باسمه تعالی
یک تجربه
قسمت پنجم
اکنون که در ایام عید فرصتی حاصل شد.بنا دارم چنانچه خداوند ذهن مرا یاری دهد، بتوانم هر روز نکاتی از تجربیات و خاطرات زندگی خود را به تحریر در آورم.
۲۲.معمولا ایام ماه مبارک رمضان، به مشهد مقدس می روم.در صورت امکان یک ماه آنجا هستم.همچنین برای سال تحویل نیز معمولا به مشهد رفته ودرسخنرانی سالانه رهبر معظم انقلاب شرکت می کردم.
۲۳.علاقه خاصی به شرکت در جلسات مذهبی داشتم،بالاخص در ایام محرم ،در جلسات عزاداری آقا امام حسین هر شب شرکت می کردم.به خاطر داشتم در زمانی که معاونت آموزشی در دانشگاه شهر کرد را داشتم، عصرها به اصفهان می آمدم وشبها به شهر کرد بر می گشتم تا امکان شرکت در جلسات عزاراداری ها باشد.
۲۴.د ر جلسات آیت الله ناصری در مسجد کمر زری شرکت می کردم و از سخنرانی های ایشان یاداشت برداری می کردم.ضمنا در دروس اخلاق آیت الله مظاهری در مسجد حکیم شرکت می کردم.در فرصت مناسب،بعضی از آنها را به شعر تبدیل می نمودم.
۲۵.اولین شعری که سرودم و حدود دو ماه طول کشید ،فرازهایی از زیارت آل یاسین بود که آن رابه شعربا وزن ساده زیر گفتم .این شعر با بیت زیر به پایان می رسد.
گفتم رجالیا پس،بر بندگی است امکان
گفتا که سر این راز، در پرده ای ایست پنهان
متن کامل این شعر در وبلاگ اینجانب و یا در کتاب شعر اینجانب تحت عنوان نوای دل،با عنوان گفتگو، با آقا امام زمان ،آمده است.
۲۶.جلسات هفتگی قرائت و آموزش قرآن در صبحهای جمعه در منزل خود بر گزار می کردم.ضمنا دعای ندبه هم خوانده می شد.در پایان تفسیر قرآن توسط یکی از اساتید قرآن گفته می شد. بعلاوه برای تشویق نوجوانان محل جوایزی می دادم.
دکتر علی رجالی
@alirejali
- ۹۷/۰۱/۰۱