا همواره به میل تو در گردش نیست.چنانچه فرصتی برای خدمت برای تو ایجاد شد، از آن استفاده کن و به دیگران خدمت کن. او می گوید عمر دنیا کوتاه است و به کسی وفا نمی کند.جوانی،قدرت،ثروت و بطور کلی دنیا چند روزی در اختیار توست.آنراغنیمت شمار و در حق دوستان و یاران خود نیکی کن.


محبت کن به اهل علم و تدبیر

به مردم کن تو نیکی بهر تاثیر

بیاموز آن به مشتاقان دانش

مگو راز خودت بر اهل تزویر


غزل ۵ _ بیت چهارم


در حلقه گل و مل ،خوش خواند دوش بلبل

هات الصبوح هبوا، یا ایها السکارا

منظور از حلقه، جمعی از افراد است که دایره وار دورهم نشسته اند.لذا منطور از حلقه گل و مل ،به جمعی اطلاق می شود که دور گل و شراب جمع شده اند.

هات،یعنی بیاور.هبوا به شرابی گفته می شود که نزدیک صبح می نوشند تا از خواب زدگی رهایی یابند.به شراب نیز مل گویند.

حافظ می گوید،در محفل پاکان، چقدر خوب اهل معرفت و عاشقان الی الله سخن گفتند بطوریکه آنها را مست نمود واز خدای متعال خواستند در صبحدم آنها را از خماری خارج کند.

ضمنا حافظ به کسانی که شب را تا صبح به غفلت گذراندند می گوید، صبح فرا رسید ، بیدار شوید و با خدای متعال سخن بگوید تا به معرفت شما افزوده گردد.


.مبدا عشق بود ذات خداوند مجید

اثر عشق بود شادی و اخلاق و امید

مظهر عشق علی باشد و زهرا معشوق 

راوی عشق بود مظهر پاکی و شهید


غزل ۵ _ بیت پنجم

شکر نعمت


ای صاحب کرامت ، شکرانه سلامت

روزی تفقدی کن، درویش بی‌نوا را


کرامت به مفهوم بخشندگی و جوانمردی بکار می رود.بعلاوه منظور از شکر انه،دادن هدیه ای است که به خاطر موفقیت در حال یا آینده به یک نیازمند داده می شود.لذا منظور از شکرانه سلامت، پرداخت هدیه ای به خاطر نعمت تندرستی انسان است.

منظور از تفقد دلجویی است.همچنین کلمه درویش برای فقرا بکار می رود.نوا به دو مفهوم ناله و طعام استفاده می شود.در اینجا منظور از بی نوا، انسان گرسنه است.

حافظ می گوید ای جوانمرد و بخشنده و ای کسی که خداوند نعمت سلامتی و تندرستی را به تو عطا کرده است ،بخا طر شکر این نعمت از بیچارگان و گرسنگان دلجویی و محبت و دلنوازی کن.


الهی سینه ای ده پر ز حکمت

ببینم راز و اسراری ز خلقت

ندارم جز خدا، یار و پناهی

زبانی ده که گویم شکر نعمت


غزل ۵ _ بیت ششم

آسایش


آسایش دو گیتی ، تفسیر این دو حرف است

با دوستان مروت ، با دشمنان مدارا


منظور از دو گیتی دنیا و آخرت است. بعلاوه منظور از تفسیر، درک معنی و مفهوم کردن است.حرف کنایه از سخن و حرف می باشد.مدارا ،یعنی انسان در مقابل کار خطایی که از یک نفر سر می زند انتقام نگیرد و آنرا پاسخ ندهد.منظور از مروت آنست که انسان در برخورد با دوستان با ملاطفت و مهربانی رفتار کند.

حافظ می گوید اگر آدمی به مفهوم و معنی دو کلمه مروت و مدارا، که برگرداندن رحمانیت و رحیمیت خدای متعال است، پی ببرد و آنها را بکار ببرد از سعادت دو عالم بهرمند می شود.

گاهی تلافی نکردن عملی وبر عکس محبت کردن به فرد خطا کار،اثراتش از شمشیر برنده بیشتر است.تنها حالتی متقابل به مثل کند که مطمئن باشد این مدارا باعث غرور و گستاخی فرد می شود.امیر المومنین به امام حسن می فرمایند، اگر کسی با تو با خشونت رفتار کرد تو به او مهربانی کن.زیرا این رفتار باعًث سازندگی او می گردد و از خشونت دست بر می دارد.

اگر کسی با دوستان خود با مهربانی و عدالت رفتار کند و با دشمنان خود مدارا و تحمل را پیشه کند.در دنیا سعادتمند می شود و متعاقبا آخرت را نیز کسب می کند.


 معیار رفاقت، به محبت ، به وفاست

معیار لیاقت، ادب و عقل وصفا ست 

معیار سعادت، به سلامت به کمال

معیار شهامت، به جوانمردی ماست


غزل ۵ _ بیت هفتم 

خوش نامی

در کوی نیک نامی ، ما را گذر ندادند

گر تو نمی‌پسندی ، تغییر کن قضا را


منظور از نیک نامی، خوش آوازه و به خوبی از فرد یاد کردن است.لازم به ذکر است که گاهی فرد با ریا کاری شهرت به نیک نامی پیدا می کند و گاهی از روی خلوصی که دارد از او به نیکی مردم یاد می کنند.

حافظ در اینجا منظورش دسته اول است که تظاهر به نیک نامی می کنند.منظور از گذر کردن،راه دادن است.در ادبیات قدیم منظور از تغییر کن,یعنی تغییر کردن است.همچنین منظور از قضا،خواست و تقدیر الهی است.

حافظ در این بیت ،خطابش به ریا کاران عصر خود است که با تظاهر به دین داری،خود را خوب در انظار عمومی جلوه می دادند.او می گوید خداوند نخواست که ما در این گروه ریاکاران باشیم و برای خوش نامی، تظاهر به کاری کنیم که در ما نیست.چنانچه شما اینگونه سرنوشتی را که خدا برایمان تقدیر نموده است دوست ندارید،آنرا تغییر دهید.با این سخن به آنها پاسخ ملامت هایی که به او روا می داشتند را می داد.


مردان خدا ، به روی دلدار  خوش اند

مستان به می و صدا و یک تار خوش اند

نزدیک مشو به بی خرد ، در همه حال

افراد شقی، به ظلم  و پیکار خوش اند


غزل ۵ _ بیت هشتم

تظاهر به تقوا


آن تلخ وش که صوفی ،ام الخبائثش خواند

اشهی لنا و احلی ، من قبله العذارا


وش به معنای همانند است و آن یک پسوند برای کلمات می باشد.مثلا مهوش به کسی گفته می شود که شبیه به ماه باشد. تلخ وش ،به چیزی گفته می شود که تلخ باشد .در اینجا منظور شراب است،که در هنگام خوردن تلخ می باشد.

صوف ،به معنای پشم می باشد.گروهی بودند که تظاهر به تقوا می کردند و لباس های پشمینه می پوشیدند.لذا به آنها صوفی می گفتند. و خود را اهل زهد و تقوا می دانستند.

ام به معنی مادر و خبیث به معنای زشت است.لذا منظور از ام الخبائث، یعنی ریشه و مادر همه بدیها و زشتیها می باشد.اشهی،به معنای لذیذتر است.لنا،یعنی برای ما.احلا،یعنی شیرین تر.من,به معنای از است.منظور از قبله،یعنی بوسه.عذرا،یعنی دوشیزه.در اینجا منظور حافظ از قبله العذارا،حوریان بهشتی است.

حافظ می گوید اگر این دغل کاران و نیرنگ بازان صوفی قرار است به بهشت موعود بروند و بر لبان حوریان بهشتی بوسه بزنند ،ما چنین بهشتی را نخواستیم.همین شراب تلخ را که آنها مادر تمام پلیدیها می دانند، از بوسه بر حوریان بهشتی ترجیح می دهیم.

حافظ می گوید حوریان بهشتی که نتیجه مکر و نیرنگ باشد،چه ارزشی دارد.این شراب نجس از آن حوریان بهشتی جایگاه بالاتری دارد و این شراب از آن حوریان لذیدتر و شیرین تر است.


گر بگردد آب دستی از طلا

جای آن دانی که با شد در کجا

کسب علم و معرفت کن ای بشر

گر بخواهی کرسی عرش و سما


غزل ۵ _ بیت نهم

تنگدستی


هنگام تنگدستی ، در عیش کوش و مستی

کاین کیمیای هستی، قارون کند گدا را


تنگدستی از نظر لغوی به کسی گفته می شود که فقیر و نیازمند مادی باشد.اما در اینجا، منظور نیازمند معنوی است.منظور از عیش ، یعنی خوش گذرانی کردن است.مستی در اینجا به معنای شاد شدن است.

کیمیا به ماده ای افسانه ای گفته می شد که با افزودن به مس ،آنرا به طلا تبدیل می کند.با تلاش شیمی دان ها این امر ممکن شده است ولی مقرون به صرفه نیست و بسیار پر هزینه است.اما در عصر حافظ این کار را غیر ممکن می دانستند.

حافظ اعتقاد داشت که جوهر انسان همانند مس است.اگر کیمیای سعادت به آن زده شود میتواند وجود انسان را همانند طلا ارزشمند و گرانبها کند.کیمیای سعادت می تواند همنشینی با اولیای الهی ، داشتن اخلاق خوب، عشق،اخلاص،بندگی خدا و هزاران صفات پسندیده انسانی باشد.

قارون از اقوام حضرت موسی بود که دارای اموال و گنج های فراوان بود.در اینجا منظور حافظ از قارون به کسی گفته می شود که ثروتمند باشد.

حافظ می گوید اگر همانند نیازمند، چنانچه ظرف وجودی تو خالی از کبر و غرور و هوای نفس باشد برو خوش باش که خداوند آنرا از معرفت الهی پر می کند.همانند قارون که خداوند گنج های زیادی به او داد ،خداوند هم به تو گنج های معرفت زیادی می دهد.


غم مخور ، ناله مکن، راز مگو

  جز خدا ،دلبر و دلدار مجو

اکثرا غرق خود و امیال اند

   راه حق جو ،و مرو  ازهر سو


غزل ۵ _ بیت دهم

سرکشی


سرکش مشو که چون شمع از غیرتت بسوزد

دلبر که در کف او موم است سنگ خارا


منظور از سرکش،یعنی سرپیچی و نافرمانی کردن است.غیرت داشتن،یعنی عدم تمایل به حضور غیر داشتن است.یکی از صفات خداوند غیور است.یعنی خدا دوست ندارد که در دل آدمی چیزی غیر از او قرار بگیرد.لذا در صورت مشاهده ناراحت و خشمگین می شود.

موم توسط زنبور عسل ایجاد می گردد و بسیار نرم است.سنگ خارا متقابلا بسیار سخت و زبر می باشد.بعلاوه به راحتی شکسته نمی شود.

حافظ می گوید اگر در دلت غیر از خدا چیزی را قرار دهی ،آنگاه همچون آتش که شمع را می سوزاند.غیرت خدا هم تحمل حضور غیر را در دلت نمی دهد.حتی اگر سخت ترین سنگها چون سنگ خارا باشد،در دستان حق چون موم می ماند.

لذا در مقابل خداوند سرکشی مکن ،که غیرت خداوند همانند آتشی که شمع را می سوزاند تو را نابود می کند ،حتی اگر از سنگ خارا نیز سخت تر باشی.


من کیم،بنده ای عصیان گر و یاغی و شرور

منم آنکس که به خود غره و هستم  مغرور

من شدم خسته از این سرکشی بی حد و حصر

چه کنم ،تا که شوم خرم و شاد و مسرور


غزل ۵ _ بیت یازدهم

آئینه اسکندر


آیینه سکندر ،جام می است بنگر

تا بر تو عرضه دارد، احوال ملک دارا


سکندر یک معنی داستانی دارد و یک معنی واقعی دارد. اسکندر واقعی پادشاه مقدونیه بود.او را فردی توانا در امور سیاسی و نظامی معرفی می کنند.همچنین مورخین او را فردی با اخلاق و هنر دوست و حامی ضعفا معرفی می کنند.اما در ادبیات ما او را فردی ظالم و آدم کش می شناسند.سکندر در اسکندریه برج بلندی بنا کرده بود که در بالای آن آینه بزرگی همچو جام نصب کرده بود که توسط آن می توانست کشتی های دشمن را رصد کند.

منظور از می ،معرفت الهی است.همانطوریکه شراب برای مدتی کوتاه فرد را از حالت معمولی خارج می کند.کسب معرفت نیز به انسان آرامش می دهد و انسان را از اضطراب های دنیوی بیرون می برد.لذا عرفا به آن می می گویند.

منظور از دارا ، پادشاه هخامنشی بنام داریوش سوم است. که ملک زیادی را در قلمرو خود داشت که به ملک دارا شهرت داشت.او بدست اسکندر کشته شد.

حافظ می گوید آئینه اسکندر که می توانست فاصله های دور را رصد کند مجازی است. تو معرفت کسب کن ، که حقیقی است.اگر آئینه محدوده کمی را می تواند به تو نشان دهد.کسب معرفت می تواند جهان هستی را به تو نشان دهد.

با آئینه اسرار بیرونی دشمن را می بینی.اما با کسب معرفت، اسرار درونی خود که ملک وجود خداوندی است را می بینی.


آخرین وارث امام غایب است

او که بر جمله حریفان غالب است

قدرت اعجاز دارد چون رسل 

صاحبان معرفت را نایب است


دکتر علی رجالی

@alirejali



غزل۵ _ بیت دوازدهم

خوبان


خوبان (ترکان) پارسی گو بخشندگان عمرند

ساقی بده بشارت رندان پارسا را


خوبان به دو منظور بکار می رود.یکی آن عده از افراد که خوب و دارای صفات نیک هستند.دیگر عده ای که روی خوب دارند ، آنها نیز دو دسته هستند.یکی عده ای که چهره زیبا دارند و عده ای که درون زیبا دارند.در اینجا منظور حافط از خوب رویان کسانی می باشد که دارایزیبایی باطنی هستند ، یعنی اولیای الهی می باشد.

پارسی گو،یعنی فارسی زبان.در اینجا منظور هم زبانی است.منظور از بشارت،دادن خبر خوش است.منظور از رندان ، افراد خوب هستند که هیچ ادعایی ندارند.پارسا به کسی گفته می شود که پاک دامن و صالح باشند.

حافظ می گوید ،اهل معرفت و اولیای الهی به انسانها با سخنان خود عمر دوباره می دهند.لذا از خدای متعال می خواهند که به چنین فرزانگانی بی ادعا و پاک دامن خبر های خوشی عطا کند.زیرا ما کاری که لایق آنها باشد را نمی توانیم انجام دهیم و تنها تویی که می توانی به آنها معرفت و کمال عطا کنی.


ظرف خود را پر کن از می یا شراب

تا نگردد پر ز میل و اضطراب

دل اسیر شهوت و نفس و گناه

معرفت جو تا نگردد دل خراب


غزل ۵ _ بیت سیزدهم


حافظ به خود نپوشید، این خرقه می آلود

ای شیخ پاکدامن ، معذور دار ما را


به خود،یعنی به خواست و میل خود کاری را انجام دادن است.خرقه لباس صوفیان می باشد.می آلود کنایه از آلوده و ناپاک بودن است.معذور دار،یعنی عذر ما را بپذیر.

شیخ به معنی بزرگ و پیر مراد است.شیخ پاکدامن،یعنی بزرگ خاندان است.در اینجا حافظ به کنایه واژه پاکدامن را بکار برده است. ولی منظورش بزرگان صوفیان می با شد که تظاهر به دینداری می کنند.

دین یک ظاهر دارد و یک باطن.ظاهر دین اصول و فروع دین است که مغز آن انصاف و مروت و جوانمردی و مهربانی است.همانند انسان که ظاهر آن جسم اوست و درون انسان ، عقل او است.اگر به بادام نگاه کنید،پوسته آن است که مغز بادام را حفظ می کند ولی زمانی یک بادام در زمین منجر به یک درخت تنومند می گردد که بادام دارای مغز باشد. 

شیطان از جدایی ظاهر و باطن دین افراد سو استفاده کرده و افراد را می فریبد.دیندارها را نماز خوان های بی ادب و بی اخلاق معرفی می کند و می گوید ببینید دبندارهای ما اینگونه اند.برعکس انسان های باادب و خوش برخورد را انسان های خوب معرفی می کند.می گوید ببین نماز نخوان های ما چقد انسانیت و جوانمردی دارند. است .

همانطوریکه یک دانه در زمین بدون پوست یا مغز امکان سبز شدن ندارد.انسان نیزتنها با رعایت ظاهر دین و غافل از باطن دین، اثر گذاری دین را از دست می دهد و بالعکس.اینقدر که متظاهرین به دینداری به دین لطمه می زنند.بی دینان به دین لطمه نمی زنند.

حافظ می گوید، رفتار و گفتار و عملکرد شما صوفیان خرقه پوش که ادعای داشتن تقوا می کنید،مردم را از دین گریزان کرده است و آنها را از داشتن دین دور می سازد.

زیرا از دین تنها پوسته دین را دارید.


دانی که چرا ،ز دین گریزان شده اند

از ما دو سخن ،از این و آن یافته اند

گفتار و عمل دو گانه و بی مبناست

با مکر و دغل دین دگر  ساخته اند


دکتر علی رجالی

@alirejali



  • ۹۷/۰۱/۱۳
  • علی رجالی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی